(Minghui.org) 

20 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم و آن زندگی‌ام را تغییر داده است. من و خانواده‌ام اخیراً از بسیاری از مزایای دافا بهره‌مند شده‌ایم.

رها کردن احساس خصومت

من مدیر مهد‌کودک یک روستا هستم. در آوریل 1998، چهار معلم که با رئیس روستا و کادر اجرایی مرتبط بودند، مرا مورد ضرب‌وشتم قرار دادند. من شخصیت بسیار قدرتمندی داشتم، اما منطقی بودم. به‌خصوص ازآنجاکه قبلاً هرگز کسی مرا مورد آزار و اذیت قرار نداده بود، حاضر نبودم این درد و رنج را تحمل کنم.

همیشه از کادر اجرایی بیزار بودم، زیرا این افراد بی‌کفایت را به کار در این مهدکودک گمارده بود. بعد از اینکه مورد آزار و اذیت قرار گرفتم، حتی بیشتر از او متنفر شدم. دعوایی جدی با او داشتم، با لگد در دفترش را باز کردم و او را به‌زور به کمیته روستا و دفاتر منطقه‌ای بردم تا در این باره توضیح دهد. در آن زمان نمی‌توانستم خوب بخورم یا بخوابم و حتی در رؤیاهایم با او مبارزه می‌کردم.

درحالی که بسیار عصبانی بودم، با یک تمرین‌کننده فالون دافا ملاقات کردم که کتاب جوآنفالون را به من داد. در ماه ژوئیه 1998 تمرین دافا را شروع کردم. متوجه شدم حقیقت، نیکخواهی و بردباری ویژگی‌های جهان هستند و باید به‌عنوان یک تمرین‌کننده از این اصول پیروی کنم.

خصوصیات اخلاقی‌ام بهبود یافت، از شر خلق‌وخوی بدم رها و صبورتر شدم. هنگامی که با تضادی مواجه می‌شدم، برای یافتن هرگونه اشتباهی به درون نگاه می‌کردم. حتی رنجش و تنفر از آن افرادی که کتکم زدند را رها و خانواده‌ام را متقاعد کردم که به دنبال انتقام گرفتن نباشند.

در عین حال، بی‌خوابی، نفخ، آرتروز و سایر بیماری‌هایی که برای سال‌های طولانی مرا عذاب داده بودند، بدون استفاده از هیچ دارویی از بین رفتند.

صحبت با کمیته اماکن و پلیس درباره دافا

در ژوئن 2015 شکایتی کیفری علیه جیانگ زمین، رهبر سابق رژیم کمونیست چین، را به دادستانی عالی خلق و دادگاه عالی خلق ارسال کردم.

کمیته اماکن در ماه اوت می‌خواست به دیدنم بیاید، اما گفتم که خودم به دفترشان خواهم رفت. این فرصتی برای رها کردن ترسم بود.

به گروه مطالعه فالون دافا رفتم و هم‌تمرین‌کنندگان به من توصیه و کمک کردند که هرگونه مداخله‌ای را پاکسازی کنم. در راه رفتن به دفترشان تصمیم گرفتم ترسم را رها کنم.

دو آقا و دو خانم در دفتر حضور داشتند. آنها از من پرسیدند که آیا فالون دافا را تمرین می‌کنم. پاسخ دادم: «بله.» ازمن خواستند که اظهاریۀ تضمین رها کردن تمرین فالون دافا را امضاء کنم.

برای‌شان توضیح دادم که چرا تمرین فالون دافا را شروع کردم، اینکه چطور همکارانم مرا تحت ضرب‌وشتم قرار دادند، ولی به‌دلیل رشد خصوصیات اخلاقی‌ام ازطریق این تمرین آنها را بخشیدم. به آنها گفتم که چه کسی حاضر است اظهاریۀ تضمین رها کردن حقیقت، نیکخواهی، بردباری را امضاء کند؟»

همچنین گفتم که نباید قربانی سیاست‌های حزب کمونیست چین(ح.ک.چ) شوند. دستور آزار و شکنجه فالون دافا تنها به‌صورت شفاهی صادر شده و قانونی نیست.

سپس همراه تمرین‌کننده‌ای به کمیته اماکن رفتم. کمیته اماکن از مأمور پلیسی خواست به ما ملحق شود؛ کسی که او را به‌عنوان مأمور پلیس محله می‌شناختم. با او احوال‌پرسی کردم، طوری که انگار دوست قدیمی‌اش هستم.

سپس من و آن تمرین‌کننده دیگر درباره دافا با آنها صحبت کردیم. به آنها گفتم که به‌منظور افشای آزار و شکنجه وحشیانه فالون دافا از جیانگ شکایت کردم. درباره عقوبت کارمایی‌ای که مأموران درگیر در این آزار و شکنجه دریافت کرده‌اند نیز با آنها صحبت کردم.

همچنین به دو تن از این افراد در منطقه‌ام اشاره کردم که در آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا شرکت کردند و حالا از بیماری‌هایی رنج می‌برند. گفتم که در این جهان عدالت وجود دارد.

گفتم درخصوص تمرین‌کنندگانی که سعی می‌کنند با مردم درباره حقایق صحبت کنند، از جیانگ زمین شکایت می‌کنند و خودشان را در معرض خطر دستگیر شدن، ضرب‌وشتم و محکومیت به حبس قرار می‌دهند، هیچ چیز اشتباهی وجود ندارد.

آن تمرین‌کننده دیگر گفت: «بعد از تمرین دافا، همه بیماری‌هایم بهبود یافتند. من 74 سال دارم و هنگامی که قدم می‌زنم، حتی یک جوان نیز نمی‌تواند مثل من سریع راه برود و به من برسد.»

او در ادامه گفت: «در گذشته ازآنجاکه هیچ پولی برای درمان بیماری‌هایم نداشتم، خیلی گریه می‌کردم و چشمانم را نابود کرده بودم. سابقاً عینک می‌زدم. اکنون دیگر نیازی به استفاده از عینک ندارم. به‌خاطر مرض آبله تمام صورتم پر از جای زخم بود که حالا همه ازبین رفته‌اند.»

آن پنج نفر گوش می‌دادند و آن مأمور پلیس گفت: «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است. جهان به حقیقت، نیکخواهی، بردباری نیاز دارد.»

رئیس کمیته اماکن از من خواست اظهاریۀ تضمین رها کردن فالون دافا را امضاء کنم. آن پلیس صحبتش را قطع کرد و گفت: «او هنوز دافا را تمرین می‌کند. آن را امضاء نخواهد کرد. اگر تمرین نکند، مریض خواهد شد. او قطعاً امضاء نخواهد کرد. از او نخواه که امضاء کند.»

خانواده‌ام از مزایای دافا بهره‌مند شدند

دافا نه تنها زندگی‌ام را تغییر داده، بلکه به خانواده‌ام نیز منفعت رسانده است. شوهر و دخترم باور دارند که فالون دافا خوب است. آنها سالم هستند و شغل خوبی دارند.

من نوه‌‌ام را بزرگ کرده‌ام که حالا 7 ساله است. همیشه جوآن فالون را برایش می‌خواندم. زمانی که تب می‌کرد، به او دارو نمی‌دادم و از او می‌خواستم عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند. او همیشه سریع بهبود می‌یافت.

پزشکان تشخیص دادند که خواهر بزرگم به سرطان معده مبتلا است. او در آوریل 2009 تحت عمل جراحی قرار گرفت و سه‌چهارمِ معده‌اش را بیرون آوردند. او پس از گذشت یک ماه و نیم، تمرین دافا را آغاز کرد. اکنون بیش از هشت سال گذشته است و او کاملاً سالم است.

همسر برادرزاده‌ام فیبروئیدهای رحمی داشت و در سال 2012 باید تحت عمل جراحی قرار می‌گرفت. او وحشت کرده بود. به او گفتم از صمیم قلب تکرار کند: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» او فقط تحت یک جراحی کوچک قرار گرفت و بهبودی بسیار سریعی داشت.

برادرشوهرم 73 ساله است. او به‌خاطر سرطان معده تحت عمل جراحی برداشت معده قرار گرفت. سپس وضعیت سلامتی‌اش روبه‌وخامت گذاشت. به او گفتم که فقط فالون دافا می‌تواند او را نجات دهد. از آن به بعد، به سخنرانی‌های استاد لی گوش ‌داد و هر روز فیلم تمرین‌ها را تماشا ‌کرد. ما با هم تمرین ‌کردیم و او بسیار سریع بهبود یافت.