(ادامه قسمت اول)

(Minghui.org) قبل از شروع، لطفاً اجازه دهید به‌مناسبت بزرگداشت نوزدهمین سالروز جهانی فالون دافا، قدردانی عمیقم را نسبت به لطف و رحمت استاد ابراز و به‌خاطر فرصتی که به من داده شده تا تجربیات تزکیه‌ام را در وب‌سایت مینگهویی به‌اشتراک بگذارم، سپاسگزاری کنم.

ازبر کردن جوآن فالون

سعی کرده بودم جوآن فالونِ را به زبان کره‌ای ازبر کنم، اما قبل از خاتمه اولین فصل، آن را متوقف کردم. یک روز درحالی‌که در مزرعه کار می‌کردم، فا را می‌خواندم. وقتی هیچ کسی در اطرافم نبود، با صدای بلند و هنگامی‌که سایرین بودند در قلبم فا را می‌خواندم. به‌طور ناگهانی، ذهنم بسته شد و نتوانستم آنچه در ذهنم خطور کرده بود را به‌یاد بیاورم. تلاش کردم ذهن خالی‌ام را پر کنم. یک لحظه بعد، احساس کردم دیواری در درونم سقوط کرد. در طرف دیگر دیوار، موجودات ذی‌شعور طبل می‌زدند و پایکوبی می‌کردند.

این چیزی است که احساس کردم اما ندیده بودم. اما آن بسیار واضح بود. اشک‌ها بر گونه‌ام سرازیر شدند و شعفِ موجودات ذی‌شعور را احساس کردم.

هیچ چیز در مقایسه با ایمنی و شادمانی موجودات ذی‌شعور مهم نیست. دیگر مهم نبود آیا بدنم را داشته باشم یا آیا موجودات ذی‌شعور درباره وجودم می‌دانستند یا نه، گویی تنها چیزی که وجود داشت آگاهی‌ام بود که آنها را از آسیب مصون نگه می‌داشت.

در آن لحظه به خودم قول دادم که فا را ازبر کنم و به‌خاطر موجودات ذی‌شعور به خود واقعی‌ام برگردم.

آن خاطره کمرنگ شد تا زمانی‌که به‌یاد آوردم که فا را به زبان چینی ازبر کنم. پشیمان بودم که در ازبر کردن فا به زبان کره‌ای زودتر ممارست نکردم.

من آن قول را فراموش کردم، اما استاد فراموش نکردند. وقتی توانستم فا را به زبان چینی بخوانم، استاد حافظه‌ام را باز کردند و اجازه دادند که به چینی ازبر کنم. با احساس اشتیاق و ضرورت، دوباره شروع به ازبر کردن فا کردم. بااین‌حال در ابتدا، استاندارد سفت و سختی برای خودم قائل نشدم.

فکر کردم: «من یک تمرین‌کننده بومی چینی نیستم و نمی‌توانم مانند هم‌تمرین‌کنندگان چینی پاراگراف‌ پاراگراف حفظ کنم. می‌توانم جمله به جمله ازبر کنم، که خیلی هم بد نیست. هم‌چنین پیگیری آن آسان‌تر است متوجه روند رشدم می‌شوم.»

اما با این فکر آشفته شدم و احساس کردم که به خودم خیلی آسان می‌گیرم. بعداً متوجه شدم که فا استانداردهای یکسانی برای همه تنظیم می‌کند.

نباید متفاوت از تمرین‌کنندگان چینی باشم. بنابراین شروع به ازبر کردن پاراگراف‌ها کردم، آنگاه دو الی سه پاراگراف با همدیگر و سپس پاراگراف‌های بیشتری را ازبر کردم .

استاد به ما آموزش دادند:

«وقتی شخص نام بودا را به‌صورت ذکر می‌خواند باید آن را بدون هیچ فکر پراکنده‌ای بخواند، نمی‌تواند هیچ چیزی در ذهنش داشته باشد، او به‌صورت ذکر می‌خواند تا تمام قسمت‌های مغزش بی‌حس شوند و آگاهی خود را به همه چیز ازدست بدهد، یک فکر جایگزین هزاران فکر می‌شود و هر کلمه بودا آمیتابا در جلوی چشمانش ظاهر ‌شوند.» (جوآن فالون)

یک شب، در منزل در وضعیت لوتوس نشسته بودم، چشم‌هایم بسته، ذهنم شفاف و تمام توجه‌ام به ازبر کردن فا بود. درحال حفظ کردن، وقتی ذهنم روی هر کلمه‌ تمرکز می‌کرد، می‌توانستم هر جمله فا را که در داخل بدنم پرتاب می‌شد، احساس کنم، که انرژی در سراسر بدنم پخش می‌شد و به خارج می‌تابید.

فقط آگاه بودم که فکر ازبر کردن فا را دارم، گویی بدنم ناپدید می‌شد. پاراگراف فا را که ازبر می‌کردم، در مقابلم به رنگ طلایی و گاهی یک تخته سنگ نشان داده می‌شد.

بر روی تخته سنگ هر حرف چینی با جلوه‌های سه بعدی حک شده بود. زمان خواندن هرچه بیشتر تمرکز می‌کردم و ذهنم عمیقاً آرام می‌شد، هر خط از هر حرف چینی روی تخته سنگ به‌تدریج طلایی می‌شد و محکم در کنار خط بَعدی قرار می‌گرفتند. آنها همه از جوآن فالون بودند.

آنگاه وقتی خواستم پشت تخته سنگ را ببینم، آن خودش چرخید. در پشت سرش، جوآن فالون کره‌ای بود. چهار بار تخته سنگ را به پشت چرخاندم. وقتی خواستم جزئیات بیشتری را ببینم، همه ناپدید شدند. مدتی تلاش کردم، اما نشان داده نشد. آن شب آنچه را روی آن تخته سنگ به‌وضوح دیدم مرا مصمم‌تر کرد که فا را ازبر کنم.

یک روز صبح زود، زمان ازبر کردن فا چرت می‌زدم. ناگهان صدای گوشخراش رعدی را شنیدم، مانند وقوع زلزله در آسمان بود. از ترس بیدار شدم. هنوز نمی‌توانستم بدنم را حرکت دهم یا چشم‌هایم را باز کنم.

سپس صدای موزیک زیبایی از آسمان آمد، که چند ثانیه‌ای طول کشید. پس از متوقف شدن موزیک، صدای موقر و باشکوهی را به‌روشنی شنیدم. آن چهار حرف را ‌گفت و حتی توانستم آنها را تکرار کنم. وقتی چشم‌هایم را باز کردم تا دوباره آنها را تکرار کنم، دیگر نمی‌توانستم آن چهار حرف را که معنای آنها را به‌وضوح می‌دانستم، به‌یاد بیاورم.

آن یک اخطار جدی بود که نباید زمان خواندن فا بخوابم. از ترس می‌لرزیدم و نمی‌توانستم چشم‌هایم را باز کنم تا اینکه آن صدای موقر ناپدید شد. با ذهن بسته‌ام مدتی نشستم.

فکر می‌کردم آن چهار حرف مشابه چینی بودند، اما نبودند. آنها در هیچ یک از زبان‌های بشری نبودند. آنچه آنها اشاره می‌کردند شبیه چینی بودند اما خیلی وسیع‌تر از زبان بشری بودند. احساس شرمندگی می‌کردم که مطابق استانداردی که استاد برایم ترتیب دادند، نیستم.

متوجه شدم که مهم نیست چقدر خسته می‌شوم، هرگاه جوآن فالون را برمی‌دارم، بدون هیچ بهانه‌ای باید متمرکز باشم. برای مطالعه فا، باید «بدون افکار پریشان» (جوآن فالون) آن را انجام دهم.

ازبر کردن فا در گروه

سال‌ها مانعی سرِ راهم وجود داشت، که مطالعه گروهی فا با سایر تمرین‌کنندگان را از طریق اینترنت، متوقف می‌کرد. به‌ویژه، بسیار خجالتی بوده‌ام، حتی در نگه داشتن میکروفون بسیار کمرو بودم.

سال گذشته، به‌خاطر مطالعه گروهی فا در اینترنت، نرم‌افزاری نصب کردم. باوجود سرعت پیشرفت بسیار پایین هنوز فا را ازبر می‌کردم و سخت بود که زمان لازم برای انجام آن صرف شود.

مشتاق مطالعه گروهی فا بودم. وقتی فا را مطالعه می‌کردم، به محیطی که تمرین‌کنند‌گان در شهر چانگ‌چون فا را گروهی ازبر می‌خواندند، غبطه می‌خوردم.

در آن زمان نمی‌توانستم تمرین‌کنندگانی را پیدا کنم که می‌خواستند فا را با من ازبر بخوانند. درحالی‌که راه حلی نداشتم، هنوز امیدوار بودم. بعد از اینکه هم‌تمرین‌کننده‌ای کمک کرد که نرم‌افزار اینترنت آنلاین را نصب کنم، فهمیدم که چند اتاق برای خواندن فا وجود داشت، شگفت‌زده شدم.

اولین باری که در جلسه مطالعه شرکت کردم، دستپاچه بودم. مجبور بودم که نفس عمیق بکشم و به خودم بگویم که بر مانع غلبه می‌کنم. وقتی نوبتم بود، دهانم خشک می‌شد، شروع به لرزش می‌کردم و سردم می‌شد.

زمانی که نوبت خواندن من بود، باوجود صدای لرزان به خواندن ادامه می‌دادم. سرم درد می‌کرد، نمی‌توانستم به‌خاطر بیاورم چه کار کردم، اگرچه بار دوم بهتر بود.

تا سومین بار، به حالت عادی برگشتم، درست مثل وقتی که خودم تنها مطالعه می‌کردم. گاهی اوقات در طول جلسه مطالعه گروهی فا، هنوز احساس ترس داشتم اما می‌توانستم بر اضطرابم غلبه کنم.

یک شب در رؤیا، هم‌تمرین‌کننده‌ای به من گفت: «بیا فا را گروهی مطالعه کنیم.» غافلگیر شدم. آیا من فا را آنلاین مطالعه نکرده بودم و خودم آفلاین بودم؟ چرا آن تمرین‌کننده این را به من گفت؟

به این درک رسیدم که برای مدت زمان طولانی به‌طور معمول مطالعه فا را دنبال می‌کردم، اما کیفیت را نادیده می‌گرفتم. وقتی سایرین فا را می‌خواندند یا ازبر می‌کردند، من زودتر به‌دنبال پاراگراف نوبتم بودم.

پاراگراف‌های آنها هیچ ارتباطی با من نداشتند. با این ذهنیت، هنوز فا را به جای اینکه با گروه مطالعه کنم خودم به تنهایی مطالعه می‌کردم. علاوه‌براین، با ازبر کردن تمام کتاب به‌سرعت درگیر شدم. وقتی سایرین قسمت خودشان را می‌خواندند، به بخش‌های بعدی می‌پریدم. گاهی اوقات حتی حواسم پرت می‌شد و درباره مسائل دیگر فکر می‌کردم. وضعیت نشستنم نیز در طول مطالعه فا درست نبود.

درنهایت متوجه شدم که در مطالعه گروهی فا، نه نوبت آنها و نه نوبت من است، همه ما بخشی از کل هستیم و فا را با همدیگر مطالعه می‌کنیم.

بار دیگر، هم‌تمرین‌کننده‌ای شدیداً تحت مداخله اهریمن خواب قرار گرفته بود. او سخت‌تر از بقیه ما سعی می‌کرد تا با آن اهریمن مبارزه کند.

ما تمام کتاب را سه بار ازبر خوانده بودیم، درحالی‌که او پنج تا شش بار خوانده بود اما هنوز نمی‌توانست بر خواب‌آلودگی‌اش غلبه کند. وقتی فکر می‌کردم که فا را آهسته می‌خواند، ناراحت بودم، زیرا او باعث می‌شد که من کتاب را سریع‌تر نخوانم.

ازآنجاکه خیلی خواب‌آلود بود، خیلی خیلی آهسته می‌خواند. به‌سختی ‌توانستم خودداری کنم که به او بگویم بیدار شود و سریع باشد. آنگاه خودم علائم خواب‌آلودگی پیدا کردم، که خیلی ناراحت شدم.

متوجه شدم که برای این تمرین‌کننده نیک‌خواهی نداشتم طوری‌که وضعیت مشابه ذهنی را برایم ایجاد کرد. نه تنها کمکی نکردم که بر امتحان خود غلبه کند، حتی در ذهنم درباره‌اش گله و شکایت کردم.

اکنون که در وضعیت مشابه بودم، می‌دانستم که چقدر باید برای او مشکل بوده باشد که در آن حالت خواب‌آلودگی گیر کرده بود. احساس کردم که باوجود آن همه مداخله او بسیار عالی بود، نسبت به او نیک‌خواه شدم.

از هول کردن او خودداری و کاملاً صبر ‌کردم، وقتی نوبتش بود همگام با سرعت او در قلبم می‌خواندم. متوجه شدم که این فقط امتحان او نبود، بلکه امتحان کل گروه نیز بود.

علاوه‌برآن، به نظر من با استفاده از این رویکرد خودم را پایین نیاوردم.

اکنون بیش از هر زمان این محیط ازبر کردن فا را گرامی می‌دارم. از زمانی که در جلسه روزانه شرکت کرده‌ام هفت ماه گذشته است و آن قسمتی از زندگی‌ام شده است.

گاهی اوقات با ازخودراضی بودن یا سایر وابستگی‌ها پریشان می‌شوم. اما هر گاه یک روز را ازدست می‌دهم، روز بعد پشیمان می‌شوم. بنابراین به اصلاح خودم ادامه خواهم داد و از این محیطی که استاد برای من نظم و ترتیب داده‌اند خوب مراقبت می‌کنم.

مایلم از این فرصت استفاده کنم و این آموزه استاد را به‌اشتراک بگذارم:

«افرادی از ما که توانایی داریم، که آماده هستیم، به استثنای اشخاصی که مسن‌تر هستند یا کسانی که حافظه ضعیفی دارند، بقیه باید سعی کنند که کتاب را ازبر کنند. شاید چیزی که پیشنهاد می‌کنم بالا باشد، الزاماتم واقعاً بالا است. اما در بسیاری از مناطق شاگردان زیادی آن را به‌خوبی ازبر کرده‌اند.» (توضیحات ارائه شده در جلسۀ دستیاران فالون دافا در پکن دربارۀ اصلاح فا)

از طریق وب‌سایت مینگهویی، مقالات بسیاری خوانده‌ام که تمرین‌کنندگان مسنی فا را ازبر کرده‌اند، که واقعاً ستودنی است. وقتی شروع به یادگیری چینی کردم، بیش از 30 سال داشتم.

ابتدا مجبور بودم هر حرفی را در فرهنگ لغت جستجو کنم. آن یک الی دو ساعت زمان می‌برد تا یک الی دو صفحه جوآن فالون را بخوانم. سخت بود اما آن را به‌عنوان سختی درنظر نمی‌گرفتم. درعوض، آن شادترین کار در جهان بود.

روزی را که توانستم جوآن فالون را روان بخوانم خواب دیدم و مملو از لذت و خوشحالی بودم. اکنون می‌توانم این کار را انجام دهم، فقط به‌خاطر اینکه استاد افکار درست انجام آن کار را به من عطا کردند تا به این هدف برسم.

استاد سطح درکم را می‌دانند و به‌تدریج موفق شدم. با نگاه به گذشته، ناگهان آگاه شدم که واقعاً درحال ازبر کردن فا هستم. استاد برایم بسیار زیاد تحمل کرده‌اند برای اینکه به این مرحله برسم.

بنابراین، برای اعتباربخشی به دافا، این سفر تزکیه را می‌نویسم.

وقتی مرتکب اشتباهاتی ‌شده‌ام، استاد مرا اصلاح کرده‌اند که مرا به دافا برگردانند نه اینکه مرا رها کنند. می‌خواهم از استاد به‌خاطر رحمت‌شان سپاسگزاری کنم. هه‌شی!

هم‌تمرین‌کنندگان، هر مطلب اشتباه، نامناسب یا کاستی را لطفاً اصلاح کنید.