(Minghui.org) (ادامه قسمت اول)
رها کردن وابستگیها
زن و شوهر تمرینکنندهای را میشناختم که همیشه با هم اختلاف داشتند. فکر میکردم در حال کمک به حل اختلافات دیرینهشان بودم اما باورم نمیشد وقتی فهمیدم که آنها از من رنجیدهاند و احساس کردم مورد بیانصافی قرار گرفتهام. همچنین احساس کردم مادهای در حال ایجاد شکاف آشتیناپذیری میان ما است.
یک روز صبح برای رفتن به محل کارم از مقابل خانهشان گذشتم و به آنها فکر کردم. صورت و لبخندشان را به یاد آوردم و احساس کردم مردم خیلی خوب و مهربانی هستند. فکر کردم: «آنچه میان ما اتفاق افتاد حتماً مشکل من بوده است وگرنه آنها نسبت به من افکار منفی نمیداشتند.»
دوباره شروع کردم به بررسی وقایع به علاوه افکار، احساسات، کلام و رفتارم. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که معمولاً در ارتباط با آنها، دچار نوعی احساس عدم اطمینان و کمرویی میشدم. وقتی به دنبال دلیل آن گشتم بهطور مبهمی احساس کردم که انبوهی از آن مواد در آگاهیام پنهان شده بودند و آن چیزی بود که به دنبالش میگشتم.
به خودم گفتم: «باید همه چیز را موشکافی کنم. نباید به جستجوی ظاهری اکتفا کنم بلکه باید به دنبال ریشه آن بگردم.» بهتدریج متوجه شدم من در ارتباط با تمرینکنندگان به ظاهر بسیار گرم و مثبت بودم. اما در پشت عدم اطمینان و کمروییام چیز دیگری وجود داشت.
همان زمان بود که از وابستگیام به شهوت و پس از آن به خوشنامی و شهرتطلبی و به دنبال آن ترس از نالایق شناخته شدن و مورد تمسخر قرار گرفتن، پرده برداشتم. بدتر از داشتن آن وابستگیها این بود که در واقع من در حال محافظت از آنها بودم چراکه فکر میکردم قسمتی از وجودم هستند.
این آشکارسازی به من کمک کرد که احساس کنم گویا از رؤیایی بیدار شده بودم. آرام شدم و احساس کردم مادهای که در وجودم پنهان شده، به سرعت در حال نابودی بود.
بعدازظهر روزی که وابستگیهای پنهانم آشکار شد و تا حد نابودی با آنها مواجه شدم، در رؤیایی دیدم با آن زوج هستم که ناگهان حیوان بزرگی مانند موش یا جوجهتبغی از آسمان افتاد. وقتی بیدار شدم به این درک رسیدم که در حالی که روی رها شدن از وابستگیهایم کار میکردم، شیطان جایی برای پنهان شدن نداشت.
پس از این تجربه متوجه شدم که هر گاه مریدان دافا با تضادی مواجه میشوند باید صادقانه تلاش کنند برای پیدا کردن مشکلاتشان به درون نگاه کنند و کاستیهای خودشان را بررسی کنند و تشخیص دهند که آنها خود واقعیشان نیستند بلکه بازتابی از موجودات شیطانی در بُعدهای دیگر هستند.
رها کردن احساسات بشری
زوج مسنی در سال 2005 در بخش تهیه مطالب کار میکردند و وظیفه هماهنگی توزیع مطالب دافا را به تمرینکنندگان محلی بر عهده داشتند.
تمرینکننده سیندی و دایانا در مطالعه فا کوشا نبودند و به نظر میرسید که تمام وقتشان را صرفاً به پخش مطالب دافا میگذرانند.
تمرینکنندگان هماهنگکننده این موضوع را با من مطرح کردند تا با هم ببینیم چطور میتوانیم آن موقعیت را اداره کنیم. تصمیم گرفتیم بهطور موقت به آنها مطلبی ندهیم تا زمان بیشتری برای مطالعه فا داشته باشند.
پس از چند هفته سیندی و دایانا ناراحت شدند و من درباره آن تجدید نظر کردم.
افکارم را با هماهنگکنندگان مطرح کردم و گفتم: «با اینکه هدف ما کمک به آنها است، اما یکی از سه کاری که استاد از ما خواستهاند انجام دهیم، نجات موجودات ذیشعور است. ما مسئول هستیم تا برای تمرینکنندگان مطالب لازم برای نجات مردم را تأمین کنیم. اگر متوجه کاستی شویم، فقط میتوانیم در کمال نیکخواهی به آنها تذکر دهیم تا درک کنند.»
هماهنگکنندگان موافقت کردند اما چند روز بعد سوءظن شدیدی پیدا کردم که آنها نسبت به من بیاعتماد شدهاند تا حدی که کلاً از من دوری میکنند.
من که نمیدانستم چه کار کنم، بعد از اینکه به درون نگاه کردم و تمام شرایط را سنجیدم، توانستم از افکار و عقاید بشری خودبینی و وابستگی به احساسات میان همتمرینکنندگان رها شوم.
متوجه شدم: «داشتن هر گونه نظر شخصی نسبت به همتمرینکنندگان اشتباه است. هر اتفاق یا تضادی که رخ دهد، چیزی جز نظم و ترتیب استاد نیست که فرصتهایی را فراهم میکنند تا من بتوانم خودم را ارتقاء دهم.»
به خودم گفتم: «کار من فقط حفاظت از دافا و بخش تهیه مطالب دافا است. هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد.»
تصمیم گرفتم روی همگام شدن با دافا تمرکز کنم و به آرامی برای بخش تهیه مطالب دافایمان افکار درست بفرستم و با همتمرینکنندگان به خوبی همکاری کنم. به این طریق توانستیم برای نجات موجودات ذیشعور از نزدیک با هم کار کنیم.
استاد بیان کردند:
«وضعیت فعلی امور در جامعه ممکن است تغییر کند، اما الزامات تزکیه هرگز تغییر نمیکنند، زیرا آنها استانداردهای کیهان و استانداردهای دافا هستند.» («یک یادآوری»)
من نهایت تلاشم را میکنم تا بر اساس فای استاد تزکیه کنم و نظم و ترتیبهای نیروهای کهن را نفی میکنم تا در مسیری که استاد برایم نظم و ترتیب دادهاند گام بردارم.
مهمترین چیزی که به آن آگاه شدم اهمیت ایمان به استاد و دافا بدون هیچ کوتاهی است. پس از آن مطالعه فا به طور راسخ و مداوم است. علاوه بر آن، با هر چیزی که مواجه میشوم، به درون نگاه خواهم کرد تا روی هر فکر و عقیده بشریام کار کنم و همه چیز را بر طبق دافا بسنجم و تحت هر شرایطی هر همتمرینکنندهای را ارج نهم.