(Minghui.org) اخیراً به‌شدت دچار افسردگی شده بودم، چنان که گویا در توری نامرئی افتاده‌ام و نمی‌توانستم از آن خارج شوم. تا چند روز نمی‌خواستم تمرینات را انجام دهم یا فا را مطالعه کنم. تمایلی به انجام هیچ کاری نداشتم. می‌دانستم این وضعیت درست نیست، اما نمی‌توانستم آن را تغییر دهم. سرانجام دلیلش را فهمیدم و تصمیم گرفتم آن را به رشته تحریر در‌آورم و حالا می‌خواهم آن را با شما به‌اشتراک بگذارم.

تقریباً 20 سال است که تزکیه می‌کنم. «خواب‌آلودگی» همیشه مرا اذیت می‌کرد. آن بسیار آزاردهنده بود و با اینکه خیلی سعی کرده بودم هرگونه وابستگی‌ِ احتمالاً مرتبط با آن را پیدا کنم، اما موفق نشده بودم ریشه‌اش را بیابم. هنگام مطالعه فا،‌ انجام تمرینات و حتی رانندگی دچار خواب‌آلودگی می‌شدم. بسیار تلاش کرده بودم آن را تزکیه کنم، اما نمی‌توانستم از این مانع عبور کنم. هنگام رانندگی وقتی دچار خواب‌آلودگی می‌شدم، توقف می‌کردم تا چرتی بزنم. یک بار حتی بوی داروی خواب‌آوری از جایی به مشامم رسید. متوجه شدم این نشانه‌ای است که استاد برایم فرستاده‌اند تا بفهمم این مداخله‌ای از سوی نیروهای کهن است که مواد آلوده‌ای را به میدان بُعدی‌ام می‌فرستند تا گیجم کنند. هرگاه کار مهمی انجام می‌دادم، مرا خواب‌آلود می‌کردند.

با توجه به این موضوع افکار درست فرستادم و با صدای بلند گفتم: «ای همۀ موجوداتِ شیطانیِ نیروهای کهن گوش کنید، خود حقیقی‌ام دیگر شما را تحمل نمی‌کند. اگر دوباره با من مداخله کنید، از بین می‌روید.» خیلی بهتر شدم و توانستم از آن مانع عبور کنم. افکار درستم را تقویت کردم و توانستم خواب‌آلودگی‌ام را کنترل کنم. چند روز بعد دوباره این مداخله ایجاد شد و عمیق‌تر تلاش کردم ریشه آن را پیدا کنم.

به درون نگاه کردم و تا حد ممکن وابستگی‌هایم را رها کردم. مطالعه فایم را نیز افزایش دادم. استاد که اراده و خواستم را برای رشد و بهبود دیدند، به من اجازه دادند وابستگی بنیادینم را پیدا کنم که وابستگی عواطف میان زن و شوهر و اشتیاق برای عشقِ بشری میان زن و شوهر بود.

من و شوهرم از نوجوانی یکدیگر را دوست داشتیم و به خواست خودمان ازدواج کردیم، اما شوهرم پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999 فریب تبلیغات حزب کمونیست چین را خورد و مخالف دافا شد. او از تزکیه من حمایت نکرد و در طول ده سال گذشته یا بیشتر نسبت به من بی‌‌تفاوت و بی‌علاقه شد و برای مدتی طولانی به من خیانت کرد. اولین باری که متوجه شدم به‌شدت ناراحت شدم. فا را بسیار مطالعه کردم و شین‌شینگم را ارتقاء بخشیدم. می‌دانستم اینها مسائل من نیست و احساس خشم و رنجش و غم را رها کردم. فکر می‌کردم که وابستگی‌ام به شوهرم را رها کرده‌ام، اما در وضعیت متفاوتی گیر کرده بودم: افسردگی.

به مطالعه بیشتر فا ادامه دادم و به دنبال ریشه افسردگی‌ام گشتم. متوجه شدم که هنوز خواهان عشق میان زن و شوهر هستم. وقتی زوج‌های دیگر را با هم می‌دیدم، به یاد خاطرات مشترک خودم و شوهرم (پیش از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کنم) می‌افتادم. نیروهای کهن و شبح شیطانی از وابستگی‌هایم استفاده می‌کردند تا عقاید و تصورات بشری‌ و سایر عناصر نادرستم را تقویت کنند که باعث افسردگی‌ام می‌شدند. احساس می‌کردم توری نامرئی مرا افسرده و ناراحت کرده است. آن انرژی‌ام را نیز تخلیه می‌کرد و باعث می‌شد نتوانم در تزکیه‌ام کوشا و راسخ باشم.

از استاد خواستم افکار درستم را تقویت کنند. با خودم فکر کردم: «عواطف میان زن و شوهر موضوعی بشری است و به من که تزکیه‌کننده هستم هیچ ارتباطی ندارد. من درحال تزکیه فای کیهان هستم و آنچه نهایتاً به آن دست می‌یابم، موفقیت به‌عنوان یک بودا است. هیچ یک از شادی‌ها و چیزهای خوب در دنیای بشری چیزی نیستند که من می‌خواهم.» مصمم شدم وابستگی به عاطفه میان زن و شوهر که عمیقاً در من ریشه کرده بود را از بین ببرم. تزکیه دافا در این زندگی بزرگ‌ترین برکت و شادی است.

دائم «چه تعداد در این دنیا آگاه شده‌اند» از هنگ یین 4 را تکرار می‌کردم. احساس کردم که از آن تور رها شده‌ام. افسردگی و ناراحتی‌ام به‌تدریج ناپدید شد و حالا خوشحالی وصف‌ناپذیری را احساس می‌کنم. هیچ چیز در این دنیای بشری نمی‌تواند قلبم را تکان دهد یا با آن مداخله کند. از استاد به‌خاطر حفاظت نیک‌خواهانه‌شان در مسیر تزکیه‌ام سپاسگزارم.

هم‌تمرین‌کنندگان لطفاً اگر نکته‌ای همسو با فا نیست، آن را اصلاح کنید.