(Minghui.org) من در سال 1997 تمرین‌کننده فالون دافا شدم. زمانی که آزار و شکنجه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) در سال 1999 آغاز شد، دوستان و خویشاوندانم نمی‌توانستند درک کنند چرا من مصمم به ادامه این تمرین‌ هستم. حتی مأموران پلیسی که با من بدرفتاری کردند، پرسش‌های مشابهی داشتند.

20 سال بعد دوستان، خویشاوندان و مأموران پلیس هیچ تردیدی نداشتند. آنها دیده بودند که چطور من و خانواده‌انم تغییر کرده‌ و از مزایای این تمرین بهره‌مند شده‌ایم.

در جستجوی حقیقت

من در خانواده تحصیل کرده‌ای به دنیا آمدم. پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده در شرکت بزرگ محلی مشغول به کار شدم. بخاطر عملکرد فوق‌العاده‌ای که داشتم، ارتقاء یافتم و پیش از 30 سالگی به‌سمت رئيس بخش کارخانه منصوب شدم.

با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کردم و صاحب دو فرزند شدیم. والدین همسرم با من به‌‌خوبی رفتار می‌کردند و در کل در زندگی آسوده خاطر بودم.

دامنه علائقم گسترده بود. اغلب در لیگ‌های ورزشی،بازی با ورق و رقص‌های گروهی که از طرف شرکت برگزار می‌شد شرکت می‌کردم. تمام وقت آزادم را به این فعالیت‌ها اختصاص می‌دادم اما هرگاه در هر کاری حرفه‌ای می‌شدم، اغلب احساس ناخوشایندی در وجودم بروز می‌کرد.

از خودم پرسیدم: «این چیزی است که در زندگی می‌خواهم؟ اگر هست پس چرا واقعاً خوشحال نیستم؟ اگر نیست پس معنی حقیقی زندگی چیست؟»

با کتاب تغییرات ای‌چینگ آشنا شدم که به نظرم اسرارآمیز رسید. کتاب‌های زیاد دیگری نیز با عنوان و محتوای مشابه گرفتم تا در اوقات فراغتم مطالعه کنم. متوجه شدم که زندگی‌هایمان از قبل نظم و ترتیب داده شده است. همچنین کتاب‌های زیادی درباره پیشگویی‌ها خواندم که بسیاری از آنها به حقیقت پیوست.

همچنان که در جستجوی معنای زندگی بودم، بیشتر و بیشتر احساس می‌کردم که همه چیز در عالم توسط موجودات سطح بالاتری از قبل نظم و ترتیب داده شده است. متوجه شدم که ما بسیار ناچیز هستیم و نمی‌توانیم هیچ چیزی را تغییر دهیم! وقتی به چنین درکی رسیدم پرسش‌های بیشتری به ذهنم خطور کرد: «چرا ما در این دنیا هستیم؟ باارزش‌ترین چیز در زندگی چیست؟ چطور می‌توانم خانه حقیقی‌ام را پیدا کنم؟» همه جا را گشتم اما نتوانستم هیچ جوابی بیابم.

تجربه تغییرات چشمگیر پس از شروع تمرین فالون دافا

روزی والدینم گفتند که در حال تمرین فالون دافا (فالون گونگ) هستند و دچار تغییرات شگرفی شده‌اند. کتاب مقدماتی فالونگونگ را خواندم و شیفتۀ محتوای آن شدم. به تمام سؤالاتی که از کودکی داشتم پاسخ داده شد. در حالی که مقابل قفسه کتاب‌ها ایستاده بودم از اول تا آخر همه را خواندم. سپس متعهد شدم تا تمرین فالون دافا را شروع کنم.

طولی نکشید که تغییرات فوق‌العاده‌ای از جمله ترک سیگار و الکل را تجربه کردم. واقعاً این فرصت را گرامی شمردم و نهایت تلاشم را کردم تا از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کنم. همچنین در اختلافات و مشکلات به‌درون نگاه کردم تا کاستی‌هایم را پیدا کنم. سپس شین‌شینگم ارتقاء پیدا کرد و احساس تندرستی کردم. خستگی و سرمایی که در اثر مواد شیمیایی کارخانه ایجاد شده بود به‌تدریج از بین رفت.

همسرم، مادرش و سایر خویشاوندان پس از مشاهده تغییرات ایجاد شده در من این تمرین را یاد گرفتند. ما هر روز تمرینات را انجام می‌دادیم و آموزه‌های فالون دافا را مطالعه می‌کردیم. معنی زندگی را درک کردیم و در ذهنمان به آرامش رسیدیم. نور بودا بر ما تابید و همه چیز عالی به نظر می‌رسید.

ویرانی در خانه به سبب آزار و شکنجه

در 20 ژوئیه 1999 رهبر حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه فالون دافا را به راه انداخت. من بارها به‌طورغیر قانونی بازداشت و محبوس و در نتیجه مجبور شدم از خانه فرار کنم و جای دیگری مخفی شوم. همچنین به مرکز شستشوی مغزی فرستاده و به زندان محکوم شدم. شغلم را از دست دادم که روی شغل همسرم نیز تأثیر گذاشت.

آزار و شکنجه سبب ویرانی خانواده‌ام شد. مادر همسرم تقریباً تمرین را رها کرد. پدر همسرم از ترس آزار و شکنجه تمرین را متوقف کرد. در نتیجه عادات بدش بازگشت و وضعیت سلامتی‌اش وخیم شد و مدت کوتاهی پس از آن درگذشت.

پس از اینکه من به زندان محکوم شدم، مادر همسرم دیگر نمی‌خواست به انجام این تمرین ادامه دهد. تمام بیماری‌های سابقش از جمله فشار خون بالا، دیابت، سنگ کیسه صفرا، سل و ورم پاهایش دوباره بازگشت. 2 الی 3 بار در سال در بیمارستان بستری شد. زمانی که من از زندان آزاد شدم، او تمرین را دوباره شروع کرد. در مدت کوتاهی بیماری‌هایش دوباره از بین رفت.

تمرین‌کننده‌ای از مادر همسرم پرسید که بزرگترین خوشحالی‌اش چیست. او غرق در اشک شد و گفت: «شادترین لحظه زندگی‌ام زمانی بود که به فالون دافا بازگشتم.»

برای او یادآوری محنت‌های دوران 18 ساله آزار و شکنجه ،پس از تحمل رنج‌ در تاریک‌ترین سال‌ها، ترک تمرین و سرانجام دوباره بازگشت به آن باید سخت بوده باشد. به راحتی نمی‌توانست احساسش را از دوباره پیوستن به چنین چیز بسیار باارزشی توصیف کند!

ما به‌عنوان تمرین‌کنندگان می‌فهمیم که از دست دادن فرصت تمرین فالون دافا مثل زندگی کردن بدون امید است.

کمک به خویشاوندان برای یافتن شادی

پس از آزاد شدن از زندان متوجه شدم که بسیاری از خویشاوندان هیچ هدفی در زندگی ندارند. آنها معنای زندگی را نمی‌فهمیدند و دنیای ‌آنها پوچ و سرشار از بی‌قراری بود.

خواهر همسرم سست شده بود. او برای خوردن و نوشیدن الکل و قمار بیرون می‌رفت و ممکن بود روزها به‌خاطر بازی مایونگ به خانه بازنگردد. او هیچ حس مسئولیت پذیری نداشت، کارهای خانه را انجام نمی‌داد و اغلب فرزندش را نزد پدربزرگ و مادربزرگش می‌گذاشت. او عملاً در خماری الکل زندگی می‌کرد، لاغر و رنگ‌پریده و وضعیت سلامتی‌اش ضعیف شد.

من و همسرم درباره تجربیاتمان از تمرین فالون دافا با او صحبت کردیم. او پس از خواندن جوآن فالون گفت که این کتاب او را بیدار کرد و دیدگاهش را به زندگی کاملاً تغییر داد. از زمانی که تمرین‌کننده شد بیماری‌ها و نارحتی‌هایش از بین رفت و تندرست شد. او همچنین عادات بدش را رها کرد و به خوبی با خانواده‌اش هماهنگ شد.

برادر زنم و همسرش دچار تضاد شخصیتی بودند . گاهی دچار مشاجرات خشونت آمیزی می‌شدند. یک بار او به حدی محکم به سر همسرش ضربه زد که در بیمارستان بستری شد. وقتی به ملاقاتش رفتیم گریه کرد و با فریاد گفت: «من می‌خواهم از او طلاق بگیرم!» او حتی مدارک طلاق را به ما نشان داد.

پرسیدم آیا ریشۀ درد و رنجش را می‌داند و اینکه چطور می‌تواند شادی حقیقی را به دست آورد. اما او خیره به ما نگاه کرد. من آنچه را که از آموزه‌های فالون دافا یاد گرفته بودیم برایش شرح دادم و او سرانجام آرام شد.

همسرم توصیه کرد جوآن فالون را بخواند تا ریشۀ محنتش و معنی شادی حقیقی را درک کند. او تمرین‌کننده شد و تلاش کرد رنجشش را رها کند. در نتیجه زندگی خانوادگی‌اش بهبود یافت.

بهره‌مندی خانواده‌ام از مزایای تمرین فالون دافا

زمانی که رئیس بخش شرکتی که همسرم در آن کار می‌کند متوجه شد که من بارها محبوس و مجبور به ترک خانه و محکوم به زندان شده‌ام، گفت که موقعیت من تأثیر منفی روی فرزندانمان خواهد گذاشت. اما در واقع کاملاً برعکس شد.

یکی از فرزندانم با وجود داشتن نمرات معمولی، آزمون ورودی دانشکده را به‌خوبی گذراند و در دانشگاه عالی رتبه‌ای پذیرفته شد. فرزند دیگرم خارج از کشور در حال تحصیل است. هر دوی آنها بچه‌های خوبی هستند. همسرم بابت برون‌سپاری بخشی که در آن کار می‌کرد، غرامت زیادی دریافت نمود. در واقع تمام خانواده‌ام از مزایای تمرین فالون دافا بهره‌مند شده‌اند.

استاد در «درباره دافا» (لون‌یو) بیان کردند:

«درحالی که دافا اینجا، در این دنیا متجلی می‌شود، وقتی مردم احترام و تکریم مناسبی به آن نشان دهند، خودشان، نژادشان یا ملیت‌شان از برکت و سربلندی بهره‌مند خواهند شد.» (جوآن فالون)

خواهرزاده‌ام نیز از این سعادت بهره‌مند شد

یک سال، من و همسرم به زادگاهمان رفتیم. خواهرزاده‌ام با ناراحتی به‌طور محرمانه به همسرم گفت: «7 سال است که ازدواج کرده‌ام اما نتوانستم باردار شوم. نزد پزشکان زیادی رفتم اما هیچ فایده‌ای نداشت. شما می‌توانید پزشک یا بیمارستان معتبری را به من معرفی کنید؟»

همسرم لبخند زد و گفت: «من هیچ پزشک با بیمارستان معتبری نمی‌شناسم اما روش ساده و قابل استفاده‌ای دارم که می‌تواند به تو کمک کند. توصیه می‌کنم حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کنی و صمیمانه این عبارت را تکرار کنی «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» همسرم درباره تجربیات خودش از تمرین فالون دافا و آزار و شکنجه ح.ک.چ برای او صحبت کرد.

ما یک سال بعد متوجه شدیم که خواهرزاده‌ام صاحب فرزندی شده است. خانواده‌اش بسیار قدردان دافا بودند!

فالون دافا من و خانواده‌ام را متبرک کرده است. حفاظت استاد لی و ایمان قاطعانه‌مان ما را از آزار و شکنجه شدید مصون نگه داشت. حالا زندگی خوبی داریم. سال‌های محنت ما را شکست نداد بلکه قوی‌تر کرد. اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خصوصیات اخلاقی‌مان شکل داده است. خویشاوندان، دوستان و حتی مأموران پلیسی که قبلاً در آزار و شکنجه دست داشتند، حالا برای ما خوشحال هستند!