(Minghui.org) من خانمی 75 ساله و ساکن استان هیلونگ‌جیانگ هستم. 18 سال پیش وقتی با فالون دافا آشنا شدم به شدت بیمار بودم. با تمرین فالون دافا همه بیماری‌هایم درمان و زندگی جدیدی به من داده شد.

ابتلاء به بیماری وخیم و مهلک

من دچار مشکل ریوی شدم و همیشه سرفه می‌کردم. زمستان‌ها بدتر می‌شدم زیرا هوای سرد وضعیتم را تشدید می‌کرد. در اثر تنگی نفس نمی‌توانستم روی تخت، صاف دراز بکشم. مجبور بودم به چند بالش تکیه دهم و به صورت نشسته بخوابم. با افزایش سن وضعیتم بدتر شد.

با گذشت زمان با بروز نشانه‌های نگران‌کننده جدید، به طور دائم دچار تنگی نفس بودم. خونم چنان رقیق شده بود که اگر اتفاقی دچار جراحت می‌شدم، به جای خون پلاسمای روشن از رگ‌هایم بیرون می‌آمد. دچار کاهش وزن شدم و پوستم تیره و خشک شد.

دخترم مرا به بیمارستان استانی برد و پزشکان تشخیص دادند مبتلا به مراحل پیشرفه سیروز کبد هستم. متخصصان گفتند با اینکه داروهایی برای درمانم وجود دارد اما بدنم چنان ضعیف شده که تاب تحمل آن داروها را ندارد و احتمالاً پیش از آنکه بتوانند بیماری‌ام را کنترل کنند، می‌میرم. پزشکان توصیه کردند که به جای تحت درمان قرار گرفتن، به خانه بروم و روزهای باقی مانده عمرم را به راحتی بگذرانم.

بهبودی کامل پس از تزکیه فالون دافا

هر وقت دردم کمتر بود برای پیاده‌روی به اطراف خانه می‌رفتم. یک بار به یکی از همسایه‌هایم برخوردم و شروع به گفتگو کردیم. همسایه‌ام با شنیدن وضعیتم، به من پشنهاد داد فالون دافا را بیاموزم. اما من به شدت تردید داشتم زیرا از زمان تشخیص بیماری، وضعیتم بدتر شده بود و دیگر اینکه بی‌سواد بودم. همسایه‌ام به‌رغم تردیدم، مرا تشویق کرد که به جلسات‌شان بروم و وقتی آنها فا را مطالعه می‌کنند من گوش دهم. تحت تأثیر صداقت او قرار گرفتم و قبول کردم.

در مطالعات گروهی فا شرکت کردم. هر بار بدنم بیش از قبل سبک‌تر و قوی‌تر می‌شد. پس از 10 روز چیزی سیاه و قرمز همراه استفراغ از بدنم خارج شد اما آن را از خانواده‌ام مخفی کردم زیرا می‌ترسیدم مانع رفتنم به مطالعات فا شوند. وقتی همسایه‌ام از این ماجرا باخبر شد گفت که پیشرفت خوبی است. او گفت: «بدنت در حال پاکسازی است.» در عرض یک ماه توده‌های سفت درون کبدم نرم‌تر شد و رنگ صورت و ناخن‌هایم دوباره سرخ و سفید شد. پس از آن طولی نکشید که قدم در مسیر تزکیه گذاشتم.

پس از شرکت در مطالعات روزانه فا و انجام تمرینات تغییرات شگرفی را در قدرت و بنیه‌ام مشاهده کردم. بدنم بارها پاکسازی شد تا اینکه عاری از بیماری شدم. همانطور که خبر بهبودی‌ام همه جا پیچید، ساکنان روستا تحت تأثیر قرار گرفتند و به تزکیه فالون دافا علاقه‌مند شدند.

غلبه بر یک سختی مهلک

در سال 2014 به دلیل مداخله در اثر وابستگی‌ها و کاستی‌هایم، بیماری سابقم بازگشت. در نتیجه به سبب تنگی نفس بیهوش شدم. فرزندانم مرا برای درمان به بیمارستان بردند در حالی که خواهر کوچکترم برای درخواست کمک نزد هم‌تمرین‌کنندگان رفت. آنها افکار درست فرستادند تا مداخلات را از بین ببرند و تشویقم کردند تا به استاد و فا ایمان داشته باشم.

من به توصیه آنها عمل کردم و خواستم که مرا مرخص کنند. به‌محض اینکه به خانه رسیدم به‌رغم ناراحتی جسمی، فا را مطالعه کردم و افکار درست فرستادم. قاطعانه گفتم: «من تمرین‌کننده فالون دافا هستم. مداخله شما مانع می‌شود که من تمرین‌کننده راستینی باشم و خلاف قوانین آسمان است.»

آن شب در رؤیایی دیدم که تمام بدنم با نوار سیاهی بسته شده بود و نمی‌توانستم آن را باز کنم. ملتمسانه از استاد تقاضای کمک کردم. در همان لحظه نوار سیاه چندین قسمت شد. وقتی راه افتادم می‌دانستم که استاد بار دیگر به من کمک کردند از یک موقعیت خطرناک نجات یابم و ارواح سطح پایین و مواد بد را از وجودم پاک کردند.

چند بار نجات از اتفاقات وحشتناکی را تجربه کردم. سال گذشته 3 روز پی‌در‌پی خون استفراغ کردم. اما اعتقاد قوی‌ام به فالون دافا باعث شد با این وضعیت با آرامش مواجه شوم و آن علائم در پایان روز سوم از بین رفت.

به‌رغم 75 سال سن، هنوز سرزنده و پرانرژی هستم. از نوه‌هایم نگهداری می‌کنم، کارهای خانه را انجام می‌دهم و در زمین کشاورزی کار می‌کنم. بسیاری از هم‌سن و سال‌هایم دچار بیماری‌ها و ناتوانی‌های ناشی از کهولت سن هستند. برخی از آنها حتی فوت کرده‌اند. اما من به لطف دافا همچنان زندگی شاد و کاملی دارم.