(Minghui.org) من یک تمرین‌کننده قدیمی هستم که تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۸ شروع کردم. در مواجهه با آزار و شکنجه علیه دافا، تحت حمایت استاد لی هنگجی (بنیان‌گذار دافا)، دوران خوب و بد را پشت سرگذاشته‌ام. در زیر تجربه‌ام از اینکه چگونه استاد به من و شوهرم کمک کردند تا آزمون‌های کارمای بیماری را پشت سر بگذاریم آورده شده است.

بعد از اینکه پزشک متوجه شد پولیپ در شکم شوهرم  وجود دارد، او در بیمارستان بستری شد. ازآنجاکه هیچ اتفاقی برای تمرین‌کنندگان به‌طور تصادفی روی نمی‌دهد، متوجه شدم که نیروهای کهن سعی داشتند مرا از انجام خوب سه کار باز دارند. می‌دانستم که باید از این مداخله آگاه باشم، آن را از بین ببرم و مسئولیت‌هایم را برای کمک به استاد در اصلاح فا انجام دهم. نباید اجازه بدهم که نیروهای کهن  از نقاط ضعفم سوء استفاده کنند.

آرام ماندن تحت فشار

نمی‌خواستم به بیمارستان بروم و فرزندانم مرا تحت فشار قرار ندادند. آنها نگران بودند که من با دیدن وضعیت شوهرم مضطرب شوم. در واقع خیلی آرام بودم.

استاد بیان کردند:

«... با تمرین یک نفر، کل خانواده نفع می‌برند...» (آموزش فا در کنفرانس فا در استرالیا)

شوهرم می‌داند که فالون دافا خوب است و وقتی هم‌تمرین‌کنندگان به دیدنم می‌آیند، رفتار بسیار خوبی دارد. یک بار او گفت: «شما تمرین‌کنندگان همه افراد خوبی هستید!» او در بسیاری از پروژه‌های دافا به من کمک کرده است.

زمانی که او جراحی شد، در حال تهیه مطالب روشنگری حقیقت بودم که بسیار زمان‌بر بود.

یکی از تمرین‌کنندگان پرسید: « امروز شوهرت تحت عمل جراحی قرار گرفت. به‌نظر می‌رسد که شما نگرانش نیستی.» جواب دادم: «از استاد درخواست کرده‌ام که به همه چیز رسیدگی کنند.» دخترم همان روز بعدازظهر با من تماس گرفت و گفت که عمل موفقیت‌آمیز بوده است. این عمل حدود شش ساعت طول کشید و او اجازه دارد برای سال نو چینی به خانه بازگردد.

اما مدت کوتاهی پس از بازگشت، شوهرم دچار عفونت شد و دوباره در بیمارستان بستری شد. آنها فکر می‌کردند که چند روز بعد خوب می‌شود، اما وقتی معاینه شد، برش جراحی به خوبی بهبود نیافته بود. این تقریباً نیم سال طول کشید و دخترم بیش از ۲۰ بار به ملاقاتش رفت.

بیمارستان بیش از 100 کیلومتر با ما فاصله داشت و هر بار دخترم به من می‌گفت که زخم به زودی خوب می‌شود. اما آخرین باری که رفت، برگشت و گفت: «دیگر نمی‌توانم آن را تحمل کنم! پزشک گفت هر بار که پانسمان پدرش را عوض می‌کنند، عفونت عمیق‌تر و عمیق‌تر می‌شود. اگر این روند ادامه پیدا کند، عمل جراحی بزرگتری مورد نیاز است. این موضوع را به شما نگفتم چون نمی‌خواستم نگران شوید.»

نگران بودم، اما نمی‌خواستم دخترم آن را بداند. از او خواستم به خانه برگردد و گفتم: «بگذار راه حلی پیدا کنم.»

بعد، به درون نگاه کردم. چیزی پیدا نکردم، بنابراین در مقابل عکس استاد زانو زدم و از صمیم قلب درخواست کردم: «استاد، نمی‌دانم چه اشتباهی انجام داده‌ام. لطفاً به من اشاره‌ای برسانید و به شوهرم کمک کنید تا از این مصیبت عبور کند.»

آن شب در خواب، زنی را دیدم که مدت‌ها پیش مرده بود و با حالتی عبوس از کنار پنجره ما رد شد. سپس روحی با موهای بلند صورتش را به پنجره فشار داد. سپس یک اردک پرواز کرد که احساس کردم ممکن است توسط من کشته شده باشد. سپس مادری و پسرش که قبل از مرگ در آن طرف خیابان زندگی می‌کردند ظاهر شدند.

فهمیدم که آنها شیاطین هستند. هراسان شدم و نظم فرستادن افکار درست را با صدای بلند خواندم و از استاد کمک خواستم. قبل از فرستادن افکار درست مدتی طولانی گریه کردم.

شب بعد، دیوی را در خواب ديدم. کوچک به نظر می‌رسید و در قفس پرنده محبوس شده بود زیرا مرتکب جرم آزار و شکنجه اعضای خانواده تمرین‌کنندگان دافا شده بود. به آن اشاره کردم و گفتم: «می‌یه!» (از بین بردن) و آن ناپدید شد.

 وقتی به فرزندانم گفتم شوکه شدند و گفتند: «خوشبختانه از استاد کمک خواستی. در غیر این صورت، نمی‌دانیم چه اتفاقی می‌افتاد.»

دخترم چند روز بعد دوباره به بیمارستان رفت. وقتی برگشت، با هیجان فریاد زد: «پزشک گفت که پدر به‌خوبی در حال بهبود یافتن است. او باید دو روز دیگر را سپری کند تا تحت نظر قراربگیرد و بعد می‌تواند به خانه بازگردد!»

شوهرم الان وضعیت بهتری دارد. او ۷۷ سال دارد و بعد از بالا و پایین رفتن تا طبقه پنجم ساختمان آپارتمان ما احساس خستگی نمی‌کند. او همچنین با حمل یک کیسه برنج (۲۵ کیلویی) مشکلی ندارد و می‌گوید که می‌تواند هر کاری انجام دهد، مانند خرید، آشپزی یا بیرون رفتن برای فروش کالا.

ما شاهد معجزه دافا بودیم. استاد به او زندگی دوباره‌ای بخشیدند. استاد از شما سپاسگزارم! از دافا سپاسگزارم!

عبور از سختی در سه ساعت

صبح روز ۸ سپتامبر، پس از پایان مطالعه یک سخنرانی از جوآن فالون، احساس سرگیجه شدیدی داشتم. سرگیجه بدتر شد و به‌سختی می‌توانستم حرکت کنم. جرئت باز کردن چشمانم را نداشتم. نزدیک بود استفراغ کنم و تقلا کردم تا به موقع به دستشویی برسم.

شوهرم در همان حوالی کار می‌کرد و با نگرانی پرسید: «چه اتفاقی افتاده؟ چند لحظه پیش خوب به نظر می‌رسیدی.»

گفتم خوبم. بعد از استفراغ برگشتم که استراحت کنم اما همچنان سرگیجه داشتم. نزدیک بود دوباره استفراغ کنم و به دستشویی برگشتم. سپس در قلبم فریاد زدم: «استاد، لطفاً کمکم کنید!»

با خود فکر کردم: «من بدن‌های قانون استاد و هشت گروه از محافظان قانون آسمانی و همچنین خدایان صالح را برای محافظت از خود دارم. هیچ کسی نمی‌تواند مرا تحت تأثیر قرار دهد!» سپس فای استاد در ذهنم ظاهر شد:

«اگر یک‌ تمرین‌کننده‌ی حقیقی باشید، فالون‌ ما از شما حفاظت‌ می‌کند. ریشه‌ی‌ من‌ در جهان‌ است‌. اگر کسی‌ بتواند به‌ شما آزار برساند، قادر است به‌ من‌ آزار برساند. به‌عبارتی‌ ساده، آن‌ شخص‌ می‌تواند به‌ این جهان‌ صدمه‌ بزند. » (سخنرانی اول، جوآن فالون)

«عمل تزکیه بستگی به تلاش خود فرد دارد، در حالی که گونگ به استاد شخص مربوط است.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

به درون نگاه کردم و وابستگی‌های زیادی دیدم، مانند حسادت، رنجش، نفع شخصی، خودنمایی، شهوت و خودخواهی.

هر آزمون یک پله از نردبان به سوی آسمان است. باید از فرصت استفاده کنیم! تنها پس از اینکه شین‌شینگ خود را واقعاً بهبود بخشیم، می‌توانیم قلمروی تزکیه خود را ارتقا دهیم.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.