(Minghui.org) من یک تمرین‌کننده فالون گونگ 82 ساله هستم. فالون گونگ یک تمرین معنوی باستانی و مدیتیشن است که بر پایه اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری است. بعد از سال‌ها تمرین فالون گونگ، علیرغم سن زیادم، از وضعیت سلامتی خوبی برخوردارم.

قبل از تعطیلات سال نوی امسال، طبق معمول با دوچرخه‌ام بیرون رفتم تا درباره آزار و شکنجه فالون گونگ توسط حزب کمونیست چین که از سال 1999 تاکنون ادامه داشته است، اطلاع‌رسانی کنم. یک تپه در چند کیلومتری منزلم وجود دارد. معمولاً از دوچرخه‌ام پیاده می‌شوم و آنرا به بالای تپه هل می‌دهم و سعی می‌کنم تا جایی که امکان پذیر است نزدیک سمت راست لبه جاده باشم.

در نیمه راه بالا رفتن از تپه، یک موتورسیکلت که دو خانم میانسال را حمل می‌کرد به‌شدت به پای چپم برخورد کرد. درد طاقت‌فرسا بود. پایم احساسی شبیه این داشت که گویی ازهم جدا شده است و به‌سختی می‌توانستم بایستم. بهترین سعی خودم را کردم تا خودم را با تمام قدرت روی دوچرخه نگه دارم و مواظب باشم که از رویش نیفتم.

یکی از خانم ها از موتورش پیاده شد، یک صندلی از مغازه‌ای که در نزدیکی بود، قرض گرفت و کمکم کرد روی آن بنشینم. به‌نظر می‌رسید که مرا سرزنش می‌کنند: «چرا شما در چنین سن بالایی دوچرخه‌سواری می‌کنید؟»

به عنوان یک تمرین‌کننده فالون دافا، فکر کردم، من با حمایت استاد خوب خواهم شد. آنها می‌خواستند برایم دارو و میوه بخرند. به آنها گفتم که هیچ چیزی نمی‌خواهم. آنها به‌خاطر تصادف از من معذرت‌خواهی کردند.

به آنها گفتم که تمرین‌کننده فالون دافا هستم و به همین خاطر باعث زحمتی برای آنها نخواهم شد. به آنها گفتم که ملاقات‌مان تقدیری بوده است. به آنها درباره آزار و اذیت و مصیبت‌های ویرانگری که توسط قوانین مستبدانه حزب کمونیست چین ایجاد شده‌اند، گفتم. همچنین در مورد تعدادی از وقایع غیرمعمولی صحبت کردم که به نظرم هشداری از سوی آسمان هستند و نشانه‌ای از نابودی قریب‌الوقوع ح‌ک‌چ است.

به آنها اصرار کردم که به منظور حفظ آینده‌ای ایمن از حزب کمونیست چین و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند. آنها با خوشحالی گروه پیشگامان جوان را ترک کردند. همچنین از آنها خواستم تا عبارت «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را به‌خاطر بسپرند، که در آینده هنگام مواجه شدن با خطرات، از آنها محافظت شود.

همچنین به آنها بروشورهای اطلاعاتی و نشان یادبود فالون گونگ را دادم. آنها تشکر و همچنین اظهار کردند که با اینکه با من برخورد کردند، اما من با آنها رفتار بسیار خوبی داشتم. «دقیقاً به‌خاطر روشتان در اداره کردن این حادثه تصادف، می‌توانیم ببینیم که فالون گونگ باید یک تمرین درست سطح بالا باشد.»

آنها پیشنهاد کردند مرا به خانه برسانند. به آنها گفتم که من در این نزدیکی زندگی می‌کنم و خودم می توانم به خانم بروم. برای آنها آرزوی خوبی کردم و آنها را روانۀ منزل کردند. بسیار شگفت‌آور بود که وقتی صحبتم با آنها تمام شد، دردم کاهش یافت. به‌راحتی توانستم بایستم، صندلی را به صاحب مغازه برگرداندم و به خانه رفتم.

وقتی به خانه رسیدم، پای چپم را چک کردم. به‌شدت ورم کرده بود و پای چپ و ساق پایم کبود شده بود. اعضای خانواده‌ام تعحب کردند که چرا من در آن زمان چیزی به آنها نگفتم تا به کمکم بیایند. به آنها گفتم من یک تزکیه‌کننده‌ام و چیزهای مثل این را می‌توانم اداره ‌کنم. «آن یک تصادف بود، آنها با قصد با من برخورد نکردند.»

طی مدت چند روز ورم کاهش پیدا کرد و درد از بین رفت. عمیقاً به‌خاطر نجات نیک‌خواهانۀ استاد سپاسگزارم. نمی‌توانم تصور کنم چطور کسی به سن من می‌توانست بعد از چنین ضربه‌ای بدون هیچ آسیبی بایستد. بسیار خوشبختم که تمرین‌کننده فالون گونگ هستم.