(Minghui.org) پس از اینکه در سال 1997 تمرین فالون دافا را شروع کردم، بیماری‌هایم، مانند خستگی جسمی و ذهنی، اختلال گوش داخلی، هایپرپلازی دهانه رحم و رماتیسم ناپدید شدند.

فقط چند روز پس از اینکه تمرین تزکیه دافا را شروع کردم، چشم سومم باز شد و منظره زیبایی را در بُعد دیگری دیدم.

باز شدن چشم سوم

چند روز بعد از اینکه تمرین دافا را شروع کردم، تمرین دوم را در پارکی انجام می‌دادم که چیزی مانند ابری سفید مقابلم ایستاد، روی آن قدم گذاشتم و در هوا به پرواز درآمدم.

در یک طرف کوه‌ها و درختان را دیدم و مردم مشغول کاشت گندم بودند. طولی نکشید که جوانه‌های گندم شروع به رشد کردند، گل دادند و دانه‌های بیشتری تولید کردند. گویا فیلمی را با حرکت تند تماشا می‌کنم. بی‌درنگ صدها هزار هکتار زمین مملو از گندم را در آنجا دیدم. صحنه زیبایی بود.

آنگاه یک عمارت سنتی و باستانی چینی را در هوا دیدم. یک پسر جوان آسمانی مردم را درحال انجام تمرینات فالون دافا در دنیای بشری تماشا می‌کرد.

می‌دانستم استاد اجازه داده‌اند این صحنه‌ها را ببینم تا تشویقم کنند به‌طور کوشا تمرین کنم.

غلبه بر اختلافات با دنبال کردن اصول دافا «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری»

یک بار همسایه طبقه بالایم گفت که خانه‌اش را دزد زده، زیرا پنجره‌های خانه من میله‌های حفاظ دارد. از من خواست که تمام آنها را بردارم. درباره آن فکر کردم، زیرا برداشتن میله‌ها امنیت سایر خانواده‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌داد.

فرزندانم پیشنهاد کردند فقط نوع میله‌های حفاظ را تغییر دهیم، اما هنگامی‌که کارگران برای نصب آن آمدند، همسایه طبقه بالا با عصبانیت پایین آمد و به ما ناسزا گفت. سپس گزارش‌مان را به پلیس داد. مأمور پلیس به او گفت افرادی که در طبقه همکف زندگی می‌کنند اجازه دارند روی پنجره‌های‌شان میله حفاظ بزنند، اما نه افرادی که در طبقات بالاتر زندگی می‌کنند.

با کمال تعجب، روز بعد همسایه‌ام به خانه‌مان آمد و از ما خواست روی پنجره‌های او نیز میله‌های حفاظ نصب کنیم.

من پنجره‌هایش را شمردم و متوجه شدم که هزینه‌اش بسیار زیاد است. به فرزندانم گفتم: «بیایید آنها را برایش نصب کنیم.» فرزندانم نمی‌توانستند حرفم را باور کنند. به آنها گفتم: «من یک تمرین‌کننده هستم، وقتی کارهایی را انجام می‌دهم، ابتدا باید سایرین را درنظر بگیرم.» ‌

بازنشسته بودم و هر ماه فقط 300 یوآن حقوق بازنشستگی دریافت می‌کردم. اگر میله‌ها را برایش نصب می‌کردیم، باید چندصد یوآن هزینه می‌کردیم، اما من یک تمرین‌کننده دافا هستم و باید از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کنم.

پس از نصب حفاظ روی پنجره‌های همسایه‌ام، او اصلاً قدردانی نکرد و همچنان برایم دردسر درست می‌کرد. سپس تصمیم گرفتم خانه‌ام را اجاره دهم و با دخترم زندگی کنم.

خانواده‌ام از مزایای دافا بهره‌مند شدند

آپارتمانم را به‌دلیل موقعیتش به‌‌آسانی اجاره می‌‌کنند. خانه را بازسازی کردم و هر سال 70 تا 80 هزار یوآن اجاره می‌گیرم. وضعیت مالی‌ام ناگهان خیلی بهتر شد.

تمام فرزندانم باور دارند که دافا خوب است و مرا در تمرینم حمایت کرده‌اند. آنها به استاد لی هنگجی احترام می‌گذارند و هنگامی‌که با وضعیت خطرناکی مواجه می‌شوند، مورد حفاظت قرار می‌گیرند.

یک بار که برف می‌بارید، پسرم به شهر دیگری می‌رفت. ماشینش روی یخ سُر خورد و از جاده خارج شد. قبل از اینکه توقف کند، به نرده کنار جاده برخورد کرد. یکی از چرخ‌های اتومبیلش به نرده گیر کرد، ماشین در هوا معلق ماند و از لبه دره تنگ و عمیقی آویزان شد. پسرم مورد حفاظت دافا قرار گرفت.

دختر و برادرزاده‌ام سوار یک تاکسی شدند که به بانک بروند. راننده تاکسی خیلی سریع مسیرش را تغییر داد و با اتوبوسی تصادف کرد. دخترم کمی صدمه دید و برادرزاده‌ام هیچ آسیبی ندید.

روزی دیگر، در ماه ژانویه 2016 یک کامیون از پشت به ماشین دامادم زد. بدنه ماشین مچاله شد، اما او آسیبی ندید.

دامادم می‌داند که فالون دافا خوب است و اغلب مرا به مطالعه گروهی فا می‌برد. او نیز از مزایای دافا بهره‌مند شده است.