(Minghui.org) درود استاد، درود هم‌تمرین‌کنندگان.

من از طریق - آنچه که به درک من روش نامتعارفی به نظر می‌رسد - یعنی ورزش مردم عادی اقدام به روشنگری حقیقت کردم. متوجه شدم که آن فرصتی برای ملاقات با بسیاری از مردم، روشنگری حقیقت، مواجهه با آزمون‌ها در تزکیه و کشف و رها کردن وابستگی‌هایم را در اختیارم می‌گذارد.

می‌خواهم بخش اندکی از مسیری که در تزکیه طی کرده‌ام را به اشتراک بگذارم. من ۶۷ ساله هستم. در ماه ژوئن سال ۲۰۰۳، در سن ۵۲ سالگی شروع به تمرین کردم. سیستم ایمنی بسیار ضعیفی داشتم و از سرماخوردگی و آنفولانزا به ستوه آمده بودم. پس از یادگیری فالون دافا، یک شبه سالم شدم. در طی دورهمی‌های خانواد‌گی، بستگانم می‌گفتند: «نوزادان بیمار را به دست جین بدهید، او بیمار نمی‌شود.»

وقتی که برای اولین بار تمرین را آغاز کردم، یکی از تمرین‌کنندگان جوان به من توصیه کرد تا چند عبارت از زبان چینی را یاد بگیرم. گفتم که عملاً انگیزه‌ای ندارم و انجام این کار غیرممکن است. دو سال بعد تمایل شدیدی به یادگیری زبان چینی پیدا کردم و با کمک استاد اکنون می‌توانم جوآن فالون را به زبان چینی بخوانم. سعی می‌کنم هر روز یک سخنرانی را بخوانم.

دارای شوهر، دو فرزند، یک عروس و یک نوه هستم و همچنین خانواده‌ای بزرگ که فالون گونگ را تمرین نمی‌کنند. استاد در این باره سخن گفته‌اند، البته دقیقاً کلمات استاد نیستند، اینکه درحالی‌که در تزکیه بهبود می‌یابیم، محیط ما هماهنگ‌تر می‌شود. من به این درک رسیده‌ام. این روند بدون چالش نبوده است. زمانی که ابتدا تمرین را شروع کردم، شوهرم مطالب نادرستی را در اینترنت مطالعه کرده بود و می‌ترسید که فالون گونگ یک فرقه باشد. اما بعد از یک ماه، گفت که راحت‌تر زندگی می‌کند و نقش حمایتی بسیاری دارد. پدرم وقتی زنده بود کمک مالی کوچکی به سازمان دوستان فالون گونگ اهدا کرد و مادرم قبل از اینکه فوت کند، شن یون را دید. اکثر اعضای خانواده و دوستانم شن یون را دیده‌اند. یکی از بهترین دوستانم از همان ابتدا بسیار حامی بوده است. وقتی زبان چینی را یاد می‌گرفتم با فردی چینی (غیرتمرین‌کننده) آشنا شدم، و این موضوع فرصت‌های بیشتری برای روشنگری حقیقت به من داد و همچنین به شوهرش کمک کردم تا از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) کناره‌گیری کند.

من و شوهرم حدود پنج سال پیش به مکانی واقع در انتهای شمالی‌ترین ساحل نیوجرسی رفتیم. ازآنجاکه بازنشسته شدیم، فرصت‌های زیادی برای دیدار با افراد جدید نداشته‌ایم. دخترم به‌طور مداوم مرا تشویق می‌کرد که به باشگاه بدن‌سازی بروم و من بارها و بارها پیشنهادش را رد کردم چون با تمرین فالون دافا وضعیت سلامتی‌ام به سطحی عالی بهبود یافته بود.

در ماه دسامبر تصمیم گرفتم به ورزشگاهی که حدود ۵ دقیقه از منزلم فاصله داشت ملحق شوم. شگفت‌زده شدم که باشگاه چه محیط اجتماعی خوبی است و فرصت‌های بسیاری برای روشنگری حقیقت و دادن اطلاعات درباره شن یون به فرد می‌دهد. وقتی شن یون در مرکز هنرهای نمایشی نیوجرسی در نیوآرک اجرا داشت، مسئول سالن باشگاه اجازه داد تا مطالب درباره شن یون را نیز در جلوی در ورودی بگذارم.

این واقعیت که ۶۷ ساله هستم و از سلامتی فوق‌العاده خوبی برخودارم، فرصت‌های بسیاری در اختیارم می‌گذاشت تا درباره مزایای سلامتی فالون دافا صحبت کنم. اغلب شک و تردید داشتم که آیا مسیر درستی را طی می‌کنم یا خیر. همچنین این ترس را داشتم که به‌خاطر کارهایی که انجام می‌دادم از سوی هم‌تمرین‌کنندگان مورد انتقاد قرار گیرم، اما موضوع این نبود.

اغلب در مناطقی زندگی کرده‌ام که تمرین‌کنندگان زیادی در آنجا وجود نداشته‌اند و به طور منظم، فرصتی برای به اشتراک‌ گذاشتن تجربه‌هایم با هم‌تمرین‌کنندگان نداشتم، اما من فرد گوشه‌گیری نیز هستم و خودم را به انزوا برده‌ام. سومین فرزند خانواده بودم و اغلب احساس می‌کردم نادیده گرفته می‌شوم. این وابستگی به نادیده انگاشته‌شدن و احساس حاکی از آسیب‌دیدن را تا زندگی در دوره بزرگسالی و تزکیه با خودم حمل کرده‌ام.نیاز داشتم بیشتر با سایر تمرین‌کنندگان ارتباط داشته باشم و کاملاً این وابستگی را از بین ببرم. چگونه می‌توانم احساس کنم که نادیده گرفته می‌شوم درحالی‌که استاد در هر گام از مسیر مرا راهنمایی می‌کنند و بخشی از بدن واحد از تمرین‌کنندگان هستم؟

این ایده را داشتم که در ماه ژانویه در مسابقات سه‌گانه (مسابقات سه‌گانه مسابقاتی شامل شنا، دوچرخه‌سواری و دویدن است) شرکت کنم. درباره رقابت‌های سه‌گانه جستجو کردم و متوجه شدم مسابقات سه‌گانه دختران جرسی در ماه اوت در نزدیکی من برگزار می‌شود. از دیدگاه بشری این ایده معلوم نبود از کجا به ذهنم رسید، اما به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، باید بر این باور باشم که استاد و فاشن استاد مرا راهنمایی می‌کنند.

قبلاً در طول زندگی‌ام هرگز ندویده بودم و این بزرگترین چالش فیزیکی در مسابقات سه‌گانه بود. بسیار راحت شنا و دوچرخه‌سواری می‌کردم. این درواقع مسابقات سه‌گانه سرعت بوده و مسافت‌ها خیلی طولانی نبودند، اما برای من کاملاً یک چالش بود. هدفم این بود که مسابقه را به پایان برسانم و با افتخار یک تی‌شرت فالون دافا را بپوشم. هزار شرکت‌کننده به‌علاوه تماشاگران حضور داشتند. از‌آنجاکه تی‌شرت فالون دافایم از جنس کتان بود، متوجه شدم که برای چنین فعالیتی مناسب نیست، بنابراین من لباس کشی تولیدی مسابقات سه‌گانه را پوشیدم که پشت و جلوی آن عبارت «آزادی برای فالون دافا» و هم چنین آدرس وب‌سایت مرکز اطلاعات فالون دافا (Faluninfo.net) در پشت آن چاپ شده بود.

شرکتی که سفارش بلوز جرسی را دادم در کالیفرنیا مستقر است، اما زمانی که اطلاعات مربوط به روند سفارش آن داده شد، متوجه شدم که از چین فرستاده می‌شود! آرزو کردم که این کار به روشنگری حقیقت برای افرادی که در کار تولید آن شرکت دارند کمک کند.

یک بار، قرار شد به یک تمرین شنا برگزار‌شده از سوی مربی مسابقات سه‌گانه بانوان جرسی بروم، اما این تمرین مخصوص شرکت‌کنندگان در مسابقات سه‌گانه دوی سرعت نبود که من درحال انجامش بودم. بلکه برای ورزشکاران بسیار جدی طراحی شده بود و در اقیانوس در آب‌های عمیق انجام می‌شد. برای اولین بار با اضطراب به سوی آنجا رانندگی کردم چون مسیرها را به‌خوبی نمی‌دانستم و ترافیک واقعاً سنگینی بود. لایه‌های بسیاری از چینگ (احساسات) اضطراب و ترس را رها کرده‌ام اما متوجه شدم که لایه‌های عمیق‌تری در من وجود دارند که هنوز هم باید آنها را از دست بدهم.

دیر رسیدم و سایر شناگران در آب حاضر بودند. احساس ناخوشایندی داشتم و فقط دو شناور راهنما را در آب دیدم. درحالی‌که به سوی اولین شناور می‌رفتم، مربی سرم فریاد زد. درواقع سه شناور وجود داشت و من برخلاف مسیر تردد شنا می‌کردم. هرگز نشنیده‌ام که او جمله ناخوشایندی به کسی بگوید و معمولاً از مبتدیانی مثل من حمایت می‌کند. در آب سعی کردم از خودم دفاع کنم، اما او دوباره در مسیرم قرار گرفت و گفت که همه چیز را در وب‌سایت نوشته بود.

استاد در جوآن فالون نوشته‌اند:

«این برای کسی که با کیفیت مادرزادی خوبی متولد می‌شود حتی بیشتر صحت دارد. او احساس می‌کند که گونگ او به‌خوبی و ملایمت رشد می‌کند و تمرینش به‌خوبی پیش می‌رود. چرا ناگهانی این همه مشکل ظاهر می‌شود؟ هیچ چیز به خوبی پیش نمی‌رود. هر کسی با او به‌طور بدی رفتار می‌کند ...»

بعدها پیامی برای مربی فرستادم و عذرخواهی کردم و او نیز با فرستادن پیامی کوتاه عذر‌خواهی کرد، اما هنوز در درون احساس ناخوشایندی داشتم و به چینگ وابسته بودم از اینکه با من به‌خوبی رفتار نشد. برای مدتی از دیدن او اجتناب کردم.

استاد در سخنرانی در اولین کنفرانس در آمریکای شمالی بیان کردند:

«همان‌طور که پیش‌تر گفتم، به این خاطر نیست که دیگران با شما به‌طور نامناسبی رفتار می‌کنند، بلکه این‌گونه است که چیزی اشتباه در سمت شما وجود دارد. برای مثال، اگر بدن کیهانی عظیم در هماهنگی باشد اما یک ناهماهنگی در سمت شما وجود داشته باشد، و یک موقعیت پیچیده فقط در جایی که شما هستید اتفاق بیفتد، شما کسی هستید که در هماهنگی با سایرین نیست. وقتی دلیل را در درون خودتان تشخیص دهید و آن مشکل را تصحیح کنید، وضعیت آرام و هماهنگ می‌شود و همه مجدداً با شما به‌خوبی رفتار خواهند کرد.»

می‌دانستم که باید با وضعیت روبرو شوم و وابستگی به احساسات (چینگ) را رها کنم. دفعه بعد که به تمرین شنا رفتم، مربی از من دعوت کرد تا در قایق پاروئی‌اش بنشینم. صدها دلفین در اقیانوس وجود داشتند. او قبلاً هرگز این همه را ندیده بود. همچنین، زمانی که جریان آب شدید باشد، معمولاً دلفین‌ها را نمی‌بیند. آنها همچنین آنقدر بالا می‌پریدند که او تا‌به‌حال ندیده بود، چنانچه گویی در حال اجرای نمایش بودند. فکر می‌کنم استاد به من به‌خاطر نگاه به درون و کارکردن درخصوص این وابستگی‌ها پاداش دادند.

من دوست ندارم مورد انتقاد قرار گیرم و تمایلی به پذیرش آن ندارم.

درخصوص صحبت درباره موضوع انتقاد، استاد در «آموزش فای ارائه‌شده در منهتن» اظهار داشتند:

«درحالی که تزکیه‌کننده هستید همگی از این اصل آگاه هستید "وقتی ضربه می‌خورید با ضربه پاسخ ندهید، وقتی توهین می‌شوید جواب آن را ندهید،" و این‌که وقتی یک تزکیه‌کننده واقعاً شکل‌هایی از ضرر و زیان را تجربه می‌کند به‌سادگی با خنده آن را پشت سر می‌گذارد. این حالتی است که باید داشته باشید، و این چیزی است که باید به آن برسید، چراکه شما افراد عادی نیستید و به‌دنبال این هستید که از وضعیت آن‌ها بالاتر بروید. باید برای خود استانداردهای بالایی قائل شوید، نه آن استانداردهای مربوط به مردم عادی. بنابراین باید به چیزی که توصیف کردم برسید.»

هنوز راه زیادی برای رسیدن به این استاندارد دارم و هنوز احساسات زیادی برای رها کردن دارم.

یک روز برای تمرین شنا به ساحل ساندی هوک نشنال رفتم. جریان آب واقعاً شدید بود و به حدی بود که نتوانستم مدتی طولانی آنجا بمانم. سپس به دوچرخه‌سواری رفتم. تاپ جدید فالون دافا را پوشیده بودم. درحالی که به ماشین برمی‌گشتم، دو مرد میانسال به من نزدیک شدند. آنها گفتند که شاهد شناکردنم بودند و نمی‌توانستند تصور کنند که چگونه در چنان جریانی از آب شنا می‌کردم، کاری که آنها نمی‌توانستند انجام دهند. توانستم برای آنها حقیقت را روشن کنم و به آنها بگویم که اگر فالون دافا چنین وضعیتی از سلامتی را به من عطا نکرده بود، نمی‌توانم این کار را انجام دهم. آنها مرا خیلی جوان‌تر از آنچه هستم تصور می‌کردند و می‌خواستند تمرینات را یاد بگیرند. آنها از اطلاعاتِ مربوط به وب‌سایت را که در پشت لباسم چاپ شده بود عکس گرفتند. روز پنجشنبه به یکی از آنها، به‌نام مراد، تمرینات را آموزش دادم و روز دوشنبه نیز دوباره با هم ملاقات می‌کنیم. مدتی طولانی صحبت کردیم و او بسیار علاقه‌مند به فالون دافا است.

جلسات هفتگی به‌منظور آماده‌سازی برای مسابقات سه‌گانه دختران تشکیل شد و یک هفته قبل از مسابقه، دوی آزمایشی برگزار شد من هم همان‌طور که در بالا ذکر کردم، در مسابقه شرکت و در آب عمیق اقیانوس شنا کردم. به این مسائل اشاره می‌کنم زیرا فرصت‌های بسیاری برای دیدار با افراد جدید و فرصت‌های بسیاری برای روشنگری حقیقت به من دادند.

در ۴ اوت در رقابت‌های سه‌گانه شرکت کردم. برای تمام طول روز رعد و برق پیش‌بینی شده بود و من نمی‌دانستم که آیا واقعاً درحال انجام کار درستی هستم یا نه. روز قبل از این رویداد، بسته‌های مسابقه‌مان را برداشتیم. در تمام طول برگزاری افتتاحیه باران بارید و سپس در سراسر اقیانوس رنگین‌کمانی کامل پدیدار شد. یکی دیگر از شرکت‌کنندگان اشاره کرد که این نشانه‌ای مثبت است. متوجه شدم که من بیش از حد منفی‌نگر و مضطرب بودم و اکنون درک می‌کنم که به اندازه کافی به فا باور ندارم. پیش‌بینی وضعیت آب و هوا صبح روز بعد تغییر کرد و فقط در ساعت ۸ صبح، یک ساعت از طول مسابقه، آغاز بارش باران پیش‌بینی شد. در بخش سوم از مسابقه، زمانی‌ که درحال دویدن بودم، باران بارید و وضعیتم خوب بود.

چند هفته قبل از مسابقه مشکلات گوارشی داشتم و دو روز قبل از مسابقه دچار دل‌پیچه شدید و اسهال شدم. در آن زمان، برایم مشخص نبود که آیا این مسائل مربوط به کارما، مداخله یا وابستگی به اضطراب و ترس هستند. به خواندن فا و انجام تمرین تمرکز کردم. در قلبم می‌دانستم که زمان شروع مسابقه وضعیتم خوب خواهد بود. مشکلات گوارشی‌ام بلافاصله بعد از شروع مسابقه از بین رفتند. احتمالاً درگیر کارما و مداخله بوده‌ام، اما به‌وضوح می‌دانستم که هنوز وابستگی به اضطراب و ترس را دارم که باید آنها را ازبین ببرم.

پس از مسابقه، برای شنا در آب‌های آزاد با گروهی جدید به ساحل ساندی هوک نشنال رفتم و روی این وابستگی کار کردم. هنگامی که اضطراب و ترس را احساس کردم، آن را تصدیق نکردم، نفس عمیق کشیدم و آن ناپدید شد. از شناکردنم لذت بردم.

من عکس‌ها و فیلم‌هایی را که خانواده‌ام از وب‌سایت ورزش‌های سه‌گانه دختران جرسی گرفته بودند را در صفحه‌فیس بوکم ارسال کردم. هنوز در استفاده از فیس بوک کاملاً تازه‌کار هستم، اما نظرات تشویقی بیشتری در مقایسه با گذشته دریافت کرده‌ام. اولین عکسم از نزدیک با لباسی بود که عبارت «آزادی برای فالون دافا» روی آن چاپ شده بود. می‌خواستم حقیقت را به‌طور دقیق‌تری روشن کنم، اما در همان مرحله باقی ماندم. یکی از اولین پاسخ‌هایی که در فیس‌بوک دریافت کردم این بود که از من معنی عبارت «آزادی برای فالون دافا» را پرسیدند و این فرصتی عالی برای روشنگری حقیقت در اختیارم گذاشت و همچنین می‌توانستم بگویم که فالون دافا به من سلامتی عطا کرد به‌طوری‌ که قادر به انجام رقابت‌های سه‌گانه شدم.

شوهرم، دخترم و دوستش در این رویداد حضور داشتند و حمایت آنها از من عمیقاً بینندگان در فیس بوک را تحت‌تأثیر قرار داد. شور و شوق دختر‌م: او دست تکان می‌داد و فریاد می‌زد و حتی در ابتدای اجرای مسابقه با من دوید، دوستش در‌حالی‌که از ما فیلم‌برداری می‌کرد، فریاد می‌زد و ما را تشویق به دویدن می‌کرد!

گرچه دخترم تمرین‌کننده نیست، کارهای مثبتی برای فالون دافا انجام داده است. هنگامی که در خارج از کشور تحصیل می‌کرد مقاله‌ای درباره آزار و شکنجه نوشت و به‌ویژه کتابی درباره آزار و اذیت سفارش و آن را به استادش داد. فکر می‌کنم این باعث شد که او توانست برای کمک به روشنگری حقیقت، در رقابت‌های سه‌گانه نقشی مثبت ایفا کند. مردم تحت‌تأثیر مفاهیم بشری ارسال‌شده در فیس‌بوک قرار گرفتند که فکر می‌کنم به آنها کمک می‌کند درک مثبت بیشتری از فالون دافا داشته باشند.

قبلاً هرگز ندویده و در هیچ مسابقه‌ای شرکت نکرده بودم و برای اولین بار در سن ۶۷ سالگی دست به چنین کار جالبی زدم. در کمال امیدواری از این طریق به مردم کمک کردم تا درک مثبتی از خوبی فالون دافا داشته باشند. عکس‌هایی از چند فعالیت فالون دافا را در فیس بوک به اشتراک گذاشتم که قبلا در آنها شرکت کرده بودم و بازخوردهای مثبت بسیاری دریافت کرده‌ام. رقابت‌های سه‌گانه را با سرعت بیشتری به اتمام رساندم و سپس با کمک استاد، در گروه سنی ۶۵ تا ۷۰ ساله در جایگاه سوم قرار گرفتم. عکسم روی سکو بازخوردهای بسیار فوق‌العاده‌ای را دریافت کرد.

مایل هستم به مردم بگویم که چگونه در طول مسابقه به‌عنوان دریچه‌ای برای روشنگری حقیقت عمل کردم، اما باید اطمینان حاصل کنم که قصد به نمایش گذاشتن خودم را ندارم و اینکه متواضع باشم.

از طریق شرکت در مسابقات سه‌گانه دوستان بیشتری به‌طور خصوصی و در فیس‌بوک پیدا کردم و همچنین به یک گروه دوی زنان و گروه دیگری از ورزشکاران پیوستم که ورزش‌های سه‌گانه را انجام می‌دهند. امیدوارم این رابطه‌ها فرصت‌هایی برای روشنگری حقیقت به من بدهند.

لطفاً نکات نادرست در درک‌هایم را متذکر شوید.

سپاسگزارم استاد. متشکرم هم‌تمرین‌کنندگان.

(ارائه‌شده در کنفرانس تبادل تجربه بین‌المللی در نیویورک ۲۰۱۸)