(Minghui.org) از دوران کودکی همیشه مرا فردی نخبه درنظر می‌گرفتند. فکر می‌کردم فرد برجسته‌ای هستم و می‌توانم به هر چیزی دست یابم. متوجه نبودم که سایرین فکر می‌کنند مغرور و خودشیفته هستم.

وقتی به دانشگاه رفتم، عملکردم خوب بود و در بسیاری از کلوپ‌های دانشجویی فعال بودم. یک سال رئيس شش کلوپ دانشجویی بودم. دانشجوی برجسته آن سال نام و مورد تقدیر نخست‌وزیر قرار گرفتم.

اما زیر آن درخشش موفقیت، احساس می‌کردم زندگی‌ام از کنترل خارج شده است. در سمت‌های ریاست دانشجویی‌ام، مجبور بودم با بسیاری از درگیری‌ها روبرو شوم و به آنها رسیدگی کنم. هیچ دوستی نداشتم و در خوابیدن مشکل داشتم. گاهی تا سپیده‌دم نمی‌توانستم بخوابم. عملکرد کبدم طبیعی نبود. آزمایش‌های زیادی می‌دادم، اما دلیل مشکلاتم معلوم نمی‌شد.

در اویل دهه 20 سالگی‌ام بودم، چگونه می‌توانستم اینقدر مشکل داشته باشم؟ گیج و ناامید بودم.

بحرانم مرا به سوی تمرین دافا هدایت می‌کند

درست زمانی که همه چیز در زندگی‌ام ظاهراً به‌اشتباه می‌رفت، در یک نمایشگاه کلوپ دانشجویی، متوجه غرفه فالون دافا شدم. اعضای کلوپ رفتار بسیار دوستانه‌ای داشتند و دافا را به من معرفی کردند. یکی از دانشجویان جوان‌تر از من به‌نظر می‌رسید، اما در واقع دانشجوی سال سوم دکترا بود. شگفت‌زده شدم و فكر كردم: «آیا تمرین فالون دافا واقعاً مردم را اینقدر جوان و سالم می‌سازد؟» یکی از اعضای کلوپ نسخه‌ای از جوآن فالون را به من داد و تشویقم كرد این تمرین را امتحان كنم.

تا صفحه دوم کتاب که خواندم، احساس کردم آن احتمالاً مهم‌ترین کتابی است که درتمام طول زندگی‌ام خوانده‌ام. استاد بیان کردند: «یک حقیقت را به شما می‌گویم: تمام روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگی‌های بشری است.» (سخنرانی نخست، جوآن فالون)

این جملات مانند جرقه درخشانی بودند و ناگهان بیدارم کردند. تمام آنچه به دنبال‌شان بودم، فقط وابستگی‌ها بودند. چگونه می‌توانستم خوشحال باشم؟ درحالی که زیر بار تعداد بسیار زیادی از طلب‌ها بودم، چگونه می‌توانستم سالم باشم؟ به محل تمرین در محوطه دانشگاه رفتم. در آن بعدازظهر همه پنج تمرین را آموختم. درحالی که به حرف‌های سایر تمرین‌کنندگان گوش می‌دادم که درباره تجربیات تزکیه خود صحبت می‌کردند، احساس کردم که تمرین‌کنندگان بسیار مهربان هستند و رفتار دوستانه‌ای دارند.

شب اول بعد از انجام تمرینات توانستم در تمام طول شب بخوابم. بی‌خوابی‌ام ازبین رفته بود. عملکرد کبدم به‌تدریج به حالت عادی بازگشت. از آنجا که والدینم هر دو در حوزه پزشکی کار می‌کنند، شگفت‌زده شدند و از من پرسیدند که چه کار کرده‌ام. نمی‌دانستم به آنها چه بگویم، زیرا همه آنچه انجام داده بودم، انجام تمرینات و خواندن جوآن فالون بود. همچنین سعی می‌کردم خودم را طبق تعالیم دافا اداره کنم. اعضای کلوپ فالون دافا بسیار مهربان بودند و تشویقم می‌کردند. سپاسگزارم، چراکه آنها کمک خیلی زیادی به یک تمرین‌کننده‌ جدید کردند.

ترویج شن یون

در سال 2007، شن یون به تایوان آمد. هیچ چیزی درباره ترویج آن نمی‌دانستیم، بنابراین دوستان و خانواده خود را برای دیدن نمایش دعوت کردیم. رئیس دانشکده پزشکی‌مان را نیز دعوت کردم. او معاون رئیس دانشگاه، استاد بازنشسته یکی از دانشگاه‌های معروف آمریکا و یک متخصص قلب و عروق معروف در سطح بین‌المللی نیز است. او پس از دیدن شن یون، خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: «شن یون نه تنها فرهنگ چینی را ترویج می‌دهد، بلکه هنر و فرهنگ را نیز با هم ترکیب می‌کند. آن صرفاً آوازخواندن یا رقصیدن نیست، بلکه عمق فرهنگ انسانی را نشان می‌دهد. آن ارزش‌های عمیق و عالی فرهنگ سنتی چین را به‌نمایش می‌گذارد.»

وقتی تازه این تمرین را شروع کرده بودم، می‌دانستم که باید وابستگی‌هایم را رها کنم. بعداً متوجه شدم که مردم عادی ازطریق ما با شن یون و فالون دافا آشنا می‌شوند.

افراد قشر تأثیرگذار جامعه از شما نمی‌پرسند چقدر پول دارید یا چقدر پول درمی‌آورید. آنها بر اساس ظاهر و گفتارتان شما را قضاوت می‌کنند. به منظور خوب عمل کردن در ترویج شن یون، می‌دانستم که باید به ظاهرم توجه داشته باشم و درباره هنر و فرهنگ مطالعه کنم. متوجه شدم که اگر حرفه‌ای باشم، مردم به دیدن شن یون علاقه‌مند می‌شوند.

ما در سراسر تایوان مهمانی‌هایی به صرف چای برای افراد مهم برگزار می‌کردیم تا شن یون را معرفی کنیم. از من دعوت شد که گرداننده و سخنگوی این رویدادها باشم. نخست سعی می‌کردم آنچه درباره علم می‌دانم را به شن یون ارتباط دهم. حتی اگرچه فکر می‌کردم که به‌خوبی آمادگی دارم، بازخورد سایر تمرین‌کنندگان فرصت‌هایی دراختیارم قرار داد تا بهتر عمل کنم. حتی اگرچه اسلایدهایم به خوبی آماده شده بودند، خیلی مؤثر نبودم.

کل آن درباره تزکیه ما است

بالاخره متوجه شدم که کل آن درباره تزکیه ماست. خوب آماده شدن یک لازمه است، اما ترویج شن یون مأموریت مقدس ما برای نجات مردم است. طی این نمایش، مخاطبان درباره ارزش‌های سنتی بشری و حتی درباره فالون دافا می‌آموزند. اگر آنها این بار آن را ازدست بدهند، احتمالاً فرصت دیگری نخواهند داشت.

بعد از صحبت با سایر تمرین‌کنندگان سرانجام این را درک کردم. من توانسته بودم ازطریق دانش دنیای عادی توجه مخاطبان را جلب کنم، اما فقط در انتها به شن یون اشاره می‌کردم. حالا عمدتاً روی هنرهای نمایشی شن یون تمرکز می‌کنم. هنرهای سنتی را با استفاده از شن یون به‌عنوان یک مرجع معرفی می‌کنم. سابقاً از اینکه درباره دافا صحبت کنم، نگران می‌شدم، اما حالا درحین معرفی شن یون، درباره فالون دافا صحبت می‌کنم و به مردم می‌گویم که هنرهای سنتی از آسمان می‌آیند.

در تایوان، شنیده‌ام که بسیاری از تمرین‌کنندگان از پیشینه‌های حرفه‌ای مختلف تجربیات‌شان را به‌اشتراک می‌گذارند. درک‌های‌شان متفاوت و همگی خوب هستند. در این جهان پرسروصدا و پرهرج‌ومرج، دیدن زیبایی، قدرت، خرد و نیک‌خواهی در چنین شکل هنریِ خالص و پاک و ملایمی واقعاً دشوار است. درواقع با راهنمایی استاد، روش نسبتاً آرام و راحتی برای نجات مردم از طریق هنرهای نمایشی شن یون به ما داده شده است. در طول تاریخ، نجات موجودات معمولاً در شرایط دشواری انجام می‌شد. ما اجازه یافته‌ایم که درحین نجات مردم لباس زیبا به تن کنیم و لبخند بزنیم.

استاد بیان کردند: «... اگر مریدان دافا ثروت معینی داشته باشند برای بهره‌مندی از آن آزادند. استاد مثل طوری که ح.ک.چ پلید انجام می‌دهد شما را به فقیر بودن هدایت نمی‌کند.» («کنفرانس فای بین‌المللی 2012 در پایتخت ایالات متحده»)

به‌منظور ترویج شن یون، باید در شغل‌های عادی‌مان بهتر عمل کنیم. در روند ترویج شن یون، حالا درک عمیق‌تری از آنچه استاد بیان کردند، دارم:

«درظاهر به نظر می‌رسد که کارها را برای دافا انجام می‌دهید و برخی از مردم فکر می‌کنند، "من برای استاد کارها را انجام می‌دهم، زیرا استاد به من گفت" (استادمی‌خندند)حقیقت این‌طور نیست. وقتی به شما می‌گویم کاری را انجام دهید، برای خودتان آن‌را انجام می‌دهید..» («آموزش فا در کنفرانس فای 2004 غرب آمریکا»)

غلبه بر تضادها

مسائل همیشه بی‌دغدغه پیش نرفته‌اند و با مشکلات و موانعی مواجه شده‌ام. احساس می‌کردم همه اینها فرصت‌هایی برای کمک به رشد شین‌شینگم هستند که برای تزکیه ما اساسی است. نخست که ترویج شن یون را آغاز کردیم، هر جا که فرصتی برای صحبت با مردم وجود داشت، به آنجا می‌رفتیم. از آنجا که باید سه تا چهار بار در هفته برای این کار می‌رفتم، وقتم برای کار و خانواده خیلی کم بود و به‌تدریج اختلافاتی بین من و همسرم ایجاد شد. یک روز، متوجه شدیم که ما معمولاً درست قبل از یک برنامه برای ترویج شن یون، با هم بحث و جدل داریم. سعی می‌کردیم به خودمان درباره رویدادهای پیش‌رو یادآوری و با هم با نیک‌خواهی رفتار کنیم، اما پس از مدت کوتاهی مسائل دوباره غیرقابل‌تحمل می‌شدند و ما با هم بحث و جدل داشتیم. می‌خواستم به او بگویم: «تو می‌دانی برای انجام چه چیزی آماده می‌شوم. چرا نمی‌توانی سعی کنی باملاحظه باشی، بارم را سبک و کمکم کنی کارم را به بهترین نحو انجام دهم؟»

پس از چند بحث بزرگ و جدی با او، متوجه شدم که باید وابستگی‌هایی جدی داشته باشم. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که اولویت را به خودم می‌دهم. به عنوان یک سخنگو، نقشم نجات مردم بود، اما به کمک همسرم نیاز داشتم تا اطمینان حاصل کنم از خانه و کودک‌مان مراقبت می‌شود. اما طوری رفتار می‌کردم که گویا او فقط در خانه می‌ماند و باید نسبت به من باملاحظه‌تر باشد. برعکس، من کسی بودم که باید باملاحظه‌تر می‌بودم. پس از اینکه متوجه این جریان شدم، با همسرم به توافق رسیدم که باید زمانم را بهتر تنظیم کنم تا از بالا بودن کیفیت ترویج‌مان مطمئن شوم. با ارائه تنها دو جلسه معرفی در هفته، کیفیت ترویج بهبود یافت و زمان بیشتری برای گذراندن در خانه نیز داشتم. من و همسرم هم دیگر با هم اختلاف نداشتیم.

می‌دانستم که نباید او را سرزنش کنم، چراکه او نیز تمرین‌کننده است و با مداخلاتی مواجه می‌شود. پس از اینکه تصمیم گرفتم از این رنج و محنت‌ها برای بهبود خودم استفاده کنم، متوجه شدم که بعد از ارائه جلسه معرفی‌ام، همه چیز در خانه آرام است. احساس می‌کردم که استاد مرا تشویق می‌کنند.

استاد بیان کردند: «... "در میان تمامی پروژه‌های مربوط به نجات مردم، شن یون بیشترین قدرت را در نجات مردم دارد."...» («آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دی‌سی 2018»)

همسرم پس از خواندن این متن از فا، به من گفت: «استاد آن را گفته‌اند. حالا معنای شن یون را بهتر درک می‌کنم. فقط باید بروی و بهترینی که از دستت برمی‌آید را انجام دهی.» خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. من از او درخواست چیزی نکردم، اما او حامی‌تر شد. قدردان رحمت استاد هستم. استاد سپاسگزارم!

اگر تمرین فالون دافا را آغاز نکرده بودم، نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم بود و چه فردی می‌شدم. به‌خاطر دافا، آرامش و رابطه بهتری با خانواده و دوستانم دارم و دیگر درباره معنای زندگی گیج نیستم. استاد به‌خاطر نیک‌خواهی و نجات‌تان متشکرم. فقط با تزکیه محکم و انجام سه کار به‌طور کوشا می‌توانم لطف و محبت استاد را جبران کنم.

سپاسگزارم استاد! سپاسگزارم هم‌تمرین‌کنندگان!

لطفاً در هر زمینه و جایی که نیاز به رشد و بهبود دارم، به آن اشاره کنید.

(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه 2018 تایوان)