(Minghui.org) من هرگز به هیچ‌یک از دردها یا ناراحتی‌های جسمی‌ام به‌عنوان بیماری یا کارمای بیماری اشاره نمی‌کنم. در ادامه نحوه درمان دردهای جسمی‌ام را بیان می‌کنم.

در آوریل 1999 تزکیه در فالون دافا را شروع کردم. متعاقباً فهمیدم که نگاه به درون برای ازبین بردن وابستگی‌ها، باید بدون قیدوشرط باشد و این روشِ راهنمای من در تزکیه‌ام است. ما باید همیشه به درون نگاه کنیم تا وابستگی‌ها را از بین ببریم، به‌طوری که بتوانیم به معیارهای الهی برسیم. البته گفتن این موضوع آسان است و لزوماً به این معنی نیست که همیشه موفق می‌شوم این‌گونه عمل کنم. بااین‌حال، وقتی دچار هر نوع ناراحتی شدید جسمی می‌شدم، آن را به‌عنوان آزار و اذیت نیروهای کهن درنظر می‌گرفتم. دلیلش چیزی است که استاد لی هنگجی بیان کردند:

«تزکیه‌کنندگان واقعی هیچ‌ بیماری‌ای ندارند...» («تشریح فا برای دستیاران فالون دافا در چانگچون»، از تشریح محتوای فالون دافا)

اگر ناراحتی جسمی جدی نبود، زیاد به آن فکر نمی‌کردم. اما اگر جدی بود، آن را به‌عنوان آزار و شکنجه نیروهای کهن درنظر می‌گرفتم. زیرا نیروهای کهن هرگز نمی‌خواستند ما خدا شویم. آن‌ها تمام ابزارهای خود را برای آزار و شکنجه ما، کنترل افکار ما و جلوگیری از تزکیه ما به قلمروهای بالاتر به کار گرفتند. آن‌ها شکاف‌های ما را غنیمت شمردند تا گمراه‌مان کنند.

ما در جامعه بشری عادی که جامعه توهم است، تزکیه می‌کنیم. چه‌کسی بدون وابستگی است؟! قبل از اینکه به کمال برسیم، همیشه تعدادی وابستگی خواهیم داشت. ازاین‌رو به نیروهای کهن می‌گفتم: «حتی گرچه وابستگی‌هایی دارم، شما نمی‌توانید مرا مورد آزار و اذیت قرار دهید. خودم را در مطالعه فا اصلاح خواهم کرد. من موجودی بهتر از تو هستم. همه ما موجوداتی هستیم که توسط دافا آفریده شده‌ایم. ما در توهم جامعه عادی بشری تزکیه می‌کنیم. همه ما می‌دانیم که برای نجات موجودات ذی‌شعور به استاد در اصلاح فا کمک می‌کنیم. شما توهم ندارید، بااین‌حال به استاد در نجات مردم کمک نمی‌کنید، بلکه مریدان استاد را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهید و از نجات مردم جلوگیری می‌کنید. در این جهان، شما بدترین موجودات هستید. موجوداتی که سزاوار این هستند که اول از همه از بین برده شوند شما هستید، نیروهای کهن.»

در ادامه چند نمونه از تلاش‌های نیروهای کهن برای آزار و اذیت جسمی‌ام را شرح می‌دهم. مایلم این مسئله را به اشتراک بگذارم که چگونه متوجه آن‌ها شدم و چگونه آن‌ها را از بین بردم.

اولین نمونه زمانی بود که بدنم سفت شد و مدتی به همان‌ صورت باقی ماند. این علامت را درحالی‌که ازسوی نیروهای کهن می‌آمدند دیدم. موقع راه رفتن خوب بودم، اما وقتی به بالا یا پایین رفتن از پله‌ها، یا خم شدن می‌رسید، نمی‌توانستم هیچ‌کدام از آن‌ها را انجام دهم. می‌دانستم که شرایط جسمی‌ام با فای استاد مطابقت ندارد.

استاد بیان کردند:

«اگر در گذشته بعد از کمی قدم‌زدن خسته می‌شدید، الان بدون توجه به اینکه چه مسافتی را می‌پیمایید به‌راحتی راه می‌روید. هنگام دوچرخه‌سواری احساس می‌کنید انگار شما را به جلو هل می‌دهند و از هر تعداد پله بالا بروید خسته نمی‌شوید. تضمین می‌شود به این صورت باشد. افرادی که نمی‌توانند در کلاس شرکت کنند اما این روش را از طریق خواندن کتاب یاد می‌گیرند نیز به‌طور مشابه تمام حالت‌هایی را که قرار است تجربه کنند، تجربه می‌کنند.» «سخنرانی هشتم، جوآن فالون»

این وضعیتِ مناسب برای یک تمرین‌کننده است، اما من این‌طور نبودم. تمام بدنم سفت شده بود، حتی تک‌تک مفاصل انگشتانم. درنتیجه، نمی‌توانستم انگشتانم را خم کنم، وگرنه درد داشتم. سپس شروع به فرستادن افکار درست به‌سوی بدنم کردم، نظم و ترتیبات نیروهای کهن را به‌طور کامل نفی کردم، هر روح شیطانی‌ای را که با بدنم مداخله می‌کرد، از بین بردم، و بدنم را به مرحله‌ای برگرداندم که استاد ابتدا آن را پاکسازی کرده بودند. دست‌کم سه ساعت به‌طور پیوسته افکار درست فرستادم. وقتی دست عمودم به‌طور طبیعی پایین آمد، روح شیطانی‌ای که بدنم را آزار می‌داد پاک شد. بعد از ازبین رفتن آن، بدنم احساس راحتی داشت و دیگر سفت نبود. تأثیرش فوری بود.

بار دیگر نیروهای کهن از علائم سرماخوردگی برای آزار و اذیت من استفاده کردند. سردرد داشتم، احساس سرما می‌کردم و تب داشتم. سپس بالا آوردم و آبریزش بینی و گلودرد داشتم. احساس وحشتناکی بود، بنابراین شروع کردم به ازبین بردن روح شیطانی‌ای که با بدنم مداخله می‌کرد. بعد از اینکه چهار ساعت افکار درست فرستادم، همه علائمم ناپدید شدند، به‌جز سرم که کمی بی‌حس بود. سپس دستم را پایین آوردم و فکر کردم بعد از مدتی خوب خواهم شد.

در عرض چند روز، به‌طور غیرمنتظره‌ای علائمم به‌طرز وحشتناکی عود کرد که حتی بدتر از قبل بود. به‌شدت احساس ناراحتی می‌کردم. حدود ساعت 4 بعدازظهر شروع کردم به فرستادم افکار درست تا ساعت 10 شب. احساس می‌کردم به حالت عادی برگشته‌ام. و وقتی سرم را برگرداندم دیگر بی‌حس نبود. همه علائمم از بین رفته بود. تا الان دیگر دچار این علائم نشده‌ام.

نمونه سوم زمانی رخ داد که شروع به نوشتن این مقاله تبادل تجربه کردم. نیروهای کهن سعی کردند جلوی مرا بگیرند. بعد از ساعت 8 شب، وقتی پشت کامپیوترم نشستم و آماده تایپ بودم، ناگهان احساس کردم چیزی شبیه چوبی به ضخامت یک فنجان چای باعث ناراحتی شدید در زیر سینه‌ام شده است. اتساع شکم تحمل‌کردنی نبود.

بعد از مدتی درد غیرقابل‌تحمل سینه‌ام شروع شد که با بالا آوردن بی‌وقفه همراه بود که دردم را بیشتر و بیشتر می‌کرد. نمی‌توانستم تحمل کنم! روی تخت نشستم و تا ساعت 4:07 صبح افکار درست فرستادم و در آن زمان بود که دستم به‌طور طبیعی پایین آمد و حالم خوب شد.

درهم شکستن آزار و شکنجه بدن فیزیکی‌مان به‌دست نیروهای کهن، درواقع کار آسانی است. ابتدا باید توهم را ببینیم، که معادل است با اینکه بفهمیم آن فقط یک روح سطح پایین است. ثانیاً، نکته کلیدی این است که زیاد درباره‌اش فکر نکنیم. این فقط یک روح است، درحالی‌که ما تمرین‌کننده دافا هستیم.

استاد ما استاد دافا است. وقتی افکار درست می‌فرستیم، ایشان درحال قدرت‌بخشی به ما هستند. وقتی فرمول‌های دافا را می‌خوانیم، خدایان نگهبانی داریم که کمکمان می‌کنند. ما قادر مطلق هستیم! از چه‌چیز یک روح شیطانی باید ترسید؟ آن چیزی نیست. می‌توان آن را به‌سرعت از بین برد. آیا خیلی ساده نیست؟ اما شرط لازم این است که واقعاً به استاد و دافا ایمان داشته باشیم، که کلید این کار است.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.