(Minghui.org) یک شهروند شهر دالیان، استان لیائونینگ به‌خاطر تمرین فالون گونگ در تاریخ ۱۱ دسامبر ۲۰۱۸، به ۴ سال زندان محکوم شده است. او درخصوص حکم صادره به دادگاه میانی دالیان درخواست تجدید نظر ارائه کرد.

دختر خانم یو چونشیانگ که وکیل نیست اما برای درخواست تجدید نظر به‌عنوان نماینده مادرش اقدامات را انجام می‌دهد، درخواست کرد تا با او دیدار و پرونده‌اش را مرور کند و همچنین تقاضا کرد که دادگاهی علنی برای رسیدگی به پرونده‌اش برگزار شود. دادگاه بدون ارائه هیچگونه توضیحی، درخواست او را رد کرد.

خانم یو در تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۱۸، پس از آنکه درباره‌اش گزارش داده شد که با مردم درباره فالون گونگ صحبت می‌کند، دستگیر شد. فالون گونگ تمرینی معنوی است که از سال ۱۹۹۹ از سوی رژیم کمونیست مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است.

پلیس یک قفل‌ساز را برای باز کردن درِ خانه‌اش به کار گرفت و بعد از خانواده‌اش خواست که مبلغ ۲۰۰ یوآن برای دستمزد قفل‌ساز پرداخت کنند. تصویری از بنیانگذار فالون گونگ از منزلش توقیف شد.

خانم یو پس از ۱۵ روز بازداشت در اداره پلیس به بازداشتگاه یائوجیا منتقل شد. خانواده‌اش مجوز دستگیری‌اش را در ۲۱ ماه مه دریافت کردند، درحالی‌که از سوی هیچ‌یک از مأموران مسئول پرونده امضاء نشده بود.

دادگاه منطقه شیگانک جلسه دادرسی خانم یو را در تاریخ ۴ سپتامبر سال ۲۰۱۸ بدون حضور وکیل و اعضای خانواده‌اش برگزار کرد. او حکم صادره مبنی‌بر چهار سال محکومیت به حبس را در ۱۱ دسامبر دریافت کرد.

استشهاد دختر

دختر خانم یو، خانم سونگ داندان، قول داد که برای مادرش درپی عدالت باشد. زن جوان استشهادنامه‌ای برای قاضی نوشت که به خصوصیات اخلاقی مادرش را تأیید می‌کرد.

او توضیح داد که چگونه فالون گونگ سلامتی مادرش را به او بازگرداند و قدرتی به او عطا کرد از پدر‌شوهر علیل و بیمارش مراقبت کند. خانم سونگ همچنین شرح داد که چگونه مادرش با اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری فالون گونگ زندگی می‌کند و نمونه بسیار خوبی برای او است.

در زیر گزیده‌ای از استشهادنامه‌اش ارائه می‌شود:

«مادرم در گذشته از بیماری روماتیسم شدید رنج می‌برد به‌طوری‌ که مجبور بود تابستان‌ها شلوار پشمی بپوشد و اغلب به‌خاطر درد ناشی از آن گریه می‌کرد. پس از شروع تمرین فالون گونگ طولی نکشید که درد و رنج او ناپدید شد. او چهره‌ای شاد و پر‌انرژی داشت.

«احساس می‌کنم مادرم پس از اینکه تمرین‌کننده فالون گونگ شد، زیباترین لبخند را به لب داشت به دلیل اینکه ذهنش بسیار خالص بود و فقط بهترین را برای دیگران می‌خواست. او مادر فوق‌العاده‌ای است که فرزندانش را به‌عنوان شهروندانی شرافتمند تربیت کرد. از نوجوانی می‌دانستم که نباید از دیگران بهره‌برداری کنم و باید شرایط دیگران را نیز در نظر بگیرم.

«یک بار هنگامی که به سمت خانه‌مان راه می‌رفتیم متوجه مرد جوان و ژولیده‌ای شدیم که سطل زباله را جستجو می‌کرد. او بسیار کثیف بود، اما مادرم به سمت او رفت و تمام مواد غذایی را که برای شام خریداری کرده بودیم به او داد. او در کنار مرد مزبور نشست و حتی به او در خوردن غذا کمک کرد. این زیباترین صحنه‌ای بود که تا به امروز در ذهنم حفظ شده است. اشک از چشمانم سرازیر شد. رهگذران بسیاری در آنجا بودند، اما هیچ‌کسی حتی نگاهی به این مرد نکرد. فقط مادرم دست کمک به سمت او دراز کرد. از اعماق قلبم مادرم را تحسین می‌کنم.

«مادرم همچنین عروسی فداکار است. پدرم چند خواهر و برادر دارد، اما تنها او و مادرم مایل بودند که از پدر بیمار و علیلش مراقبت کنند. هنگامی که پدرم مجبور بود به‌خاطر مأموریت‌های مکرر در سفر باشد، مادرم تنها کسی بود که از پدربزرگم مراقبت می‌کرد. او به مدت دو سال قبل از درگذشت پدربزرگ پدری‌ام که در بستر افتاده بود، به‌دقت از او مراقبت کرد.

«هر کار حتی کوچکی که مادرم انجام داد، تأثیر بسیار عمیقی بر من و خواهران و برادرانم گذاشت. او در‌خصوص اینکه چگونه شخص خوبی باشیم، نمونه‌ای بسیار خوب برای ما بود.

«مادرم با تمرین فالون گونگ هیچ قانونی را نقض نکرد. از قاضی مسئول پرونده مادرم می‌خواهم که جانب عدالت را بگیرد و بلافاصله او را آزاد کند.»