(Minghui.org) اولین بار در سال ۲۰۱۶ با فالون دافا آشنا شدم. اعضای خانواده‌ام همه بودایی هستند و از زمانی که جوان بودم به معابد می‌رفتم. از مدیتیشن بسیار لذت می‌بردم و به‌طور مداوم در جستجوی تعالیم واقعی بوده‌ام. اغلب طی تعطیلات مدرسه یا در اوقات فراغت به‌عنوان یک راهبه موقت زمان را سپری می‌کردم و روند زندگی معمول را در پیش گرفتم تا اینکه ازدواج کردم و صاحب دو فرزند شدم.

شوهرم و خانواده‌اش بسیار معتقد هستند. آنها از رفتن به معابد لذت می‌برند و اغلب به این مکان‌ها اعانه اهدا می‌کنند. من نیز از رفتن به معابد لذت می‌بردم. پس از ازدواج، به استانی دیگر منتقل شدم و در آنجا با راهبی ملاقات کردم که احساس کردم با او ارتباطی قلبی دارم. از آن زمان به تمرین و مطالعه تعالیم بودایی روی آوردم تا آنکه احساس کردم بخشی از معبد هستم. کل خانواده‌ام ارتباطی بسیار قوی با معبد داشتند.

مطالعه جوآن فالون

روزی یکی از هم‌شاگردی‌های راهب را دیدم. با عجله سلام و احوالپرسی و صحبت کردیم. کتابی به من داد و از من خواست که آن را بخوانم. پیشنهاد کرد که کتاب را تا پایان بخوانم. آن را پذیرفتم. عنوان کتاب مذکور «جوآن فالون» بود. وقتی که آن را دریافت کردم، درباره‌اش زیاد فکر نکردم. اولین بار که آن را خواندم موجی سرشار از انرژی قدرتمندی را احساس کردم. درحالی‌که آن را می‌خواندم، می‌توانستم انرژی را در وسط فرق سرم احساس کنم، به‌طوری‌که انرژی به بالای سر‌م می‌رسید. متوجه شدم که این کتاب قدرت قابل‌توجهی دارد اما در آن زمان فالون دافا را مورد توجه قرار ندادم. فکر کردم که راه بودیست که خوب است و نیازی ندارد آن را تغییر دهم- ضمناً آن می‌توانست ارتباط خانواده‌ام با آن معبد را تغییر دهد. تغییر آن امکان‌پذیر نبود. بهرحال، کتاب را به پایان رساندم. یک بار کتاب را روی میز کنار تخت گذاشتم. هنگامی که می‌خواستم اتاق را ترک کنم، نگاهی گذرا کردم و نور درخشانی را روی میز کنار تخت دیدم. به سمت آن قدم برداشتم تا آن را ببینم. کتاب جوآن فالون بود که از آن نور درخشانی ساطع می‌شد. احساس کردم که قطعاً کتابی عادی نیست. در آن زمان هنوز تمرینات فالون دافا را انجام نمی‌دادم، فقط کتاب را می‌خواندم.

یک تمرین‌کننده فالون دافا پنج مجموعه از تمرین‌ها را به من یاد داد. تمرین‌کننده مزبور برای آموزش تمرینات به معبدی می‌رفت که به‌طور مرتب از آن دیدن می‌کردم. اولین بار که حرکات را انجام دادم، احساس کردم انرژی در سراسر بدنم جریان دارد. نمی‌دانستم که باید فقط یک روش تزکیه را تمرین کنم. فکر می‌کردم که همزمان می‌شود هر دو تمرین را انجام داد، زیرا هر دو آموزه از مدرسه بودا هستند. هر یکشنبه به معبد می‌رفتم. یک روز که نتوانستم بروم، دچار تب شدم هیچ انرژی نداشتم.

یک تصمیم دشوار

با تمرین‌کننده مزبور تماس گرفتم. او به من گفت که زمان آن است یک روش تزکیه را انتخاب کنی، اما بسیار سرگشته بودم. نمی‌توانستم بودیسم را رها کنم. هر شب دعا می‌خواندم و مدیتیشن می‌کردم. اگر بودیسم را تمرین نمی‌کردم، دیگر نمی‌توانستم آن را عبادت کنم یا مدیتیشن انجام دهم. نمی‌توانستم چنین تغییر بزرگی را بپذیرم. فکر کردم که اگر مجبور شوم انتخاب کنم، چیزی را انتخاب می‌کنم که به آن عادت دارم. اما در عمق وجودم نمی‌توانستم دافا را کنار بگذارم. درحالی‌که به‌هم‌ریخته بودم، احساس کردم چیزی سعی می‌کند مرا برای انجام تمرینات بیدار کند. نمی‌خواستم انجامش دهم، بنابراین وانمود کردم به حالت نشسته هستم. خودم را در بعد‌های دیگری دیدم که پنج مجموعه از تمرینات را به طرز زیبا و موزونی انجام می‌دهم. بسیار شگفت‌زده شدم. بدن فیزیکی‌ام در حالت نیمه آگاه، نیمه بیدار، به حالت نشسته بود. از آن زمان که دافا را یاد گرفته بودم، احساس بی‌قراری داشتم.

هر بار که فکر می‌کردم دافا را رها کنم، بدنم دچار آشفتگی می‌شد و قلبم به تپش می‌افتاد. نگرانی مبهمی داشتم، تا حدی که فکر می‌کردم چیزی در سمت من اشتباه است. درنهایت تصمیم گرفتم که در معبد کنج عزلت گزیده و در مدیتیشن بنشینم و تصمیم بگیرم که کدام مسیر تزکیه را انتخاب کنم. آرزو کردم که اگر فالون دافا مسیر مناسبی برایم است، اشاره‌ای به من داده شود تا بتوانم بدون هیچ تردیدی در آن ادامه مسیر دهم.

در روز اول از مدیتیشنی که در عزلت انجام می‌دادم، براثر یک تضاد درونی شدید خشمگین شدم. اولین بار نبود که این شیوه از روش بودیستی را انجام می‌دادم. می‌خواستم به روش معمول مدیتیشن عمیق بازگردم، اما نمی‌توانستم. یکی دیگر از خودم را جداگانه دیدم که به‌طور مداوم تمرینات فالون دافا را انجام می‌داد. فکر کردم: «هر کسی که می‌خواهد تمرین کند، به پیش برود. من قصد دارم راه قدیمی‌ام را ادامه دهم.» جدالی دائمی بود تا زمانی که دیگر نمی‌توانستم آن را بپذیرم و وقتی تصمیم گرفتم بخوابم، آموزه‌های فا را در سراسر شب شنیدم. از ژرفای قلبم درک کردم که هرچیزی که استاد آموزش دادند، درست و صالح است. صدا واضح بود و می‌دانستم که نمی‌توانم دافا را ترک کنم. روز بعد درحالی‌که هنوز در عزلت بودم شروع به انجام پنج تمرین کردم.

رها کردن آموزه‌های قدیمی

وقتی که آموزه‌های قدیمی را رها کردم، بدنم سبک و رها شده بود. در طول انجام تمرینات انرژی بسیاری را احساس می‌کردم. گرچه هنوز در معبد بودم سعی کردم دافا را از زوایای مختلف درک کنم. یک شب درحالی‌که تمرین پنجم را انجام می‌دادم، احساس کردم بدنم در کیهان شناور است. نور همه جا را روشن کرده و کل جهان را به‌طور کامل پر کرده بود. استاد به من گفتند که این پاداش من است. نور، قدرت دافا بود که استاد به من دادند تا به نجات موجودات ذی‌شعور کمک کنم؛ این قدرت دافا برای موجودات ذی‌شعور بسیار مفید خواهد بود. به استاد لی ادای احترام کرده و سپاسگزار او بودم.

پس از اینکه معبد را ترک کردم، مصمم شدم که تزکیه کنم و درباره این موضوع با سایر افرادی صحبت کردم که هنوز درخصوص انتخاب فالون دافا سردرگم بودند. مطمئن بودم که انتخاب درستی را انجام دادم. به خانواده‌ام گفتم که تصمیم گرفتم تمرین فالون دافا و فقط فالون دافا را انجام دهم. شوهرم متوجه شد که چقدر مصمم هستم و او نیز تصمیم گرفت این تمرین را انجام دهد. ما شروع به تمرین کرده و به یکدیگر کمک کردیم تا بر مشکلات و مصائب غلبه کنیم و مهم نبود که این آزمون‌ها از سوی استاد بودند یا نظم و ترتیبات نیروهای کهن.

خوشبختانه، من فردی هستم که چیزها را خیلی سریع و با کیفیت روشن‌بینی خوب می‌آموزم. باوجود نظاره استاد بر کارهایم توانستم مراحل روشن‌بینی را سپری کرده و سریعاً کارما را برطرف کنم. پسر و دخترم نیز تحت مراقبت استاد هستند و کارمای آنها نیز به‌صورت دوره‌ای حل و فصل می‌شود. درباره آنها نگران نیستیم زیرا باور داریم که استاد از آنها مراقبت می‌کنند. به نظر می‌رسد هر دو وضعیت ذهنی خود را ارتقاء داده‌اند. فرزندانم اغلب می‌گویند: «اگر کسی به ما حمله کند، مقابله به مثل نخواهیم کرد. اگر کسی بر سر ما فریاد بکشد، مانند او رفتار نمی‌کنیم.» آنها تلاش می‌کنند تقوی را از دست ندهند. نمرات آنها نیز بهبود یافته است.

دافا زندگی‌ام را نجات داد

یک روز خانه را ترک کردم تا کاری را به انجام برسانم. اما قبل از ترک خانه احساس بدی داشتم. وقتی به عکس خانوادگی نگاه کردم متوجه شدم که در آن نیستم. فکر کردم شاید این فقط یک توهم بود و درباره‌اش فکر نکردم، اما با احساس هراسناکی روبرو شدم.

تصمیم گرفتم با ماشین قدیمی‌ام رانندگی کنم که معمولاً از آن استفاده نمی‌کردم. در حین رانندگی، ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد به‌طوری که میدان دید را محدود و با مشکل مواجه کرده بود. تصمیم گرفتم ماشین را کنار جاده متوقف کنم و درحالی‌که منتظر توقف بارش باران بودم، کتاب جوآن فالون را خواندم. وقتی که باران قطع شد، شروع به رانندگی کردم. چند لحظه بعد متوجه شدم که نور هشدار دهنده رادیاتور روشن شده است. همانطور که برای ورود به خط شانه‌ای سرعت را کم می‌کردم، ماشینی که در جلوی من بود کنترلش را از دست داد و دایره‌وار چرخید. ماشین مذکور قبل از خارج‌شدن از جاده، آسیب کمی به ماشینم وارد کرد.

در آن لحظه نترسیدم. احساس کردم انرژی قدرتمندی در اطراف بدنم وجود دارد. دستانم که فرمان ماشین را کنترل می‌کرد کاملاً بی‌حس شدند. اگر در آن زمان سرعت را کم نمی‌کردم و با سرعت زیاد به دنبال آن ماشین ادامه مسیر می‌دادم، ماشینم مطمئناً دچار آسیب می‌شد و هر دو وسیله نقلیه به‌شدت آسیب می‌دیدند. می‌دانستم که استاد از من محافظت کرده و از طریق این رویداد برخی از کارماهایم را بازپرداخت کرده بودند. دقیقاً همانطور که استاد گفتند در آن لحظه نمی‌‌ترسیم. حدود یک ساعت بعد از این حادثه، شروع به لرزیدن کردم و دچار ترس شدم.

معرفی دافا به مادر و خاله‌ام

به‌خاطر عزم راسخم برای تزکیه، به مادر و خاله‌ام گفتم که شروع به تمرین فالون دافا کرده‌ام. در ابتدا نمی‌توانستند آن را قبول کنند، زیرا همه خانواده‌ام پیروان معبد بودند. به آیین مذکور احترام گذاشته و آن را مقدس می‌شمردند. پیوسته از من می‌پرسیدند که آیا درخصوص این تغییر اطمینان دارم یا نه. به آنها نشان دادم که مصمم و ثابت‌قدم هستم و استاد لی هنگجی را بسیار مورد احترام قرار می‌دهم. بنابراین دیگر سعی نکردند مانع من شوند.

آنها هر دو با من به تماشای اجرای هنرهای نمایشی شن یون در تایوان آمدند. پس از بازگشت از تماشای شن یون، هر دو علاقه‌مند و خواستار تمرین فالون دافا شدند. یک هم‌تمرین‌کننده و من تمرینات را به آنها آموزش دادیم. در آن زمان گفتند که تمرین فالون دافا را به‌طور کوشا انجام می‌دهند. آنها شروع به خواندن کتاب کرده و هر روز تمرین می‌کردند.

در ابتدا با بسیاری از مشقات و آزمون‌ها مواجه شدند تا آنها را سپری کرده و روشن‌بین شوند، از جمله رهایی از کارما. مادر و عمه‌ام را تشویق می‌کردم زیرا تزکیه آسان نیست. مصائب مختلف بسیاری ازجمله مداخله نیروهای کهن، کارمای فکری یا کارمای بیماری وجود دارد. هنگامی که با مشقات مواجه می‌شدند، آنها را مورد حمایت و تشویق قرار می‌دادم. اطمینان دارم که بذرهای تزکیه در آنها کاشته شده‌اند و درک می‌کنند که دافا خوب است.

باید با خودمان جدی باشیم

در مراحل تزکیه‌ام، با تمرکز بر از بین بردن وابستگی‌ها و پاکسازی بدن سعی می‌کنم سه کار را انجام دهم که استاد از تمرین‌کنندگان خواسته‌اند آنها را انجام دهند. با انجام کارهایی که استاد آموزش دادند، آموزش‌هایی که براساس سرشت طبیعت هستند، سعی می‌کنم افکاری که مداخله ایجاد می‌کنند را کنترل کرده و درباره گذشته فکر نکنم. اطمینان دارم که استاد بهترین چیزها را برای تمرین‌کنندگان برنامه‌ریزی می‌کنند. فرد تنها باید روی تزکیه تمرکز کند، از فا منحرف نشود، سستی نکند و هر شکافی که نیروهای کهن مورد بهره‌برداری قرار می‌دهند را مسدود کند. هر گاه حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، با استفاده از فا تصمیم بگیرد چگونه با آن برخورد کند.

درابتدا، شیوه زندگی مردم معمولی را دنبال می‌کردم. درست مثل افراد عادی در جامعه کنونی اخبار تماشا می‌کردم، در فیسبوک وقت می‌گذراندم و به رسانه‌های اجتماعی مختلف سر می‌زدم. بااین‌حال، یک شب درحالی‌که تمرین پنجم را انجام می‌دادم، این درک را پیدا کردم که باید به استفاده از فیسبوک خاتمه دهم. زیرا وقتم را تلف می‌کند و گاهی اوقات مطالب منفی که در آن می‌خوانیم، روی ما تأثیر می‌گذارد. بااین‌حال، نتوانستم استفاده از آن را متوقف کنم و دفعه بعد که سراغ اینترنت ‌رفتم، می‌‌خواستم طبق معمول آن را مورد بررسی قرار دهم. اما این بار زمانی که فیسبوک را باز کردم صورتم کرخت و داغ شد. موجی از انرژی، مستقیماً از چشمانم عبور کرد تا به فرق سرم رسید. سردرد شدیدی داشتم و سرم احساس سنگینی می‌کرد. چشمانم تحریک و اشک از آنها روان شد.

بلافاصله آن را بستم و به این درک رسیدم که نباید در فیسبوک وقت‌گذرانی کنم. باید وقتم را برای مطالعه فا صرف کنم. از آن لحظه، رفتارم را درخصوص تمام رسانه‌ها تغییر دادم. تماشای تلویزیون را متوقف کردم و دیگر به فیسبوک سر نزدم. از وقتم برای خواندن کتاب فالون دافا استفاده کردم و فا را به‌طور مکرر مطالعه کردم. بنابراین معنای درونی فا بیشتر و بیشتر برایم روشن شد. هنگامی که زمانش فرا می‌رسد تا معنای خاصی را درک کنیم، استاد آن را برایمان آشکار می‌کند و با فراهم‌کردن شرایطی حمایت‌کننده به ما در درک فا کمک می‌کنند.

درک می‌کنم که چرا استاد باید با تمرین‌کنندگانی که اخیراً فا را کسب کردند جدی و سخت‌گیر باشند. به‌خاطر این است که زمان زیادی برای تزکیه وجود ندارد. شرایط لازم برای کسانی که دیر وارد این مسیر شده‌اند، سخت و جدی است. استاد نمی‌خواهند که تمرین‌کنندگان وقت خود را صرف چیزهای عادی بی‌ارزش کنند. برای اینکه عقب‌افتادگی‌مان را جبران کنیم، باید تزکیه کرده و سطح خود را سریع‌تر ارتقاء دهیم. زمانی که تزکیه را متوقف نکنید و سست نشوید، وقتی سطح شما ارتقاء پیدا کند، تغییرات در بدن به‌طور مداوم رخ می‌دهند.

تغییرات در بدنم آشکار هستند. شرایط پیرامونم بهتر است، بیشتر در آرامش هستم و این جهانی که در توهم قرار دارد را واضح‌تر می‌بینم. به نظر می‌رسد از طریق آزمایش‌هایی که از میان آنها عبور می‌کنم رسوبات ته‌نشین‌شده در عمق وجودم کنده شده‌اند. مصمم به از بین بردن وابستگی‌هایم هستم. وقتی آزمونی را سپری می‌کنم، سطحم به‌سرعت افزایش می‌یابد. استاد این رسوبات را از من خارج می‌کنند تا زمانی که مثل شیشه، شفاف می‌شوم. قلبم روشن، خالی و همیشه نورانی است.

مثل آنچه استاد بیان کردند:

«وقتی شین‌شینگ شما بهتر می‌شود، بدن شما واقعاً تغییر می‌کند. وقتی شین‌شینگ شما بهتر می‌شود، ماده در بدن شما قطعاً تغییر می‌کند. چه تغییراتی روی می‌دهد؟ شما آن چیزهای بدی را که سرسختانه به دنبال آنها می‌روید، بیرون می‌اندازید. بگذارید آن را توضیح دهم. یک بطری پرشده از مواد کثیف را بردارید، درب آن را ببندید و در آب بیندازید، بلافاصله به زیر آب فرو می‌رود. سپس کمی از آن چیزهای کثیف داخل آن را بیرون بریزید، هرچه بیشتر آن را خالی کنید، بیشتر به سمت سطح آب بالا می‌آید. اگر کاملاً خالی شود، در سطح آب کاملاً شناور می‌شود. (جوآن فالون)

سعی کردم همه چیز را سبک و طبیعی در نظر بگیرم، بدون احساس فشار یا اجبار، به‌خاطر اینکه هر تغییری باید به‌طور طبیعی اتفاق بیفتد. هر زمان که مشکلی رخ می‌دهد، می‌دانم که فا بلافاصله خودش را نشان می‌دهد. هر فکر و عمل توسط فا نظم و ترتیب داده می‌شود که درست و پسندیده است. هیچ برنامه‌ای در زندگی، هیچ نگرشی و هیچ انتظاری وجود ندارد، زیرا همه‌چیز در زندگی از قبل توسط فا تعیین می‌شود که استاد برنامه‌ریزی کردند. ما فقط باید به‌خوبی تزکیه کنیم.

استاد از خانواده‌ام مراقبت می‌کنند

تمام اعضای خانواده‌ام درحال حاضر فالون دافا را تمرین می‌کنند. شوهرم نیز کوشا است. هر زمان که وقت آزاد دارد فا را مطالعه می‌کند. او قبل از اینکه به‌عنوان سرپرست خانوار شروع به تزکیه کند و کسب و کارش را انجام داده و اهدافش را تعیین کند، زندگی به سبک افراد معمولی را تجربه کرد. اما پس از شروع مطالعه فا، درحالی‌که هنوز وظایفش را انجام می‌دهد، بسیاری از وابستگی‌ها را رها کرد. هر آنچه که در قبالش مسئول هستیم، باید آن را به‌خوبی و بدون وابستگی انجام دهیم. شوهرم وظیفه دارد که خانواده را تأمین کند و این مسئولیت را به‌خوبی انجام می‌دهد. من وظیفه دارم که از فرزندان مراقبت کنم و این کار را بدون هیچ‌گونه توقع یا طلبی انجام می‌دهم. باور دارم که استاد از هر دو فرزند‌مان مراقبت می‌کنند و من فقط باید از روند طبیعی پیروی کنم. وظیفه من این است که مراقب آنها باشم و از آنها حمایت کنم. برای مراقبت از آنها به استاد اعتماد دارم.

باوجود همه چیزهایی که از زمان آغاز تزکیه برای من اتفاق افتاده است، احساس می‌کنم که خیلی خوشبخت و خوش‌شانس هستم از اینکه خانواده‌ام و من، در این زمانی که رو به پایان است فا را کسب کردیم. خوشحالم که استاد هرگز من یا خانواده‌ام را ترک نکردند. می‌خواهم از هم‌تمرین‌کنندگانی که این مسیر را به من توصیه کردند تشکر کنم. در طی مراحل روشن‌بینی، از توصیه‌های آنها برای هدایت در مسیر درست استفاده کردم. احتمال انحراف از فا همیشه وجود دارد، به‌ویژه هنگامی که درک فرد عمیق نیست. امروز افکار درست من قوی هستند با افکار درست و خالص، می‌توانم افکار درست قدرتمندی را ساطع کنم.

در‌حالی‌که سه کار را انجام می‌دهم، می‌خواستم تجربیاتم را به اشتراک بگذارم و تمرین‌کنندگان جدید را تشویق کنم تا دست از تلاش برندارند و تمرکز‌شان را بر تزکیه قرار دهند. درخصوص کسانی که فقط تمرین را شروع کرده‌اند و هنوز سردرگم هستند که چه آموزه‌هایی را دنبال کنند یا جرئت نمی‌کنند شیوه‌های قدیمی‌شان را ترک کنند، می‌دانم که برای‌شان مشکل است، اما توصیه می‌کنم که مطالعه جوآن فالون را اولین اولویت قرار دهند.

در تزکیه دافا، قلب شما واقعاً چراغ راهنما است. تا زمانی که ایمان، اعتقاد و عزم راسخی را در خود دارید، فا معنای عمیق‌تر و سطوح بالاترش را به شما نشان می دهد که فراتر از تصورات و فراتر از آنچه مردم عادی می‌دانند است. استاد لی هنگجی تنها کسی هستند که فای واقعی و درست کیهان را می‌آموزند.

«تزکیه به تلاش‌ خود فرد بستگی دارد، درحالی‌که تبدیل گونگ توسط استاد انجام می‌شود.» (جوآن فالون، سخنرانی ۱)

تا زمانی که خودتان را تزکیه می‌کنید، استاد همواره در کنارتان خواهد بود.