(Minghui.org) ماریون اسمیت، مدیر اجرایی بنیاد یادبود قربانیان کمونیسم، در 8نوامبر2019 در یواِساِی تودی نوشت: «30 سال پس از فروپاشی دیوار برلین، آمریکاییها خطرات کمونیسم را درک نمیکنند. وقتی پس از یک تراژدی بزرگ از ما خواسته میشود که هرگز فراموشش نکنیم، دلیلی برایش وجود دارد. بشریت تمایل دارد دوباره و دوباره همان اشتباهات را تکرار کند.»
زمانی که اسمیت این را مینوشت، افراد زیادی به هشدارش توجه نکردند. چند هفته بعد، یک ویروس کرونای وحشی در شهر مرکزی چین، ووهان، شروع به رشد کرد. اگرچه پزشکان این ویروس را تشخیص دادند و گزارش کردند، اما حزب کمونیست چین (حکچ) در ابتدا وجود این ویروس را پنهان کرد، نهایتاً باعث شد آن به سایر نقاط جهان گسترش یابد.
از 6آوریل2020، ایالات متحده بیش از 360هزار مورد عفونت را گزارش کرده است، بیش از هر کشور دیگری در جهان (اگرچه تعداد موارد آلودگی در چین بهطور گسترده کمتر از واقعیت گزارش شده است). شهر نیویورک، بهعنوان چراغ رهنمای دنیای آزاد، بیش از هر شهر یا ایالت دیگری در ایالات متحده آمریکا موارد تأییدشده دارد.
در این گزارش تأملی میکنیم بر روابط ایالات متحده و چین طی این سالها، كه احتمالاً ترقی چین و نفوذش را در ایالات متحده امکانپذیر ساخته است. نفوذ حکچ در جهان که مدام درحال گسترش است، صدور نادیده گرفتن زندگی انسان را تسهیل کرده است. مخفیکاری حزب درخصوص شیوع ویروس کرونا، یک اپیدمی را به یک پاندمی جهانی تبدیل کرده است.
در این بحران بیسابقه نهتنها مردم چین، که مردم بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله ایالات متحده نیز قربانی مخفیکاری حکچ شدهاند. درحالی که سوگوار جانباختگان در طول این پاندمی هستیم و برای ایمنی و سلامتی همه مردم دیگر دعا میکنیم، امیدواریم که این گزارش آسیبهای حکچ را آشکار و مردم را تشویق کند تا روابط خود را با چین قطع کنند.
این گزارش به 6 بخش به شرح زیر تقسیم میشود:
بخش 1: افزایش قدرت حزب کمونیست چین از طریق حمایت ایالات متحده
بخش 2: گسترش نفوذ حزب کمونیست چین در منهتن
بخش 3: تبلیغات شبانهروزی حزب کمونیست چین در تایمز اسکوئر
بخش 4: نفوذ شدید حزب کمونیست چین در سازمان ملل و سازمانهای غیردولتی
بخش 5: کمپین تلقین حزب کمونیست چین در دانشگاههای آمریکا
بخش 6: نفوذ حزب کمونیست چین در جوامع ایالات متحده
بخش 1: افزایش قدرت حزب کمونیست چین (حکچ) از طریق حمایت ایالات متحده
ریچارد نیکسون در جریان کمپین انتخاباتی خود در 21اوت1960 گفت: «کمونیسم یک ایده نادرست است و پاسخ به یک ایدۀ نادرست حقیقت است، نه جهالت. کمونیسم با این گزاره شروع میشود که هیچ حقایق جهانی یا حقایق کلی درباره سرشت بشری وجود ندارد.»
ورود چین به سازمان تجارت جهانی
دوازده سال بعد، نیکسون ایدئولوژی خود را تغییر داد و در فوریه1972 از چین دیدار کرد. ایالات متحده و چین در 1ژانویه1979 روابط دیپلماتیک کاملی را برقرار کردند. از آن زمان ایالات متحده، جمهوری خلق چین را بهعنوان تنها دولت چین و تایوان را بهعنوان بخشی از چین به رسمیت شناخته است.»
توافقنامه تجارت دوجانبه به امضای رئیسجمهورِ وقت، جیمی کارتر رسید و عنوان «کشور بسیار دوست» (یا «ملل بِهخواه» یا «ملت کاملهالوداد») به چین داده شد. پس از توافقنامه همکاری در زمینه علم و فناوری، که آن نیز در سال 1979 امضا شد، صدها پروژه تحقیقاتی مشترک و برنامه همکاری بین این دو کشور آغاز شد.
همکاری با ایالات متحده موقعیت بینالمللی چین را نیز فوقالعاده بهبود بخشید. چین پس از عضویت در بانک جهانی در سال 1980، نخستین وام خود را در سال 1981 دریافت کرد. چین با کمک ایالات متحده و ژاپن، به عضویت بانک توسعه آسیایی درآمد و این بانک بعداً 40میلیارد دلار وام برای حملونقل، انرژی و آب، کشاورزی، امور مالی و سایر پروژهها به چین اعطا کرد.
پس از اینکه حکچ جنبش دموکراتیک تیانآنمن را در سال 1989 سرکوب کرد، قوانینی در ایالات متحده برای حذف عنوان «کشور بسیار دوست» برای چین یا بازنگری آن وضع شد. رئیسجمهور بیل کلینتون در سال 1993 اعلام کرد که چین برای تمدید «کشور بسیار دوست» باید معیارهای حقوق بشری خاصی را رعایت کند، اما تحت فشار کسبوکارهای ایالات متحده، او عنوان «کشور بسیار دوست» چین را بیقیدوشرط و بدون در نظر گرفتن مسائل مربوط به حقوق بشر تمدید کرد.
قانون روابط ایالات متحده و چین در سال 2000 از كنگره آمریكا در 10اكتبر همان سال به امضای کلینتون رسید. با عضویت کامل چین در سازمان تجارت جهانی، این قانون به چین عنوان «روابط تجارت عادی» دائمی را اعطا کرد (که قبلاً «کشور بسیار دوست» نامیده میشد).
چین در 11دسامبر سال 2001 رسماً به سازمان تجارت جهانی پیوست و عنوان «کشور بسیار دوست» آن در دسامبر2001 از سوی رئیسجمهور وقت جورج دابلیو بوش دائمی شد.
انتظارات غیرقابل تحقق ایالات متحده
این سلسله وقایع، چین کمونیستی را به یکی از بازیکنان اصلی در اقتصاد جهانی تبدیل کرد. در مقالهای از شورای روابط خارجی آمده است: «چین قبل از سال 1978 اقتصادی سوسیالیستی داشت و تا حد زیادی منزوی بود؛ از آن زمان بهتدریج اقتصاد خود را به روی سایر نقاط جهان گشوده است.»
چین قبلاً در سال 2000 با جمعیت یکمیلیاردنفری خود ششمین اقتصاد بزرگ بود. ورود این کشور به سازمان تجارت جهانی در سال 2001، روند پیشرفتش را در جهان بیشتر تسریع کرد. تجارت در کالاها بین چین و ایالات متحده بیش از سی برابر افزایش یافت و از کمتر از 8میلیارد دلار در سال 1986 به بیش از 578میلیارد دلار در سال 2016 رسید، درحالی که در سال 2009 چین از آلمان پیشی گرفت و بزرگترین صادرکننده کالا در جهان شد. اقتصاد چین در سال 2009 هشت برابر بزرگتر از اقتصادش در سال 2001 بود.
روابط حسنه نیکسون با چین فوقالعاده به چین سود رساند، اما طی چند دهه گذشته سیستم سیاسی کمونیستی آن تا حد زیادی بیتغییر باقی ماند.
چین دو ماه پس از برقراری رابطه دیپلماتیک با ایالات متحده در ژانویه سال 1979، در واکنش به تعرض ویتنام به کامبوج و اشغال آنجا در سال 1978 (كه به رژیم خِمِرهای سرخ تحت حمایت چین پایان داد)، جنگ مرزی مختصری با ویتنام داشت.
در سال 1984 که رئیسجمهور رونالد ریگان به پکن سفر کرد، سخنانش در انتقاد از اتحاد جماهیر شوروی و ستایش سرمایهداری، دموکراسی و آزادی مذهبی در تلویزیون دولتی چین پخش نشد.
از زمان ورود چین به سازمان تجارت جهانی در دسامبر2001، سقوط مشاغل تولیدی در ایالات متحده شتاب گرفته است. مؤسسه اکونومیک پالیسی تخمین زد که بین سالهای 2001 تا 2011، کسری تجارت با چین، به قیمت از دست رفتن حدود 2.7میلیون شغل، از جمله در تولید و سایر صنایع، تمام شده است.
تصور غلط درباره کمونیسم
مایکل پیلزبری، یک مقام سابق دولت که در وزارت دفاع خدمت میکرد و درحال حاضر مدیر مرکز استراتژی چین، مؤسسه هادسن، است، در کتاب 2015 خود: ماراتن صدساله، استراتژی مخفیانه چین برای اینکه جایگزین آمریکا بهعنوان ابرقدرت جهانی شود، به بررسی روابط ایالات متحده و چین پرداخت.
پیلزبری مانند بسیاری از مقامات ایالات متحده سابقاً معتقد بود كه حمایت آمریكاییهااز چین کمک میکند تا این کشور بدون جاهطلبیهای منطقهای یا حتی جهانی به سمت یك ملت دموکراتیک و صلحجو پیش برود. در مروری بر این کتاب در وال استریت ژورنال آمده است: «آنچه برای آقای پیلزبری شوکهکننده است، کشف این واقعیت است که جاهطلبی چین برای تبدیل شدن به قدرت برتر جهان، تمام مدت وجود داشته است و تقریباً این مسئله در دیاِناِیِ فرهنگی آن حک شده است اما به قول خودش در نگاهی ساده، این مسئله پنهان بوده است.»
پیلزبری در این کتاب نوشت: «ما حالا از خاطرات هِنری کیسینجر میدانیم که تصمیم باز کردن راه رابطه با ایالات متحده را رهبران غیرنظامی چین اتخاذ نکردند، درعوض از طرف کمیتهای متشکل از چهار ژنرال چینی اتخاذ شد.» او در ادامه اظهار کرد که این ژنرالها در بازی با اتحاد جماهیر شوروی، درحال استفاده از کارت آمریکا بودند.
ارتقاء وضعیت پکن به لطف حمایت ایالات متحده
دیوید استیلول، دستیار وزیر امور خارجه در امور آسیای شرقی و اقیانوسیه، در 13دسامبر2019 در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (سیاِسایاِس) سخنرانی کرد. او گفت که برای چند دهه، دولت آمریکا حمایت جامعی از چین داشته است. او گفت: «ما کمکهای نظامی و اطلاعاتی را ارائه دادیم، انتقالات سخاوتمندانه فناوری را انجام دادیم، تجارت ترجیحی و دسترسی به سرمایهگذاری را تضمین کردیم، از مبادلات گسترده آموزشی حمایت کردیم و ترتیباتی برایش دادیم- و هنوز هم این کار را انجام میدهیم و بودجه توسعه را فراهم کردیم و ظرفیتسازی دولت به دولت را سازماندهی کردیم و کارهای بسیار بیشتری انجام دادیم.»
استیلول توضیح داد که با وجود این، حکچ در سالهای اخیر دشمنی فزایندهای را نشان داده است «علیه آمریكا، منافع ما و اصول ما... آن بههیچوجه چیزی نیست که مقامات آمریكایی 40 سال پیش هنگام آغاز این سیاست چندجانبۀ حمایت قوی آمریكا از مدرنسازی پکن و آزادسازیاش میخواستند یا انتظار داشتند.»
حتی پس از قتلعام تیانآنمن در سال 1989، دولت ایالات متحده عمدتاً همان رویکرد را با چین حفظ کرد. «در طول دهها سال بدون هیچ گونه اعتراض قابلتوجهی، خود را با موارد نقض حقوق بشر در جمهوری خلق چین وفق دادیم. ما در برابر اینکه جمهوری خلق چین فناوری هستهای و موشکی را به پاکستان، ایران و کره شمالی و سایرین گسترش داد، عمدتاً بیاعتنا بودیم.» او در ادامه اظهار کرد: «ما از اینکه جمهوری خلق چین از فناوریهای اصالتاً آمریکایی که کاربری دوگانه دارند در حوزۀ نظامی استفاده کرده، به مقدار زیادی چشمپوشی کردیم. ما با دزدی جمهوری خلق چین از مالکیت معنوی، تهیه نسخه غیرمجاز کالاهای تجاری معتبر و تعداد بیشماری از اعمال ناعادلانه دیگرِ این کشور در زمینه تجارت، مخالفت کمی از خود نشان دادیم. سیاستگذاری مستلزم توازن در منافع است و ما اغلب دلایلی داشتیم که اجازه دهیم این یا آن تخلف جمهوری خلق چین بدون جواب باقی بماند، اما عواقبش زیاد شد.»
بدتر اینکه، بهدنبال قتلعام تیانآنمن در سال 1989، رهبران حکچ یک کمپین آموزشی میهنی را در مدارس و فرهنگ باب کردند. هدف از این کمپین تقویت حمایت از حکچ ازطریق بازی با ملیگرایی و تهمت زدن به بیگانگان بهویژه آمریکاییها و ژاپنیها بود.
استیلول در سخنانش گفت: «اما مقامات آمریكا بهندرت توجه كردند. درعوض، بر تهیه بخش بعدی سیاستمان درخصوص حمایت از جمهوری خلق چین متمرکز شدیم و این احتمالاً از همه چیز مطلوبتر و مهمتر بود- ورود جمهوری خلق چین به سازمان تجارت جهانی.»
او همچنین درباره معاملات رؤسای جمهور اخیر با چین اظهار داشت: «رئیسجمهور بیل کلینتون کارش را درحالی شروع کرد که درخصوص سوابق حقوق بشری پکن بهشدت منتقد بود... اما در سال 1994 این مقاومت را کنار گذاشته بود.» او گفت: «رؤسای جمهور جورج دابلیو بوش و باراک اوباما هر دو درست مانند پیشینیان خود درباره جنبههای رفتار پکن نگران بودند... اما درعین حال هر دو اطمینان دادند که ایالات متحده با جمهوری خلق چین بهطور بنیادی و بهعنوان یک شریک و یک حامی در تعامل باشد.»
استیلول توضیح داد: «حتی درحالی که پکن ایالات متحده را فریب میداد و در تجارت کلاهبرداری میکرد- و کسری تجاری ایالات متحده با چین به 4تریلیون دلار افزایش یافت- هر دو از ارتقاء وضعیت پکن در سازمانهای مهم بینالمللی حمایت میکردند، حتی وقتی پکن اغلب در این مأموریت و روح این سازمانها اختلال و خرابکاری ایجاد میکرد.»
بخش 2: گسترش نفوذ حکچ در منهتن
اگر چین یک گیاه بود، ایالات متحده احتمالاً امیدوار بود که سرانجام میوههای دموکراسی و آزادی را با حمایت و پرورش ایالات متحده به بار آورد، اما چینِ تحت کنترل حکچ، یک «گیاه» معمولی نیست. ثمرۀ حکچ ملحد، نفرت و خشونت است و همچون پاتوژنی است که مانند سلولهای سرطانی گسترش مییابد و در صورتی که کنترل نشود، کل جهان را آلوده میکند.
در ژانویه سال 1979 که رهبر کمونیست دنگ شیائوپینگ برای نخستین بار به ایالات متحده سفر میکرد، در طول پرواز وزیر امور خارجهاش از او سؤال کرد که چرا بهعنوان رهبر چین، ایالات متحده را برای نخستین دیدار خارجیاش انتخاب کرده است. جان پامفرت مورخ اینطور به یاد آورد: «زیرا متحدین آمریکا همگی ثروتمند و قوی هستند و اگر چین بخواهد ثروتمند و قدرتمند باشد، به آمریکا نیاز دارد.»
دنگ که به آموزه مائو مبنی بر «قدرت سیاسی از لوله تفنگ رشد میکند» قویاً اعتقاد داشت، کمتر از سه هفته بعد به ویتنام حمله کرد. او 10 سال قبل از آنكه تانكها به دستور او معترضین را در سال 1989 در میدان تیانآنمن سرکوب كنند، بهآرامی به رئیسجمهور كارتر گفت: «این بچه كوچك درحال بازیگوش شدن است؛ وقت آن است كه کتکی بخورد.»
چین کمونیست حتی با اینکه عضو سازمان تجارت جهانی شده بود، اگر بهخاطر تزریق مداوم سرمایه از غرب، بهویژه وال استریت، نبود، نمیتوانست به قدرتمندی امروز باشد. رشد حکچ با تغذیه از سوی متنفذین مالی ایالات متحده و سایر بازارها، به سطحی جدید و بیسابقه از یک موجودیت سرطانی تمامعیار شدن رسید.
تأثیر وال استریت بر سیاست ایالات متحده درخصوص چین
آلن گرینزپن رئیس بانک مرکزی ایالات متحده هنگام بازدید از پکن در سال 1994 به رهبران چین گفت که هم ایالات متحده و هم باقی جهان میخواهند چین موفق شود. «بنابراین مایل هستیم تا جایی که میتوانیم در زمینههای فنی که در آن، سالهای زیادی تجربه داریم، به بانک مرکزیتان کمک کنیم.»
طی بیش از 20 سال گذشته، گروههای مالی در وال استریت درحال طرفداری از آمریکاییها برای سرمایهگذاری در کسبوکارهای چینی بودهاند. در همین حین، شرکتهای بزرگ مالی، تراکنشهای مالی شرکتهای چینی را امضاء میکنند و ضامن آنها میشوند تا این شرکتهای چینی بتوانند شرکتهای آمریکایی، املاک و مستغلات و سایر کسبوکارهای آمریکایی را بخرند یا آنها را کنترل کنند.
وال استریت نیز درحال لابیگری در این زمینه است که تصمیمگیریهای سیاستگذاران به نفع چین تمام شود. پس از آنکه نخستوزیر چین در آوریل1999 به ایالات متحده سفر كرد، رؤسای كسبوكار نقش مهمی را در ترغیب رئیسجمهور كلینتون به حمایت از ورود چین به سازمان تجارت جهانی ایفاء كردند.
طبق قانون «رقابتپذیری و تجارت خارجی چندگانه» در سال 1988، ایالات متحده بین سالهای 1992 و 1994 چین را بهعنوان یک مداخلهگر و دستکاریکننده ارز فهرست کرد، اما از آن زمان، هیچ رئیسجمهوری از جمله کلینتون، بوش و اوباما، برای طرفداران وال استریت از چین بهعنوان مداخلهگر و دستکاریکننده ارز نام نبردند.
رقص با گرگ: وال استریت و حکچ
شهر نیویورک بهعنوان بزرگترین شهر ایالات متحده مرکز مالی، تجاری، فرهنگی و رسانهای جامعه آمریکاست. همچنین مقر سازمان ملل است. با چنین اهمیتی، به هدف اصلی نفوذ حکچ تبدیل شده است.
یک نمونه، برنامه پسانداز حسابهای انفرادی (تیاِسپی)، یک طرح سهم تعریفشده تعویق مالیات با ارزش نزدیک به 600میلیارد دلار برای کارمندان فدرال است. هیئت سرمایهگذاری رونق بازنشستگی فدرال (اِفآرتیآیبی) که این طرح را اجرا میکند، در نوامبر2019 اعلام کرد که علیرغم درخواستهای کنگره برای برگرداندن این جریان، میلیاردها دلار از داراییهای بازنشستگی را به «اِماِسسیآی اِیسیدابلیو اکس- یواِس» انتقال میدهد.
اِماِسسیآی اِیسیدابلیو اکس- یواِس، «شاخص مالی سرمایه بینالمللی مورگان استنلی مربوط به همه کشورها غیر از آمریکا»، یک شاخص بازار سهام است که از سهامهای غیرآمریکایی و از 23 بازار توسعهیافته و 26 بازار درحال توسعه تشکیل شده است. دو شرکت چینی علی بابا و تنسنت، تا تاریخ 31دسامبر2019، به ترتیب هولدینگهای شماره یک و شماره سه این شاخص بودند.
جاش روگین، ستوننویس واشنگتن پست، در 12مارس2020 نوشت که سرمایهگذاری برنامه پسانداز حسابهای انفرادی دولت فدرال در شرکتهای چینی میتواند بازنشستگان را در معرض خطر قرار دهد.
اِماِسسیآی اِیسیدابلیو اکس- یواِسیکی از تعداد زیاد شاخصهای سهام است که اِماِسسیآی (سرمایه بینالمللی مورگان استنلی) آن را توسعه داد. این شرکت در نوامبر سال 2019 اعلام کرد که وزن سهامهای آ (A) چین را در شاخصهای مشخصی از اِماِسسیآی تا 20٪ افزایش میدهد. این جریان نمایش جهانی بورس چین را بیشتر بالا برد.
اِفتیاِسای راسل، دومین شرکت بزرگ شاخص جهان، در 21فوریه سال 2020 اعلام کرد که وزن بازار سهام چین را بر اساس شاخصهای سهام افزایش میدهد، درحالی که حرکت اِماِسسیآی را تکرار میکرد.
قبل از اعلامیههای اِماِسسیآی و اِفتیاِسای راسل، بلومبرگ تصمیم گرفته بود تا 20 ماه آینده با شروع از اول آوریل سال 2019، 364 اوراق قرضه برونمرزی چینی را به شاخص تجمیع جهانی بارکلیز اضافه کند. تحلیلگران تخمین میزنند که ورود کامل، حدود 150میلیارد دلار جریان ورودی خارجی را جذب بازار اوراق قرضۀ تقریباً 13تریلیوندلاری چین میکند.
خطرات مالی و امنیت ملی
روگین نوشت: عمل وال استریت در استفاده از سرمایهگذاری مبتنی بر شاخص غیرفعال برای جا دادن شرکتهای چینی مشکلدار در بازارهای ایالات متحده، مانند برنامه بازنشستگی کارمندان فدرال، «تهدید مالی بزرگتری» نسبت به ویروس ووهان است.
چنین افزایش چشمگیری در هلدینگهای شرکتهای وال استریت که شرکتهای چینی را دربر دارند، باعث شد تا پکن در داخل ایالات متحده اهرمی قوی داشته باشد و سرمایهگذاران آمریکایی و اقتصاد ایالات متحده را در معرض خطر عظیمی قرار دهد.
روگین نوشت: «آسیبپذیریهای اقتصاد آمریكا نیز آسیبپذیریهای امنیت ملی است.»
رابرت اوبرین، مشاور امنیت ملی آمریكا میگوید: «من نمیدانم چرا باید صنعت دفاعی چین را بیمه كنیم.»
طبق مقالهای در نشریۀ فارین پالیسی در 14ژانویه2020، پنجاهوپنج درصد از آمریکاییها صاحب سهام هستند و اکثراً به صندوقهای بازنشستگی حرفهای، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و مزایای بازنشستگی متکی هستند. وی افزود: «شاخصهای اوراق قرضه جهانی که اضافه کردن اوراق قرضه دولت چین را به معیارهای خود شروع کردهاند... این تغییر عمده در تخصیص صندوقهای سرمایهگذاری میتواند بهطور خودکار سرمایهگذاری سبد سهام ایالات متحده در شرکتهای چینی و اوراق بهادار دولتی را تا پایان سال 2021 به بیش از 1 تریلیون دلار افزایش دهد، بدون اینکه اکثر آمریکاییها فعالانه رضایت یا آگاهی داشته باشند.»
این مقاله ادامه میدهد: «این دوگانگی- که درحالی که سیاستهای ایالات متحده درنظر دارد چین را برای نحوۀ تجارت خود تنبیه کند، اما آمریکاییها سرمایهگذاریهای بیشتری در شرکتهای چینی انجام میدهند- خطرات قابلتوجهی را به همراه دارد.» این امر به این دلیل است که اوراق بهادار آمریکایی بهشدت وابسته به یک اقتصاد واحد است- یک اقتصاد کنترلشده توسط حزب کمونیست چین.
با توجه به تبلیغات و اطلاعات غلط مشاهده شده از سوی حزب کمونیست چین در طول اپیدمی ویروس کرونا، برای سرمایهگذاران آمریکایی دشوار است که درک درستی از آنچه در سبد سهام آنها وجود دارد، داشته باشند.
دو نمونه
در آوریل2010، گلدمن ساکس بهخاطر بازاریابی برای وام مسکن با بهره بیشتر به افراد فاقد صلاحیت دریافت وام، توسط کمیسیون اوراق بهادار و بورس ایالات متحده (اساییسی) به کلاهبرداری متهم شد. برای ورود به بازار چین، گلدمن ساکس در سال 2003 موافقت کرد که 67میلیون دلار «کمک مالی» برای جبران خسارت سرمایهگذار در یک کارگزاری ناکام چینی بپردازد. در عوض، به این شرکت اجازه داده شد که بانک سرمایهگذاری مشترک خود را در پکن تأسیس کند. این مطلب را نیویورک تایمز در مارس2005 گزارش کرد.
این مقاله نوشت: «آنچه درباره معاملات گلدمن بسیار غیرمعمول بود این است که یک شرکت اصیل آمریکایی مایل بود 67میلیون دلار برای کمک به دولت پرداخت کند تا یک شرکت دولتی کاملاً غیرمرتبط، بهنام «اوراق بهادار هاینان» را منحل کند، که مقامات آن متهم به اختلاس میلیونها دلار از حساب سرمایهگذاران بودند.»
نمونه دیگر، جیپی مورگان است که بین سالهای 2006 تا 2013 حدود 200 نفر از اقوام یا دوستان مدیرعامل شرکتهای آسیایی را استخدام کرده است. آنها نزدیک به 100 نفر بودند که توسط مقامات شرکتهای دولتی چینی به این بانک سفارش شده بودند. به گزارش وال استریت ژورنال در ماه مه2019، برخی از این افراد، برای مشاغلی که استخدام شدند صلاحیت لازم را نداشتند.
شیوه چنین استخدامهایی که به برنامه «پسران و دختران،» معروف است، توسط مقامات آمریكا موضوع تحقیقاتی چندساله بود. در سال 2016، جیپی مورگان اعتراف کرد که قانون اعمال مفاسد خارجی را نقض کرده و موافقت کرد 264میلیون دلار برای حلوفصل اتهامات مدنی و کیفری ناشی از شیوههای استخدام آسیایی خود بپردازد. بیش از بیست نفر از کارمندان این بانک در پی این تحقیقات از کار برکنار یا تنبیه شدند.
درسآموختهها
مقامات آمریكا پس از گذشت چندین دهه از همراهی اشتباه با حكچ، عواقب آن را درک کردند.
مایک پنس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده در 4اكتبر2018 در مؤسسه هادسون گفت: «پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ما فرض كردیم كه یك چین آزاد اجتنابناپذیر است. با شروع قرن ۲۱، آمریكا با خوشبینی توافق كرد كه پکن دسترسی آزاد به اقتصاد ما داشته باشد و چین به سازمان تجارت جهانی ملحق شود... رؤیای آزادی برای مردم چین خیلی دور است و درحالی که پکن هنوز هم در کلام درحال «اصلاحات و گشایش» دنگ شیائوپینگ است، اما آن هنوز هم پوچ است.»
تولید ناخالص داخلی چین 9 برابر رشد داشته است و به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده است و اکثر این موفقیت مرهون سرمایهگذاریهای آمریكا در چین بوده است. «حزب کمونیست از طریق برنامه «ساخت چین ۲۰۲۵» تصمیم گرفت روی ۹۰درصد از پیشرفتهترین صنایع جهان، ازجمله رباتیک، بیوتکنولوژی، هوش مصنوعی و... کنترل داشته باشد و حزب کمونیست چین با استفاده از آن فناوریهای دزدیدهشده، در مقیاسی گسترده درحال تبدیل کردن تیغههای گاوآهن به شمشیر است.»
مایک پومپئو وزیر امور خارجه ایالات متحده، گفت: «نگاه كنید، ما یک سنت دیرینه دوستانه با مردم چین داریم. ما امروز به این کار ادامه می دهیم. ما اینجا در آمریکا، یک جامعه چینیآمریکایی داریم که آن را دوست داریم و آن را گرامی میداریم. آنها را از طریق روابط تجاری و شخصی میشناسم. بسیاری از آنها را می شناسم.» او این سخنان را در یک سخنرانی در تاریخ 30اکتبر2019 گفت.
«اما باید بگویم که دولت کمونیستی در چین امروز مانند مردم چین نیست. آنها درحال دستیابی و استفاده از روشهایی هستند که چالشهایی را برای ایالات متحده و جهان ایجاد کرده است.»
او گفت كه دولت آمریكا در برابر خطرات حکچ بسیار كُند عمل كرده است. برای کمک به ظهور چین در چند دهه گذشته، ایالات متحده ارزشهای امریکایی را در موارد زیر فدا کرده است: تنزل روابط خود با تایوان، اجتناب از موضوعات حقوق بشر، چشمپوشی از مواردی که چین از قوانین سازمان تجارت جهانی نقض کرد، اجازه دادن به کسب و کارهای آمریکایی برای ورود به موضوعات «بحثبرانگیز.»
پمپئو توضیح داد: «ناسازگاری پکن باعث ایجاد طبقه دائمی از لابیهای چین در ایالات متحده میشود. کار اصلی آنها فروش دسترسی به رهبران چین و اتصال شرکای تجاری است... هر زمان که اختلاف و تنش در این رابطه بوجود آمد، بسیاری از محققان ما ایالات متحده را بهدلیل معرفی نادرست ماهیت حزب کمونیست چین سرزنش میکردند.»
همزمان، پکن دیپلماتها، روزنامهنگاران و دانشگاهیان آمریكا را کنترل و دسترسی آنها را محدود میکرد. به قول پومپئو: «رسانههای دولتی و سخنگویان دولتی چین شکافها را پر میکردند، بهطور معمول درباره نیات و اهداف سیاسی آمریکا بدگویی میکردند.»
او اضافه کرد: «و اینها فقط مشکلات ما نیستند. آنها برای همه ملتهایی که ارزشهای مشترکی با ما دارند مشکل هستند.» او گفت که باور دارد دولت کنونی [ایالات متحده] میتواند این اشتباهات را اصلاح کند.
(ادامه دارد)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه نظرات و دیدگاهها