(Minghui.org) بیش از 60 سال دارم و بیش از 20 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. در طول تزکیه‌ام شاهد معجزات زیادی بودم و در اینجا مایلم یکی از آن‌ها را که در یک سانحۀ رانندگی رخ داد به اشتراک بگذارم.

یک روز بعدازظهر در اواخر سال 2015 در حالی که سوار دوچرخۀ برقی بودم، نوه شش‌ماهه‌ام روی کولم بود. یک وسیلۀ نقلیه کوچک به آینه دوچرخه‌ام برخورد کرد که با صدای بلندی همراه بود. من و دوچرخه‌ام روی زمین افتادیم. روی زمین دراز کشیده بودم و نمی‌توانستم حرکت کنم. کمرم آسیب دیده و قلبم هم مضطرب شده بود. گویا می‌خواستم از هوش بروم.

ذهنم بلافاصله روشن شد و نخستین فکرم این بود: «من تمرین‌کننده هستم. حالم خوب خواهد شد. استاد را دارم که از من محافظت می‌کنند!» بارها فریاد زدم: «استاد، نجاتم بدهید» و به‌تدریج قلبم دیگر آنقدر شدید مضطرب نبود. با این حال نمی‌توانستم بلند شوم. همان موقع عروسم و دوستش از آنجا رد می‌شدند و مرا دیدند. او نوه‌ام را بررسی کرد که [خوشبختانه] حالش خوب بود.

بلافاصله بعد از آن، مأموران پلیس و آمبولانس رسیدند و مرا به بیمارستان منتقل کردند. پزشک می‌خواست عکسی با اشعۀ ایکس بگیرد، اما گفتم: «من تمرین‌کنندۀ فالون دافا هستم، زود بهبود می‌یابم. به هیچ معاینه‌ای نیاز ندارم.» پزشک ناراحت شد و مرا تنها گذاشت.

بعداً پدر راننده‌ای که با من تصادف کرده بود برای دیدنم به بیمارستان آمد. به او گفتم: «امروز با فرد خوبی آشنا شدید. زیرا من فالون دافا را تمرین و از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی می‌کنم. نگران نباشید، حالم خوب می‌شود. غرامت نمی‌خواهم، اما باید به شما بگویم که لطفاً به یاد داشته باشید فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. اگر این کلمات را مرتب تکرار کنید، با سلامتی مورد برکت قرار می‌گیرید و از خطرها دور خواهید شد. برایتان برکت به ارمغان می‌آورد.» او این عبارات را تکرار کرد و گفت: «حرف‌هایتان را به خاطر خواهم سپرد.» سپس پسرم آمد تا مرا به خانه ببرد.

از پسرم خواسته بودند برای گزارش سانحه و دریافت غرامت به ادارۀ پلیس مراجعه کند. او گفته بود که برای رسیدگی به این مسئله عجله‌ای ندارد و قصد دارد بعد از سال نو چینی به ادارۀ پلیس برود. به او گفتم: «این کار را نکن. سریع کارها را انجام بده تا طرف مقابل بتواند با خیال راحت سال نو را جشن بگیرد.» او بعد از شنیدن حرف‌هایم معذب شد و همراه دامادم به ادارۀ پلیس رفت.

مأمور پلیس فیلم ضبط‌شدۀ سانحه را برایشان پخش کرد و گفت: «ببین آن‌ها به مادرت برخورد کردند، می‌توانی هر چقدر که تمایل داری از آن‌ها غرامت بخواهی.» پسر و دامادم جواب دادند: «مادرمان پول نمی‌خواهد، برویم.» وقتی به خانه برگشتند و ماجرا را برایم تعریف کردند، خوشحال شدم.

در خانه نمی‌توانستم از تخت بلند شوم و خانواده‌ام مجبور بودند مرا برای صرف غذا به سر میز ببرند. وقتی بستگان و دوستانم به دیدنم آمدند سرزنشم کردند و گفتند: «جراحاتت خیلی شدید است، اما از رفتن به بیمارستان امتناع کردی و از راننده غرامت نخواستی. چقدر احمقی! آیا با تمرین فالون دافا احمق شده‌ای، هرگز کسی مثل تو را ندیده‌ایم.» به آن‌ها گفتم: «مشکلی نیست. به‌زودی حالم خوب می‌شود.»

هر روز بر انجام تمرینات، مطالعۀ فا و فرستادن افکار درست اصرار داشتم. مدیتیشن نشسته را دو ساعت انجام می‌دادم و در عرض یک ماه بدنم به حالت عادی برگشت. دوباره ‌توانستم بیرون بروم و حقایق فالون دافا را روشن کنم.

چیزی بد به چیزی خوب تبدیل می‌شود

از طریق این سانحه، نه‌تنها خصوصیات اخلاقی‌ام را بهبود بخشیدم بلکه به‌طرز معجزه‌آسایی چیزی بد را به چیزی خوب تبدیل کردم. وقتی جوان بودم، چند بار به کمرم آسیب رسانده بودم. استخوانی از ستون فقراتم بیرون زده بود و همیشه کمردرد داشتم. اگر فالون دافا را تمرین نمی‌کردم، شاید فلج می‌شدم.

این بار بعد از برخورد غیر‌منتظره با آن اتومبیل، استخوانی که بیرون زده بود به حالت اولیه‌اش برگشت! بدنم عادی، کامل و سالم شده‌است. می‌دانم که به‌دلیل ایمانم به استاد و دافا، در این آزمون موفق شدم، درنتیجه اتفاقی بد به یک برکت تبدیل شد! استاد بابت محافظتتان سپاسگزارم.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.