(Minghui.org) من 45 ساله هستم و از ماه مه 1998، تمرین فالون دافا را شروع کردم. طی 19 سال گذشته، فراز و نشیب‌های بسیاری را تجربه کرده‌ام، اما هرگز از تلاش رو به جلو در مسیر تزکیه‌ام دست نکشیده‌ام.

صحبت با اعضای خانواده درباره دافا خیلی سخت است

کار روشنگری حقیقت برای اعضای خانواده‌ام برایم بسیار دشوار بود، زیرا تعداد زیادی وابستگی‌ و نیز احساسات بسیاری داشتم. هم‌چنین به سایر تمرین‌کنندگانی که اعضای خانواده‌شان دافا را تمرین می‌کردند، غبطه می‌خوردم. در خانواده پرجمعیتم، فقط من و پسرم تمرین‌کننده هستیم.

قبل از آزار و شکنجه فالون دافا، خانواده‌ام از تزکیه‌ام حمایت می‌کردند. به‌جای اینکه برای شیردهی به پسرم در منزل بمانم، برای دادخواهی از دافا به پکن رفتم و همین موضوع نگرش آنها را تغییر داد.

سعی کردم آنها را وادار کنم که درک کنند. ابتدا به آنها می‌گفتم که چگونه از مزایای دافا بهره زیادی برده‌ام. سپس گفتم: «معلمم به‌طرز وحشیانه‌ای مورد افتراء قرار گرفته‌اند. چطور می‌توانم مخفی شوم و از او و دافا دفاع نکنم؟ آیا فکر می‌کنید آنگاه ‌بتوانم هنوز هم خودم را فردی موجه درنظر بگیرم؟»

شوهرم و سایر اعضای خانواده‌ام همچنان مخالف تمرین دافای من بودند و دلیل آن نگرانی و ترس‌شان بود. بنابراین، احساس می‌کردم روشنگری حقایق به افراد دیگر به مراتب آسان‌تر از خانواده‌ام است.

شوهرم با روشم موافقت نمی‌کرد و من اعتراف می‌کنم که از آن به بعد به‌طور پیوسته اصول فالون دافا را دنبال نمی‌کردم، ازاینرو ما درگیر جنگ و دعوا شدیم. این به من کمک کرد که متوجه شوم ازآنجاکه غیرتمرین‌کنندگان کتاب‌های دافا را نمی‌خوانند، فقط از طریق رفتارمان می‌توانند فالون دافا را درک کنند.

اگر اعمال‌ و رفتارمان درست باشد، آنها با دافا موافقت خواهند کرد. اگر درست نباشیم، وابستگی‌های‌مان مانع می‌شوند که اعضای خانواده‌مان به‌درستی دافا را درک کنند. اینکه ما به‌خوبی عمل کنیم یا نه، تعیین می‌کند که بتوانند نجات یابند یا نه. می‌دانستم که نمی‌خواهم دافا را خدشه‌دار کنم، پس باید خودم را بهتر اداره می‌کردم.

برای مدتی، به‌جای بحث درباره مسائلی که روی می‌داد، نامه‌ای برایش می‌نوشتم یا پیامک ارسال می‌کردم. متوجه شدم با استفاده از این شیوه‌ها می‌توانم مسائل را به‌طور منطقی و هوشمندانه اداره کنم.

تغییر دادن رویکردمان

من و پسرم تصمیم گرفتیم که باید بر تمام مشکلات‌مان غلبه و اطمینان حاصل کنیم که پدرش حقایق درباره دافا را درک کند.

به فکر پخش برخی از برنامه‌های تلویزیون ان‌تی‌دی افتادیم. با پخش راهپیمایی 1 ژوئیه 2017، تمرین‌کنندگان فالون دافای هنگ کنگ شروع کردیم. اما این نتیجه معکوس داد، شوهرم کتش را پوشید و از آنجا رفت.

حرکتش نشان می‌داد که شوکه شده بود و عوامل اهریمنی نگران بودند که حذف شوند. ازاینرو، تصمیم گرفتیم برنامه‌هایی مانند «اخبار ممنوعه چین» را انتخاب کنیم، که اغلب شامل حقایقی درباره فالون دافا و آزار و شکنجه است. امیدوار بودیم که بتواند اینها را ‌آسان‌تر بپذیرد.

هر وقت از رفتار شوهرم نسبت به دافا ناراحت می‌شدم، پسرم مرا آرام می‌کرد. به من می‌گفت ناراحت نباشم زیرا پدرش هیچ چیز بدی نمی‌گوید. او می‌گفت که پدرش فقط لجباز است و تمایلی به قبول اشتباهاتش ندارد. درحقیقت، پسرم فهمید که وقتی پدرش در رستوران شام می‌خورد، درباره اخباری که از برنامه‌های تلویزیون ان‌تی‌دی آموخته بود، صحبت می‌کرد.

یک دیش ماهواره ان‌تی‌دی نصب کردیم طوری‌که او بتواند برنامه‌های بیشتری را تماشا کند و متوجه شود که دافا در سراسر جهان گسترش یافته است. او اکنون به مردم می‌گوید: «ما دیش را نصب کرده‌ایم و می‌توانیم اخباری را که نمی‌تواند در داخل چین دیده شود، ببینیم. تماشا کردن آن چشم‌ها را به‌طور واقعی باز می‌کند.»

زمانی‌که کوشا هستیم و خودمان را بهتر اداره می‌کنیم، اعضای خانواده‌مان دستخوش تغییر می‌شوند. این قدرت دافا است.

رها کردن رنجش

قبل از تزکیه در دافا، ارتباط خوبی با والدین شوهرم نداشتم و آنها را خیلی زیاد می‌رنجاندم.

مادرم قبل از عروسی‌ام درگذشته بود و آپارتمانی برایم گذاشته بود که بعد از ازدواج آنجا زندگی می‌کردیم. این کمک بسیاری زیادی به ما می‌کرد، زیرا پول کمی داشتیم و والدین شوهرم نیز چیزی نداشتند تا به ما کمک کنند. اگرچه قول دادند به‌محض اینکه پولی به‌دست آورند، کمک ‌کنند.

والدین شوهرم نه تنها یک خانه‌ و ماشینی برای پسر دومشان پس از ازدواج خریدند، بلکه مقدار زیادی پول نیز به او دادند، با این شرط که در زمان پیری از آنها مراقبت کند. اما، برادرشوهرم پس از دعوا با آنها از من خواست که از والدینش نگه‌داری کنم.

ذهنم مملو از انواع و اقسام افکار بود. در پایان، از آنها خواستم که به خانه‌ام نقل و مکان کنند و رنجشم را رها کردم. هر چه از آمدن آنها بیشتر می‌گذشت، با آنها بهتر رفتار می‌کردم و آنها به مردم می‌گفتند که من خیلی خوب هستم.

آنها از طریق گفتار و رفتارم، آگاه شده‌اند که دافا خوب است و از تزکیه‌ام حمایت می‌کنند. درحال حاضر خانواده‌ام در هماهنگی زندگی می‌کنند.

در انتظار برداشته شدن ممنوعیت دافا

برادرم و همسرش به‌خاطر تبلیغات رسانه، درباره دافا دچار سوء‌تفاهم بودند. وقتی آنها را دیدم، سعی کردم کمک کنم که حقایق دافا را درک کنند، اما موفق نمی‌شدم و دلیل آن را نمی‌دانستم.

درنهایت برادرم چشم‌هایم را باز کرد. او گله و شکایت می‌کرد که وقتی آنها را می‌بینم، همیشه درباره دافا صحبت می‌کنم و به‌نظر می‌رسد که توجهی به آنها ندارم.

از آن به بعد، به رفتارم توجه بیشتری کردم. در طی جشنواره‌ها برای آنها هدایایی می‌خریدم. اگر بیش از حد مشغول بودم که به دیدنشان بروم، به آنها تلفن می‌کردم طوری‌که توجه‌ام را به آنها نشان دهم، وقتی آنها را می‌دیدم، به فالون دافا اشاره‌ای نمی‌کردم. آنها اکنون می‌گویند: «افرادی که فالون دافا کار می‌کنند با سایرین فرق دارند. به‌محض اینکه ممنوعیت فالون دافا برداشته شود، ما نیز فالون دافا را یاد خواهیم گرفت.»

برادرشوهرم با عبور از فیلتر اینترنت دولت چین به چهره واقعی حزب کمونیست چین آگاه شده است. هم‌زمان، متوجه شد که فالون دافا در سراسر جهان گسترش یافته است. او همچنین لینک‌ها یا اطلاعاتی آنلاین برای دوستان خود ارسال و آنها را از حقایق مطلع کرد.

معلم بیان کردند: «شما امید بشریت هستید. باید به‌خوبی عمل کنید. باید مسئولیت خود را به‌دوش بگیرید.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2016)

برای ما مهم است به اعضای خانواده‌مان کمک کنیم که از حقایق دافا و آزار و شکنجه آگاه شوند. از این طریق آنها دستخوش تغییر می‌شوند.