(Minghui.org) پس از خواندن اطلاعیه هیئت تحریریه مینگهویی، «آنچه همه شاگردان دافا باید بدانند»، ناگهان وحشت کردم و دچار اضطراب و نگرانی شدم. در چین، استفاده از وی‌چت (WeChat)و تن‌سنت کیو‌کیو(Tencent QQ)و سایر رسانه‌های اجتماعی برای بسیاری از مردم ضروری است.

بحث و استدلال علیه اطلاعیه مینگهویی

من معلم خصوصی هستم و برای ارتباط مداوم با دانش‌آموزانم و والدین آنها به وی‌چت وابسته‌ام. همچنین برای جمع‌آوری هزینه‌ها، پرداخت صورت‌حساب و برقراری ارتباط با دوستان از وی‌چت استفاده می‌کنم. بنابراین اولین واکنش من این بود: چگونه بدون آن می‌توانم زندگی کنم؟

این اطلاعیه را حداقل ۱۰ بار خواندم و سعی کردم تا در آن راه گریزی را پیدا کنم که به من این امکان را بدهد از وی‌چت استفاده کنم. حتی می‌خواستم چند روز منتظر بمانم تا ببینم آیا تغییری در اطلاعیه ایجاد می‌شود یا خیر. گرچه می‌دانستم که نباید از ذهنیت زرنگی و مکر مردم عادی استفاده کنم، اما به‌خاطر از دست دادن وی‌چت هراسان شدم.

در همان زمان، سایر تمرین‌کنندگان را پیدا کردم تا برای یافتن راه‌های چاره با هم بحث و تبادل نظر کنیم. یکی از هم‌تمرین‌کنندگان که به‌ندرت از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کرد پیشنهاد داد که درخصوص دریافت هزینه تدریس می‌توانم از طریق تلفن همراه خود با والدین دانش‌آموزانم در ارتباط باشم. هنوز شاکی و معتقد بودم که این موضوع بیش از حد دردسرساز و ناراحت‌کننده است، اما درواقع، تا حدودی آرام شدم.

بله، روش‌های دیگری برای رفع نیازهایم وجود داشت. آیا ناخودآگاه استفاده از وی‌چت و کیوکیو را درنظر نگرفته بودم؟ بنابراین، اولین واکنشم این بود که اطلاعیه مذکور را نادیده بگیرم و می‌خواستم به راه‌هایی برای دورزدن آن فکر کنم. آیا واقعاً یک تمرین‌کننده واقعی دافا بودم؟

استاد بیان کردند:

«در لحظه‌ حياتي هنگامي‌ كه از شما درخواست مي‌كنم كه از انسان بودن جدا شويد، مرا دنبال نمي‌كنيد. هر فرصتي دوباره وجود نخواهد داشت.» («کشف‌کردن ریشه‌ها» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

متوجه شدم که این اطلاعیه در راستای مرحله کنونی اصلاح فا است. وابستگی‌ام به وی‌چت و کیوکیو در سایر بُعدها شکافی ایجاد کرده بود. زمانش فرا رسیده بود که این وابستگی را ازبین ببرم!

متقاعد شدم که رژیم کمونیستی که تحت کنترل عوامل شیطانی قرار دارد، از چنین سیستم‌های رسانه‌ای برای نظارت بر تمرین‌کنندگان دافا استفاده می‌کند، که موجب خساراتی غیر‌ضروری و غیر‌قابل برگشت می‌شود. با‌توجه به گستردگی موضوع، فهمیدم که باید درخصوص آن خردم را به‌کار گیرم.

ایمان به استاد و فا

در زمان‌های قدیم، استادی از شاگردانش خواست که او را تا لبۀ یک صخره همراهی کنند. سپس از آنها خواست که وقتی او به پایین صخره ‌پرید آنها نیز به‌دنبال او پایین بپرند. اکثر شاگردان به یکدیگر نگاه کردند، در‌حالی‌که دو نفر از آنها تردیدی به خود راه ندادند و پریدند. دو شاگرد مزبور، استادشان را در پایین صخره‌ها ملاقات کردند و به آسمان برده شدند. بنابراین ایمان به استاد و فا، پیام مهمی بود.

به‌رغم درک مفاهیم کلیدی داستان فوق، نمی‌توانستم بلافاصله تصمیم بگیرم که این برنامه‌ها را حذف کنم. نگران بودم که پرداخت شهریه‌ها از سوی والدین دچار مشکل شود. شاید باید منتظر بمانم تا زمانی که تمام شهریه‌های دانش‌آموزان فعلی‌ام کامل شوند.

علاوه‌براین، همکارانم و من از طریق وی‌چت با هم ارتباط برقرار می‌کردیم، زیرا برقراری تماس تلفنی بسیار دردسرساز بود. آیا روی کارم تأثیر نمی‌گذاشت؟

درحالی‌که ذهنم را روی اتفاقاتی متمرکز کرده بودم که در صورت متوقف کردن استفاده از وی‌چت ممکن بود برایم رخ دهند، فای استاد به ذهنم آمد. استاد اشاره کردند که زمانی یک کاندید درجه دکترا به‌خاطر اینکه نمی‌خواست ۵۰۰ موش را تشریح و کالبدشکافی کند، دریافت مدرک دکترا را رها کرد.

استاد بیان کردند:

«همه درباره آن بیندیشید: موجودات بشری دراین دنیا فقط برای نفع شخصی و شهرت زندگی می‌کنند. اگر او مدرک دکترای خود را می‌گرفت، شغل و آینده خوبی را در پیش می‌داشت. و طبیعتاً، درآمدش خوب می‌بود- مسلماً همین‌طور است. از درآمد یک فرد عادی یا شخص متوسط بالاتر می‌بود. آیا مردم فقط برای این چیزها زندگی نمی‌کنند؟ او توانست حتی از این چیزها بگذرد. پس درباره آن بیندیشید: او حتی شهامت صرفنظرکردن از آن را داشت. به‌عنوان فردی جوان قادر بود آن چیزها را رها کند، پس آیا این‌طور نبود که توانست هر چیزی را رها کند؟ آیا این‌طور نبود که جرئت کرد زندگی‌اش را رها کند؟» (آموزش فا در کنفرانس سوئیس)

وضعیتی که من با آن مواجه شدم به این اندازه جدی نبود. بدیهی است، راه‌های دیگری برای حل معضل من وجود دارد. فقط این‌طور بود که وابستگی‌هایم به متکی بودن، منافع شخصی و تنبلی مرا محدود می‌کردند. چگونه نمی‌توانستم از شر آنها خلاص شوم؟

وی‌چت و کیوکیو را حذف کردم و همان‌طور که لازم بود، تلفنم را به تنظیمات پیش‌فرض کارخانه بازگرداندم. بلافاصله آرام شدم!

سابقاً به‌محض اینکه صدای موسیقی وی‌چت را می‌شنیدم، تلفنم را برمی‌داشتم. پس از اینکه خوردن غذا را به پایان می‌رساندم، پیام‌های دوستانم را نیز مرور می‌کردم. تمام اینها تلف‌کردن وقت بود!

گویی به دوران بدون تلفن همراه بازگشته بودم. احساس آرامش کردم و می‌توانستم فا را بدون وقفه مطالعه کنم. همچنین زمان بیشتری برای انجام سه کار داشتم. آنچه استاد بیان کردند صحت دارد: «بازگشت به سنت، این است مسیری که به آسمان رهنمون می‌کند.» («آفرینشی از نو»)