(Minghui.org) در سال 1998 تمرین فالون دافا را شروع کردم. در ابتدا، تمرین‌را باجدیت ترویج و به تزکیۀ شین‌شینگم توجه می‌کردم. پس از آغاز آزار و شکنجه، در امتداد راه لغزش‌هایی داشتم. هر موقع زمین می‌خوردم، استاد کمکم می‌کردند که بلند شوم. سرانجام بیدار شدم و تزکیه‌کننده‌ای واقعی و ثابت‌قدم شدم.

غرور و خودبزرگ بینی

در گذشته همانطور که بزرگ می‌شدم، مسئول رسیدگی به بسیاری از مسائل خانوادگی بودم، از خریدن چیزها برای والدینم تا دفاع از خواهر کوچک‌ترم، هنگامی‌که تحت ستم قرار می‌گرفت.

به‌عنوان یک تمرین‌کننده، دستگاه پخش نوار صوتی برای مکان تمرین می‌آوردم، مسئول آموزش تمرین‌ها به تمرین‌کنندگان جدید بودم، برگزاری کنفرانس‌های تبادل تجربه را سازماندهی می‌کردم و رابط اصلی بودم.

پس از آغاز دوران اصلاح فا، مقالات جدید استاد را از سایر شهرها تهیه می‌کردم. همیشه پروژۀ دافایی وجود داشت که از من می‌خواست با آن همکاری کنم.

پس از همکاری درازمدت در انواع مختلف فعالیت‌های دافا، وابستگی به خودستایی را رشد دادم. خودم را به‌عنوان تنها مسئول امور می‌دیدم و به تمرین‌کنندگان دیگر اجازه نمی‌دادم از من سؤالی کنند. هم‌تمرین‌کنندگانم جرأت نمی‌کردند نزد من به وابستگی‌هایم اشاره کنند. هنگام بحث و گفتگو، ادعا می‌کردم روشن‌بینی آنها شیطانی است و باعث تأثیر منفی درمیان تمرین‌کنندگان می‌شود.

با یادآوری آن دوران، به‌خاطر می‌آورم که چگونه با تمرین‌کنندگان رفتار و اراده‌ام را به آنها تحمیل می‌کردم. اکنون دریافته‌ام که رفتارم کودکانه و مسخره بوده است ــ خودپسند شده و سرشار از غرور و نخوت بودم.

تغییر افکار، نگرش و رفتارم

استاد مشکل مرا تشخیص و ترتیبی دادند تا تمرین‌کننده‌ای از شهری دیگر مرا آگاه کند. او گفت که تمرین‌کنندگان محلی بسیاری از من شکایت کرده‌اند. عمیقاً شوکه شدم او صبورانه نظراتش را به‌اشتراک گذاشت و سرانجام متوجه وابستگی‌هایم شدم و تأثیر آنها و آسیب‌هایی را که در محیط تزکیۀ محلی‌مان ایجاد کرده بود را دریافتم.

یکی دیگر از تمرین‌کنندگان، قبل از اینکه به استان دیگری اسباب‌کشی کند با من صحبت کرد. او نگرانم بود و نظراتش را در زمینه‌هایی که معتقد بود لازم است در آن رشد کنم با نیک‌خواهی با من مطرح و به وابستگی‌هایم نیز اشاره کرد.

وقتی ویدئوی استاد را درباره آموزش فای ارائه شده به تمرین‌کنندگان استرالیا تماشا می‌کردم، دریافتم که وابستگی‌هایم بسیار قوی و جدی هستند. افکار درست فرستادم و تصمیم گرفتم که آنها را ازبین ببرم، ازجمله فکر کردن به این مطلب که بهتر از سایرین هستم و خودبزرگ بینی دارم.

اخیراً، در رؤیایی دیدم که استاد بسیاری از مواد بد را برداشتند و بدنم را پاک کردند. به‌تدریج می‌توانستم درباره کارها با سایر تمرین‌کنندگان به‌طور هماهنگی بحث و گفتگو و با آنها تبادل تجربه کنم و دیگر با لحنی تحکم‌آمیز صحبت نمی‌کردم. از تمرین‌کنندگانی که انتقاد می‌کردم عذرخواهی کردم و خواستم که مرا ببخشند.

تمرین‌کنندگان در منطقه ما ‌‌توانستند با هم همکاری کنند و در روند تلاش‌های‌مان برای روشنگری حقیقت رشد ‌کردیم. اما، باید به خودم یادآوری می‌کردم که هرگز فکر نکنم بهتر از افراد دوروبرم هستم و فقط خوبی‌های‌شان را ببینم.

استاد به من خرد دادند

درحال حاضر، می‌توانم با انواع مختلف رفتارها مواجه شوم و وقتی عقاید گوناگونی داریم، تبادل تجربه می‌کنیم. دیگر انتظار ندارم که مردم به صحبت‌هایم گوش کنند یا از آموزه‌های فای استاد برای اعتباربخشی به نظرات خودم استفاده کنم.

پس از مطالعه فا دریافتم که قصورهای هم‌تمرین‌کنندگان چیزی است که مرحله‌ای در تزکیه شخص به‌حساب می‌آید. استاد مراقب همه هستند و تزکیۀ هر تمرین‌کننده را نظم و ترتیب می‌دهند. به این معنا است که با دیدن قصورهای‌شان، با آنها تبادل تجربه می‌کنم، اما به تغییر دادن‌شان وابستگی ندارم. همچنین به این مفهوم است که از وابستگی‌‌ام خلاص شوم و یادبگیرم که بردبار و صبور باشم.

وقتی تمرین‌کنندگان حقیقت را درباره دافا روشن نمی‌کنند، درحالی‌که فکر می‌کنم باید این کار را انجام دهند، به‌خاطر می‌سپارم، بجای اینکه برای‌شان سخنرانی کنم، باید افکار درست بفرستم تا از آنها حمایت کنم.

پس از اینکه متوجه شدم تمرین‌کننده کم تجربه‌ای روشنگری حقیقت می‌کند، نتوانستم خودم را کنترل کنم و با او درباره جنبش سیاسی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) صحبت کردم. گرچه، احساس می‌کردم که معلوماتش را درباره تاریخ چین بالا می‌برم، اما او با نصایح من سردرگم ‌شد و دیگر با مردم درباره دافا صحبت نکرد. یاد گرفتم که هرکسی تلاشش را برای روشنگری حقیقت با روش متفاوتی ارائه می‌دهد.

از آن به بعد، وقتی تمرین‌کنندگان با مردم درباره فالون دافا صحبت می‌کردند، همیشه آنها را با فرستادن افکار درست حمایت می‌کردم. دیگر در مورد اینکه چگونه تمرین‌کنندگان باید روشنگری حقیقت ‌کنند ایراد نمی‌گیرم. تا زمانی که براساس فا عمل می‌کنیم، استاد به ما خرد می‌دهند و معجزات اتفاق خواهند ‌افتاد.

احساس شادی می‌کنم و دیگر خسته نیستم. دیگر مسئول همه چیز نیستم، اما بهتر است اجازه دهیم هر تمرین‌کننده مسیر خودش را طی کند. مسائلی را که می‌توانند، خودشان حل و فصل کنند و استاد به هر تمرین‌کننده فرصت رشد می‌دهند.