(Minghui.org) روش تزکیه فالون دافا را در فوریه2007 شروع کردم. در کارگاهی 9‌روزه شرکت کردم و جوآن فالون را خواندم. متوجه شدم که سبک زندگی‌ام چقدر بد و بیهوده است و چگونه به خودم آسیب می‌رسانم. احساس کردم خوش‌اقبال هستم که دافا را پیدا کرده‌ام و فرصتی برای اصلاح خودم دارم و مصمم شدم که با پشتکار دافا را تمرین کنم.

نبرد بین نیکی و پلیدی هم‌زمان در یک فکر وجود دارد

یک سال بعد از اینکه روش تزکیه دافا را شروع کردم، تمرین‌کننده‌ای پیشنهاد داد که با او به یک مکان روشنگری حقیقت بروم. معنای روشنگری حقیقت را به‌طور کامل نمی‌دانستم، اما تصمیم گرفتم همراهی‌اش کنم.

به‌محض ورود به آنجا با تمرین‌کنندگان سلام و احوال‌پرسی کردم. سپس متوجه تابلویی نمایشی در پیاده‌رو شدم که حاوی تصاویر و اطلاعاتی بود درباره تمرین‌کنندگانی که در چین تحت آزار و شکنجه وحشیانه قرار دارند و خیلی ناراحت شدم.

اما سپس احساس عجیبی در من ظاهر شد و در واقع در قلبم به آن خندیدم، درحالی که از واکنشم متعجب بودم.

آن روز در روشنگری حقیقت کمک کردم. در راه بازگشت به خانه با خودم فکر کردم: «باید چه کار کنم؟ آیا باید به روشنگری حقیقت ادامه دهم؟» تصمیم گرفتم با مشکلم روبرو شوم و هنگام ظهور افکار بد آنها را ازبین ببرم.

کم‌کم در روشنگری حقیقت کمک کردم، اما آن واکنش عجیبم مدام برمی‌گشت. هنوز نمی‌دانستم چگونه تجربیاتم را با سایر تمرین‌کنندگان مطرح و درباره آنها صحبت کنم.

استاد بیان کردند:

«ما مي‌گوييم که‌ يک پيامد خوب‌ يا بد از يک فكرِ آني مي‌آيد. تفاوت در يک فکر، به نتايج‌ مختلفي‌ منجر مي‌شود.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

به نظرم وقتی تصاویر و اطلاعات مربوط به آزار و شکنجه را دیدم، افکار درستی که باعث می‌شود ناراحت شوم و افکار بدی که باعث می‌شود فکر کنم آن مسخره است، هم‌زمان وجود داشت. مطمئناً روشنگری حقیقت مستلزم داشتن نیک‌خواهی فراوان است، اما با افکار بد زیادی نیز همراه خواهد بود. متوجه شدم که باید با آنها روبرو شوم و فعالانه ردشان کنم.

استاد بیان کردند:

«اگر از من بپرسيد، در شکل اين بُعد مادي ما، مغز بشري فقط يك كارخانه‌ پردازش است. پيام واقعي به‌وسيله روح اصلي به خارج فرستاده مي‌شود. با اين حال، آنچه انتقال داده مي‌شود يك زبان نيست، بلكه پيامي از جهان بوده كه نمايان‌گر معني خاصي است.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

به درک من، اگر یک فکر پیامی از جهان است كه در این بُعد فیزیکی پردازش می‌شود، آنگاه درتزكیه، لحظه‌ای كه یك فكر خوب یا یك فكر بد تولید می‌شود، آیا در جهان کوچک بدن بشری ما نبردی بین نیکی و پلیدی اتفاق نمی‌افتد؟ چه تعداد زندگی در این فکر درگیر هستند؟ و چگونه باید هر شرایط و هر فکری در تزکیه اداره شود؟

متوجه شدم که تزکیه موضوعی بسیار جدی است، زیرا تعداد بسیار زیادی موجود و اینکه آیا آنها می‌توانند نجات یابند در آن درگیر هستند.

پنهان شدن از روی ترس را کنار بگذارید

من با ترس‌های زیادی بزرگ شدم. از آنجا که نمراتم ضعیف بود، از رفتن به مدرسه می‌ترسیدم. همیشه احساس بدبختی می‌کردم و نمی‌خواستم جلوی دوستانم تحقیر شوم.

قبل از شروع روش تزکیه دافا، از موقعیت‌هایی که می‌توانست ترسم را تحریک کند، دوری می‌کردم. می‌دانستم وضعیت باید تغییر کند. برای نمونه، وقتی نوبت من می‌رسید که فا را با صدای بلند بخوانم یا درک‌هایم را به‌اشتراک بگذارم، قلبم چنان سخت می‌تپید که احساس می‌کردم درحال بیرون پریدن از گلویم است. وقتی در ترویج هنرهای نمایشی شن یون کمک می‌کردم نیز همین‌طور بود.

یک روز با تمرین‌کنندگان دئگو و بوسان در ترویج شن یون همکاری می‌کردم. من و تمرین‌کننده‌ای بروشورها را توزیع می‌کردیم و تمرین‌کننده دیگری با مردم صحبت می‌کرد.

این رویداد شلوغ‌تر از آن چیزی بود که فکر می‌کردیم و تمرین‌کننده اهل بوسان عصبی شده و به لکنت افتاده بود و در صحبت کردن اشتباهاتی می‌کرد. برای بهبود اوضاع، قدم جلو گذاشتم و برای مردم توضیح دادم که او عصبی شده است. درباره شن یون نیز چند مطلبی گفتم.

سپس متوجه شدم که برای کمک به او نبود که صحبت کردم، دلیلش این بود که می‌خواستم با قدم جلو گذاشتن و صحبت کردن مقابل مردم، ترس خود را پنهان کنم. وقتی متوجه این موضوع شدم، احساس بدی پیدا کردم.

به خودم گفتم: «وقتی سایرین مرتکب اشتباهی می‌شوند، چرا اینقدر زیاد می‌خواهی آن را پنهان کنی و پشت سایرین پنهان شوی؟» مصمم شدم که تغییر کنم. دیگر نباید از این شرایط دوری می‌کردم.

استاد بیان کردند:

«وابستگي‌هايي كه نمي‌توانيد در محيط مردم عادي آنها را رها كنيد، همگي بايد رها شوند. تمام وابستگي‌هايتان، تا وقتي كه آنها را داريد، همگي بايد در محيط‌هاي مختلف، دور ريخته شوند. شما خواهيد لغزيد، و از آن، حقيقت را درك مي‌كنيد. اين‌گونه تزكيه مي‌كنيد.» (سخنرانی چهارم ، جوآن فالون)

از آن به بعد، در هر مطالعه گروهی که حاضر ‌می‌شدم، درباره تجربیاتم صحبت می‌کردم. حتی اگرچه بیشتر اوقات صحبت کردن خیلی مضطربم می‌کرد، به‌تدریج شروع به صحبت کردن کردم.

طی این روند علاوه بر ترس، متوجه وابستگی‌های زیاد دیگری نیز شدم و شین‌شینگم رشد کرد. متوجه شدم صحبت کردن مقابل مردم روندی از تزکیه است. با رشد و پیشرفت تزکیه‌ام، فهمیدم که چگونه باید صحبت کنم. همانطور که متوجه شده‌ام بیان کلامی فقط با فصاحت تعیین نمی‌شود، سطح شین‌شینگ نیز آن را تعیین می‌‌کند.

3. بوی خوش طبیعی در مقابل عطر

پس از مدتی کار برای اپک تایمز در دئگو، به سئول نقل‌مکان کردم تا در حوزه توزیع کار کنم. با نگاه به گذشته می‌دانم که تصمیمم کمی افراطی بود. مدت طولانی در حوزه توزیع کار کردم. گاهی ذهنیتم درست نبود.

سخنان استاد را به‌خاطر می‌آوردم:

«ما نبايد به ظاهر ابزار و وسايل توجه كنيم بلكه بايد به ثمربخشي آنها توجه داشته باشيم. طب چيني باستان كاملاً پيشرفته بود و طب غربي معاصر قادر نخواهد بود طي ساليان زيادي که مي‌آيد با آن برابري كند.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

به این درک رسیدم که تا وقتی کسی بتواند به استاد در نجات مردم کمک کند، اینکه فرد مهمی نباشد، دیگر اهمیتی ندارد. در حقیقت، آن به‌دلیل وابستگی‌ام به ظاهر بود که احساس حقارت می‌کردم.

اکثر چینی‌هایی که در سئول زندگی می‌کنند در دائریم- دانگ زندگی می‌کنند. از آنجا که روزنامه را در آنجا توزیع می‌کردم، با چند کارگر و بازرگان در آن منطقه آشنا بودم. یک روز زباله‌هایی را روی زمین دیدم و آنها را برداشتم. ناگهان فکری به ذهنم آمد: «زباله‌ها را از روی زمین برمی‌دارم. کار خوبی انجام می‌دهم. آیا سایرین نمی‌گویند که آدم خوبی هستم؟»

‌در حالی که زباله‌ها را دور می‌ریختم، انگیزه‌ام را زیر سؤال بردم: «آیا کاری که انجام می‌دهم، واقعاً کار خوبی است؟ برداشتن زباله کار خوبی است، اما در عمق وجودم به این دلیل این کار را انجام ‌دادم تا نشان دهم چقدر خوب هستم. احتمالاً نیک‌خواهی‌ام جعلی است. روی انجام کارهای خوب متمرکز هستم که درواقع در طلب پاداش بودن است.»

وقتی خودم را بررسی کردم، دیدم که کارهای نیک را از روی قصد انجام می‌دهم. آیا قرار نیست بدون در طلب بودن تزکیه کنیم؟

یک روز به این درک رسیدم: یک گل نمی‌داند که عطر ساطع می‌کند. ساطع کردن عطر جزو سرشت آن است.

به همان درک درباره تزکیه نیز رسیدم. وقتی شین‌شینگ و اخلاقیات فرد ارتقاء می‌یابد، نیک‌خواهی شخص به‌طور طبیعی آشکار می‌شود. هیچ قصدی در کار نیست، بنابراین هیچ شرطی وجود ندارد و به دنبال بازگشت نیستیم. دقیقاً مانند گل، انسان کارهای خوبی انجام می‌دهد، بدون اینکه درباره آن بداند.

مواجه شدن با سختی‌ها با نیک‌خواهی

من مسئول دریافت مجوزهای تجمع در دائریم- دانگ بودم. یک روز، مأمور پلیس مسئولِ صدور مجوز با من تماس گرفت و خواست که تابلویی از مجموعه عکس‌های مرتبط با آزار و شکنجه تهیه کنم. نتوانستم هیچ عکسی پیدا کنم و فکر کردم که آن چیز مهمی نیست.

مهلت پایان نزدیک می‌شد و رفتم تا دوباره برای مجوز درخواست دهم. آن مأمور از صدور مجوز اجتناب کرد و سرم فریاد کشید. اظهار کرد كه برگزاری تجمع بدون مجوز مشکلی نخواهد داشت. گفت كه برويد و تجمع را برگزار کنید.

با او مجادله کردم و نتوانستم مجوز بگیرم، بنابراین آنجا را ترک کردم.

مأمور خانمی که مرا می‌شناخت، دنبالم دوید و گفت: «شما این کار را برای خودتان انجام نمی‌دهید. شما نماینده فالون دافا هستید. نمی‌توانید اینگونه رفتار کنید.»

باز هم به حرف‌هایش توجه نکردم و رفتم.

بدون مجوز، برای برگزاری تجمع با مشکلات زیادی روبرو شدیم. بنابراین به اداره پلیس برگشتم، اما آن مأمور حاضر نشد مجوز را صادر کند.

به درون نگاه کردم و فهمیدم ذهنیت رقابت‌جویی دارم. متوجه شدم که نمی‌توانم این مشکل را حل کنم، مگر اینکه وابستگی‌هایم را ازبین ببرم.

برداشتن گوشی تلفن برایم سخت بود. با آن مأمور تماس گرفتم و پشت تلفن گفتم: «اشتباه کردم. لطفاً مرا ببخشید.» او گفت: «بله. اشتباه کردید.» سپس خندید و گفت که آن تابلوی عکس را تهیه کنم و عکسی از آن را به اداره پلیس ببرم.

چیزی را که خواسته بود، انجام دادم و مجوزمان را گرفتم. آن مأمور نیز حامی فالون دافا شد.

ازطریق این جریان فهمیدم که وقتی تضادها ظاهر می‌شوند، مهم نیست که فکر می‌کنیم چقدر حق با ما است، نمی‌توانیم سعی کنیم مشکل را حل کنیم، مگر اینکه وابستگی‌های‌مان را ازبین ببریم. مطمئن بودم که حق با من است و فراموش کرده بودم که برای یافتن وابستگی‌ام به درون نگاه کنم. تزکیه روندی است از شناسایی و از بین بردن وابستگی‌های‌مان. مشکلات‌مان طی این روند حل‌وفصل می‌شوند.

استاد بیان کردند:

«برخي از افراد مي‌گويند، "اگر يک دائو يک پا رشد کند، يك‌ اهريمن ‌ده برابر بيشتر رشد مي‌کند". اين‌ توهيني از سوي مردم‌ عادي‌ است، اهريمن‌ها هرگز بلندتر از دائوها نخواهند بود.» (سخنرانی پنجم، جوآن فالون)
«چگونه‌ يک چي‌ مي‌تواند چي ديگر را کنترل کند؟ چي‌ نمي‌تواند هيچ مرضي را شفا دهد.» (سخنرانی دوم، جوآن فالون)

رسیدگی به مشکلات با وابستگی‌ها و مواجهه با محنت‌ها با سرشت اهریمنی فقط می‌تواند اوضاع را بدتر سازد. وقتی تغییر کردم و با نیک‌خواهی با مشکل روبرو شدم، اوضاع آرام شد. فهمیدم که افکار مهربانانه انرژی مثبتی دارند که کمک می‌کنند از میان محنت‌ها عبور کنیم و آنها را پشت سر بگذاریم.

خلاصه

بعد از اینکه فهمیدم زمان برای تزکیه طولانی شده است، سست شدم. سپس سعی کردم اراده‌ام را برای تزکیه تقویت کنم، اما زمان زیادی طول نکشید. می‌دانستم آن تنها دلیلِ سست شدنم نیست.

اکنون متوجه شده‌ام دلیل اینکه نمی‌توانم کوشا بمانم این است که نقطه شروعم مطابق الزامات استاد نیست. اگر نقطه شروعم با الزامات نیروهای کهن مطابقت داشت، مهم نبود که چقدر شدید می‌خواستم نظم‌وترتیبات نیروهای کهن را نفی کنم، هیچ فایده‌ای نمی‌داشت.

اگر به این مسئله وابسته باشم که چه زمانی وقت‌مان برای تزکیه پایان می‌یابد و متمایل به یک زندگی راحت باشم، اما درعین حال سعی کنم نظم‌وترتیبات نیروهای کهن را نادیده بگیرم، این مطابق با خودخواهی نیروهای کهن خواهد بود.

استاد بیان کردند:

«راه‌ ديگري‌ وجود دارد كه‌ شخص مي‌تواند زندگي‌ خود را تغيير دهد و اين‌ تنها راه ‌موجود است‌: آن، وقتي است که او از همين‌ حالا راه‌ تزكيه‌ را انتخاب‌ كند.» (سخنرانی دوم، جوآن فالون)

وقتی اصول فا را دنبال می‌کنیم، نیروهای کهن قدرت خود را ازدست می‌دهند. باید همواره استاد را دنبال کنیم.

به درک من، نجات موجودات ذی‌شعور نکته کلیدی است! فقط وقتی نقطه شروع‌مان نجات مردم باشد، می‌توانیم سطح سخت‌کوشی‌مان را در این دوره خاص افزایش دهیم.

مطالب فوق درک‌های شخصی‌ام هستند. لطفاً اگر هر سخن نامناسب یا نادرستی را مطرح کرده‌ام، به آن اشاره کنید.