(Minghui.org) شوهرم و من هر دو سابقاً به‌عنوان کارمندان یک اداره‌ در شهری واقع در مرکز چین کار می‌کردیم. فرزند بزرگ ما نیز شغل خوبی داشت. تحت چنین شرایطی باید زندگی خوبی می‌داشتیم، اما در سال ۱۹۹۸، وقوع فاجعه‌ای زندگی ما را تغییر داد.

یک روز ناگهان دچار احساس سرگیجه شدم و به‌شدت استفراغ ‌کردم. شوهرم فکر کرد که بیش از حد کار کرده‌ام و پس از استراحت حالم بهتر می‌شود. از من خواست در تختخواب دراز بکشم، اما سرگیجه و استفراغم ادامه داشت.

شوهرم بسیار نگران بود و مرا به بیمارستان برد. در طول نیمی از سال به بسیاری از پزشکان مراجعه کردم، اما هیچ‌کدام از آنها نتوانستند کمکی به درمانم بکنند.

یک روز، شوهرم و من در نزدیکی خانه‌مان قدم می‌زدیم. گروهی از افراد را دیدیم که باهم حرکات آرامی را تمرین می‌کردند. به سراغ‌شان رفتیم و درباره تمرینی که انجام می‌دادند پرس‌وجو کردیم. به ما گفته شد که درحال انجام تمرین فالون گونگ هستند. یکی از افراد در میان آنها به ما گفت که فالون گونگ تأثیر درمانی و سلامت‌بخشی شگفت‌انگیزی دارد.

کتاب جوآن فالون را خریدم، و بعد از اینکه خواندنش را تمام کردم، بیماری‌هایم ناپدید شدند. شوهرم بسیار خوشحال شد و به من کمک کرد تا فالون گونگ را به سایر افراد معرفی کنم.

خبردار شدیم که شوهر خواهر شوهرم مبتلا به سرطان کبد شده و تنها سه ماه به پایان زندگی‌اش باقی مانده است. او پس از جراحی از بیمارستان ترخیص شد. یکی از بستگانش کتابی از یکی دیگر از مدارس چی‌گونگ به او داد و از او خواست تا آن را مطالعه کند.

شوهر خواهر شوهرم شبی رؤیایی دید که در آن، فردی به او گفت: «باید فالون گونگ را یاد بگیری.» روز بعد من فالون گونگ را به او معرفی کردم. مدت کوتاهی پس از یادگیری آن، احساس بسیار خوبی پیدا کرد. برای معاینه به بیمارستان رفت و به او گفته شد که سرطان به‌طور کامل ناپدید شده است.

پزشک معالجش از شوهر خواهر شوهرم پرسید که از چه داروهایی استفاده کرده است. او گفت که او هیچ دارویی مصرف نکرد و به‌جای آن فالون گونگ را تمرین کرد. دکتر هیجان‌زده به همه گفت که با این معجزه مواجه شده بود. پس از اینکه دکتر فالون گونگ را در آنجا معرفی کرد، بیش از بیست نفر شروع به تمرین آن کردند.

بعدها، فالون گونگ را به بهترین دوستم معرفی کردم. او از بیماری‌های قلبی در رنج بود. گاهی اوقات هنگام کار ناگهان از حال می‌رفت و به زمین می‌افتاد یا وقتی دوچرخه‌سواری می‌کرد باعث صدمه به مردم می‌شد. پس از شروع تمرین فالون گونگ، بیماری قلبی‌اش از بین رفت و دیگر هرگز عود نکرد.

خواهرزاده‌ام که ۲۷ سال داشت، دچار قطع دوره قاعدگی شد. به بسیاری از پزشکان مراجعه کرد، اما هیچ‌کدام از آنها نتوانستند علت این موضوع را بفهمند. از او خواستم که کتاب جوآن فالون را بخواند.

طولی نکشید که درحالی‌که لبخند می‌زد به دیدنم آمد. بسیار خوشحال بود زیرا پس از خواندن کتاب، دوره قاعدگی‌اش به حالت طبیعی بازگشته بود. او ازدواج کرد و دو سال بعد یک کودک به دنیا آورد.

بسیاری از افراد، ازجمله خودم، شوهرم، شوهر خواهر شوهرم، بهترین دوستم و خواهرزاده‌ام، همگی پس از تمرین فالون گونگ و زندگی براساس اصول «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری»، از بیماری‌های بسیار حادی که دچارشان بودیم بهبود یافتیم.