(Minghui.org) در سال 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردم. در عرض دو ماه، تمام بیماری‌هایم از بین رفت. می‌توانستم به‌طور عادی و با چابکی راه بروم.

قبل از آن، دچار اختلال جدی قلب، اختلال در عملکرد سیستم رویشی و بیماری نشانگان منییر بودم. در نتیجه، به خستگی مزمن و بی‌خوابی مبتلا و دچار سکته مغزی شده بودم و اغلب از هوش می‌رفتم. به همین دلیل، اغلب در مرخصی استعلاجی بودم و شوهرم به امید درمانم، همیشه به این‌طرف و آن‌طرف نزد بهترین پزشکان می‌رفت. کل این جریان بر عملکرد کاری‌اش نیز تأثیر می‌گذاشت.

شوهرم قبل از هر سفر کاری‌اش نگران بود که چگونه درباره غیبتش به من بگوید. به‌محض شنیدن خبر سفرش، از استرس تنها‌ماندن در خانه از هوش می‌رفتم. کل خانواده‌ام با کابوس زندگی می‌کرد.

این استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، بودند که نجاتم دادند. ایشان به من سلامتی بخشیدند، کمکم کردند فرد بهتری شوم و مرا در مسیر بازگشت به اصلم راهنمایی کردند. اکنون درحالی‌که تقریباً 70 سال دارم، از برخی از جوانان 20‌ساله سالم‌ترم. در خانواده هر کاری انجام می‌دهم ازجمله کارهای خانه و مراقبت از نوه‌ها و مادر پیرم. خانواده، همسایگان و همکارانم همگی شاهد این جریان بوده‌اند.

در اوقات فراغتم، اغلب تجربیات مثبتم را درباره فالون دافا، با مردم در میان می‌گذارم و تبلیغات انزجارآمیز حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) علیه این تمرین را خنثی می‌کنم. همچنین از مردم می‌خواهم برای آینده‌ای بهتر، خودشان را از سازمان‌های حزب کمونیست چین جدا کنند. در زیر چند نمونه از این قبیل را بیان می‌کنم.

«هر کاری که به من بگویی انجام خواهم داد»

یک بار جلوی فروشگاهی با سه نفر درباره دافا صحبت کردم. از معیارهای اخلاقی سنتی چینی گرفته تا اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری که تمرین‌کنندگان فالون دافا گرامی‌شان می‌دارند، به آنها گفتم و اینکه فالون دافا واقعاً چیست و چرا آزار و شکنجه دافا به‌دست ح‌ک‌چ غیرقانونی است.

مرد مسن‌تری که در سکوت به حرف‌هایم گوش می‌داد ناگهان شروع به صحبت کرد. او گفت: «آنچه می‌گویی خیلی منطقی به نظر می‌رسد. هر کاری که به من بگویی انجام خواهم داد.»

صمیمانه پاسخ دادم: «بسیاری از مردم از نظر اخلاقی فاسد شده‌اند. اگر افراد بیشتری بتوانند اهمیت خوب‌بودن را به خاطر بسپارند، این جریان به آنها و به‌طور کلی به جامعه کمک خواهد کرد.»

سپس گفتم که عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را در خاطر داشته باشد.

او خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفت و گفت که آنها را به خاطر می‌سپرد.

درست در همان لحظه اتومبیلی ترمز کرد تا او را سوار کند. او هنگام رفتن، همچنان این دو عبارت را تکرار می‌کرد.

این نمونه نشان می‌دهد که مردم منتظر هستند درباره فالون دافا از ما تمرین‌کنندگان بشنوند. بنابراین هر وقت با مردم صحبت می‌کنم، همیشه درباره دافا به آنها می‌گویم تا بتوانند نجات یابند.

«به سایرین کمک خواهم کرد همین کار را انجام دهند»

یک بار با یک فروشنده خیابانی که کوفته‌های برنجی می‌فروخت، گپ زدم. او پس از اینکه فهمید فالون دافا چیست و ح‌ک‌چ چطور این روش را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد، بلافاصله موافقت کرد از سازمان‌های ح‌ک‌چ خارج شود.

سپس یک درایو یواِس‌بی با ویدئوهایی درباره فالون دافا به او دادم و گفتم: «این بسیار با ارزش است.» به او گفتم بسیاری از مردم در زندگی‌شان احساس گمگشتگی می‌کنند و این اطلاعات کمکشان می‌کند. همچنین به او گفتم که امیدوارم بتواند این درایو یواِس‌بی را کپی کند و به دیگران بدهد، دقیقاً مانند کاری که من کردم.

او متقاعد شد. بعد از مدتی بساطش را جمع کرد و گفت: «اکنون به خانه می‌روم و هنگام غذا‌خوردن تماشایش می‌کنم. همچنین به افراد بیشتری دراین‌باره خواهم گفت زیرا این مسئله بسیار مهم است.»

تحت‌تأثیر حرف‌هایش قرار گرفتم و برای جامعه‌مان امیدوار شدم.

مقام دولتی نشان حزب را برمی‌دارد

یک بار مزایای فالون دافا را برای کسی توضیح دادم، اینکه چگونه ح‌ک‌چ از سیستم دادگستری چین برای دستگیری و شکنجه تمرین‌کنندگان سوءاستفاده می‌کند، چگونه این آزار و شکنجه باعث مرگ تمرین‌کنندگان و ازهم‌پاشیدن خانواده‌هایشان شده است، و اینکه چگونه این رژیم حتی تمرین‌کنندگان را کشته و اعضای بدنشان را برای عمل‌های پیوند عضو فروخته است.

او در‌حالی‌که که کارت شناسایی‌اش را نشانم می‌داد از من پرسید: «آیا می‌دانی من یک مقام دولتی هستم که برای بازرسی به اینجا آمده‌ام؟»

پاسخ دادم: «خوب است. شما می‌دانید، بدون توجه به اینکه چه نوع کاری را انجای‌ می‌دهیم، سلامتی و ایمنی‌مان همیشه مهم‌ترین چیز است.»

وقتی درباره خروج از سازمان‌های ح‌ک‌چ برای داشتن آینده‌ای امن گفتم، بلافاصله با ترک ح‌ک‌چ موافقت کرد. همچنین نشان حزب را که به لباسش چسبانده بود برداشت و گفت که ویدئوهای موجود در درایو یواِس‌بی را که به او داده‌ام تماشا می‌کند.

تأخیر در پرداخت حقوق‌ها

در آسانسور به مردی برخورد کردم و با هم گپ زدیم. او گفت: «ح‌ک‌چ واقعاً فاسد است. مقامات همه پول‌ها را می‌گیرند و تقریباً چیزی برای ما نمی‌گذارند. کارفرمایم طی چند ماه گذشته پولی برای پرداخت به من نداشته است. بدون پرداخت، دیگر گرما ندارم.»

سری تکان دادم و اضافه کردم که وحشیگری حزب کمونیست چین بر همه مردم جامعه، به‌ویژه تمرین‌کنندگان فالون دافا، تأثیر گذاشته است. بدتر اینکه رژیم دروغ‌های بسیاری را برای برانگیختن انزجار علیه فالون دافا جعل کرده است. برایش توضیح دادم که چرا مردم باید ارتباط خود را با ح‌ک‌چ قطع کنند.

او گفت که عضو حزب است و تمایل دارد ح‌ک‌چ را ترک کند. درست در همان لحظه درهای آسانسور باز شدند و ما با هم خداحافظی کردیم.

معاون رئیس پلیس

یک عصر تابستانی، مردی کنار خیابان تنها نشسته بود. سلام کردم و شروع به صحبت کردیم. وقتی گفت که اهل شهر دیگری است، پرسیدم آیا تمرین‌کنندگان فالون دافا در منطقه‌اش زیاد هستند؟ او گفت بله. در واقع، او معاون رئیس پلیس آنجا بود و تمرین‌کنندگان زیادی در منطقه‌اش دستگیر شده بودند.

پرسیدم: «می‌دانید، آن تمرین‌کنندگان افراد بی‌گناهی هستند. شما به آنها سخت نخواهید گرفت، مگر نه؟»

مدتی با هم صحبت کردیم. او پرسید چرا تمرین‌کنندگان بازداشت‌شده دست به اعتصاب غذا می‌زنند؟ توضیح دادم: «چون مورد بی‌انصافی قرار گرفته‌اند.» گفتم تمرین‌کنندگان فالون دافا می‌خواهند با رعایت اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری، شهروندان بهتری باشند.

در ادامه توضیح دادم: «ح‌ک‌چ نه‌تنها این افراد بی‌گناه را دستگیر کرده بلکه آنها را مجبور کرده ایمانشان را رها کنند.» او اظهار داشت: «آنها بی‌دلیل مورد بدرفتاری قرار گرفته‌اند و جایی برای دادخواهی ندارند. به همین دلیل است که برای دستیابی به حقوق پایه‌ای خود از این رویکرد مسالمت‌آمیز استفاده می‌کنند.»

همچنان که صحبت می‌کردیم، به همه سؤالاتش پاسخ دادم. او سپس با ترک ح‌ک‌چ موافقت کرد و گفت: «امروز برایم روز خاصی است و آن را فراموش نخواهم کرد. در حقیقت، همسرم وضعیت سلامتی خوبی ندارد. این تمرینات [فالون دافا] را به او نیز توصیه خواهم کرد.»

«سرانجام شما را پیدا کردم»

یک بار با یک مقام بازنشسته دولتی آشنا شدم. بعد از اینکه درباره فالون دافا و آزار و شکنجه صحبت کردیم، او موافقت کرد سازمان‌های ح‌ک‌چ را ترک کند. علاوه بر مطالبی که به او دادم، نسخه‌ای از جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا، را نیز درخواست کرد. نسخه‌ای به او دادم و او بسیار خوشحال شد.

یک ماه بعد که از کنار آن مکان رد می‌شدم، دیدم کسی به‌سرعت به‌سمتم می‌آید. خودش بود.

او گفت: «بعد از آخرین باری که شما را دیدم، هر روز منتظر شما بوده‌ام. سرانجام شما را پیدا کردم!»

او گفت ح‌ک‌چ شرور است و می‌خواهد مطمئن شود که من در امان هستم.

تشکر کرده و به او یادآوری کردم که باید عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را به خاطر بسپارد. او موافقت، و از استاد لی برای معرفی فالون دافا به مردم تشکر کرد.

بعداً، به محل کار قبلی‌اش بازگشت و با شخصی که سابقاً فالون دافا را تمرین می‌کرد صحبت کرد. او پس از توضیح شنیده‌هایش برای آن همكار، از او خواست تمرین فالون دافا را از سر بگیرد و گفت: «آن بسیار خوب است. باید به تمرینش ادامه دهی!»

کلمات «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری»

در ماه مارس، بانوی میانسالی از من پرسید نزدیک‌ترین داروخانه کجاست؟ آدرس را به او گفتم و کمی‌ درباره دافا نیز برایش توضیح دادم. گفتم: «اگر عبارات "فالون دافا خوب است" و "حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است" را به خاطر داشته باشی و تکرارشان کنی، مورد برکت قرار خواهید گرفت.»

با شنیدن کلمات «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری،» چشمانش درخشید. درحالی‌که دستانم را گرفته بود، چشمانش مرطوب شد و اشک روی گونه‌هایش‌ غلتید.

به او گفتم: «می‌دانم که منتظر این کلمات بودید. ما در این دنیا به مردم خوب نیاز داریم. به من اعتماد کنید، آنها مورد برکت قرار می‌گیرند.»

این کلمات شادش کردند و ما به صحبت‌کردن ادامه دادیم. او مایل بود ح‌ک‌چ را ترک کند و چند بار از من تشکر کرد.

یک روز تابستانی، دو مرد را بیرون رستورانی دیدم و با آنها صحبت کردم. آنها در یک سفر کاری و اهل تیانجین بودند. یکی از آنها گفت: «امروز خیلی گرم است. چطور به‌جای ماندن در خانه، هنوز به این‌طرف و آن‌طرف می‌روید؟»

در پاسخ گفتم وقتی افراد بی‌گناه بسیار زیادی به‌خاطر اعتقادشان مورد آزار و شکنجه قرار می‌گیرند، نمی‌توانم فقط بنشینم و هیچ کاری انجام ندهم. به آنها گفتم از ژوئیه1999 که ح‌ک‌چ آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد ده‌هامیلیون تمرین‌کننده دستگیر و شکنجه شده‌اند.

آنها هر دو تحت‌تأثیر قرار گرفتند و از استاد لی برای معرفی دافا به مردم تشکر کردند.

یکی از آنها گفت: «بعد از بازگشت به خانه، در اینترنت فالون دافا را لایک می‌کنم.»

دیگری گفت: «من هم همینطور! همچنین به فالون دافا رأی خواهم داد!»

مأمور پلیس: به نظارت اهمیتی نمی‌دهم و حزب را ترک می‌کنم

من در شمال‌شرقی چین زندگی می‌کنم و ما هرساله ترشی سبزیجات درست می‌کنیم. در سومین روز از تعطیلات سال نو چینی 2010، چند دوست به دیدارم آمدند و از کوفته‌های خانگی‌ام همراه ترشی سبزیجات لذت بردند. چند دی‌و‌دی و سایر مطالب را برایشان آماده و هنگام صرف غذا درباره دافا صحبت کردم.

یکی از آنها مأموری بود که در بخش پلیس جنایی محلی کار می‌کرد. او در حیاط فریاد زد: «ح‌ک‌چ را ترک خواهم کرد!»

وقتی به اطراف نگاه می‌کرد، دوربین‌های نظارتی را که مسئولان روستا نصب کرده بودند، دید.

او فریاد زد: «خوب، من به نظارت اهمیت نمی‌دهم. حزب را ترک خواهم کرد!»

چند نفر دیگر نیز گفتند که از ح‌ک‌چ خارج می‌شوند.

بانویی گفت: «نمی‌خواهم عقب بیفتم. من هم خارج خواهم شد!»

بودیستی حدوداً 40ساله از شنیدن درباره دافا و اصول آن «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری» خیلی خوشحال شد.

او گفت: «شما بسیار خوب و مانند یک بودیساتوا هستید.»

سلام نظامی به فالون دافا

صاحب یک فروشگاه لباس که به آنجا رفته بودم، بسیار مهربان بود و انواع‌واقسام لباس‌ها را پیشنهاد می‌داد. به او گفتم که فروشگاهش بسیار تمیز و مرتب است، و او خوشحال شد. او گفت که قبلاً در ارتش بود و پس از بازنشستگی مغازه را باز کرد.

درباره اعتقادم به فالون دافا به او گفتم و اینکه مردم در بیش از 100 کشور جهان آن را تمرین می‌کنند. همچنین توضیح دادم که چگونه از سال 1999 تمرین‌کنندگان در چین تحت آزار و شکنجه قرار گرفته‌اند.

یک درایو یواِس‌بی هم به او دادم و گفتم: «با این می‌توانید به اینترنت بروید و اطلاعات بدون سانسور را بخوانید. با حمایت از افراد بی‌گناه و صالح، مورد برکت قرار خواهید گرفت.»

او گفت: «خیلی متشکرم!» سپس به من سلام نظامی داد و درایو یواِس‌بی را با هر دو دستش گرفت.

در پاسخ گفتم: «لطفاً از من تشکر نکنید، این استاد لی هستند که به ما گفته‌اند این کار را انجام داده و مردم را نجات دهیم.»

او پاسخ داد: «استاد، متشکرم!»

دستگیری به‌خاطر اینکه «فالون دافا خوب است» را فریاد زد

جین گوانگ از دوستانم است. بعد از اینکه برایش توضیح دادم فالون دافا چیست و درباره جنایات حزب کمونیست چین در آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان به او گفتم، تصمیم گرفت حزب را ترک کند. وقتی دوباره با او ملاقات کردم، روز سردی بود و او کچل بود. پرسیدم: «چه خبر؟ آیا سردت نیست؟»

او گفت که به پکن رفته و در میدان تیان‌آنمن «فالون دافا خوب است» را فریاد زده است. به همین دلیل، دستگیر و 15 روز در بازداشتگاه هایدیان حبس شده است. حمایت صادقانه‌اش خیلی مرا تحت‌تأثیر قرار داد.

جین گفت که اداره 610 پس از بازگشتش، چند بار او را مورد آزارواذیت قرار داد و پرسید که مطالب فالون دافا را از کجا آورده است. او برای اینکه از من محافظت کند، گفت که آنها را کنار جاده پیدا کرده است.

به‌خاطر حمایتش دوباره از او تشکر کردم و پرسیدم: «مقداری مطالب به‌روزشده دارم. آیا مقداری می‌خواهی؟»

او بدون تردید پاسخ داد: «مطمئناً!»

بازدیدکننده ژاپنی: فالون دافا بی‌نظیر است

یک بار آقای خوش‌لباسی را دیدم. وقتی از او سؤال کردم که آیا عضو ح‌ک‌چ است، پاسخ داد: «من ژاپنی هستم.»

هانطور که به صحبت ادامه می‌دادیم، گفت که اغلب تمرین‌کنندگان فالون دافا را می‌بیند که تمرینات را در ملأعام انجام می‌دهند اما هرگز در چین ندیده تمرین‌کنندگان تمرینات را در ملأعام انجام دهند. او فکر می‌کرد دیگر هیچ‌کسی در چین فالون دافا را تمرین نمی‌کند. به او گفتم این ح‌ک‌چ است که تمرین‌کنندگان را از انجام تمرینات در ملأعام منع می‌کند. همچنین گفتم که سیاست آزار و شکنجه نمی‌تواند ذهن تمرین‌کنندگان را تغییر دهد و بسیاری از تمرین‌کنندگان مانند من، هنوز بر ایمان خود پابرجا هستند.

او از شنیدن اینکه پس از سال‌ها سرکوب، فالون دافا هنوز در چین وجود دارد متعجب شد.

پیشنهاد کردم نمایش‌های شن یون را در ژاپن تماشا کند و او با خوشحالی گفت که کمی قبل از آمدن به چین، یک نمایش شن یون را دیده است.

او گفت که پس از بازگشت به ژاپن، به مردم خواهد گفت فالون دافا بی‌نظیر است. او صمیمانه گفت: «لطفاً مراقبت خودتان باشید.»

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.