(Minghui.org) در سال 2002 شروع کردم به توجه دقیق روی تزکیه شخصی‌ام، به جای اینکه صرفاً کارها را انجام دهم. به این نکته آگاه شدم که نجات موجودات ذی‌شعور باید با خوب تزکیه کردن خودم آغاز شود.

آموختن از هم‌تمرین‌کنندگان

در طول مدتی که مجبور به جابه‌جایی محل سکونتم بودم، به‌طور موقت نزد تمرین‌کننده امی اقامت کردم. یک روز بعدازظهر تمرین‌کننده لوک نزدمان آمد و من از اینکه دیدم امی خیلی با صراحت کاستی‌های لوک را متذکر شد، تعجب کردم.

من وقتی مشکلات حقیقی سایر تمرین‌کنندگان را می‌دیدم از ترس اینکه دلخور نشوند هرگز جرأت نداشتم به این شکل با آنها صحبت کنم. صداقت امی، تفکر حقیرم را نشانم داد.

به لوک گفتم: «به‌خاطر تمرین‌کنندگان، من نیز باید مانند امی عمل کنم. نباید به‌عنوان شخصی از بیرون به هم‌تمرین‌کنندگان نگاه کنم، بلکه باید با نیک‌خواهی صحبت و درک‌های شخصی‌ام را مطرح کنم.»

انتظار نداشتم لوک با حرفم مخالفت کند. بادقت به مخالفت لوک گوش دادم، در حالی که همزمان روی روند افکارم تأمل می‌کردم. متوجه شدم که اساساً در لفافه صحبت می‌کردم. از گفتار و نگرش و رفتار لوک، مشکلاتم را تشخیص دادم. بنابراین تصمیم گرفتم درست همان جا تغییری در خودم ایجاد کنم.

بدون هیچ تعارف و حاشیه‌ای حرفم را گفتم و در کمال تعجب لوک با دقت گوش کرد و با صحبت‌هایم مخالفت یا آنها را رد نکرد.

پس از اینکه لوک رفت نمی‌توانستم جلوی نگرانی‌ام بگیرم. برای من که همیشه خجالتی بودم و نمی‌خواستم با مخالفتی روبه‌رو شوم، کاری که در مقابل لوک انجام دادم کاملاً مبهوت‌کننده بود. می‌ترسیدم لوک را ناراحت کرده و مانند یک تمرین‌کننده رفتار نکرده باشم.

چند روز بعد لوک پیش‌قدم شد و خودش با من تماس گرفت. او نه تنها ناراحت نشده بود بلکه پیش از اینکه تماس را قطع کند پیشنهاد دیگری نیز به من داد که آن را با تمام وجودم قبول کردم. شروع کردم به نوشتن احساسات و افکار حقیقی‌ام تا بتوانم آنها را تحلیل کنم. در این روند بسیاری از مشکلاتم را موشکافی کردم. برای اولین بار متوجه شدم احساسات و افکارم، وابستگی‌ها و افکار و عقاید بشری طولانی مدتی است که در من بوده‌اند. وقتی سرانجام با مشکلات عمیقم روبه‌رو شدم، توانستم از اعماق روحم معنای رهایی را احساس کنم.

پس از مطالعه آموزه‌های فای استاد بیشتر الهام گرفتم. متوجه شدم لحظاتی که خوب عمل نمی‌کردم همان زمانی بوده است که باید خودم را رشد و بهبود می‌دادم. همچنین متوجه شدم که نگاه به مشکلات و حل کردن آنها نباید صرفاً به طور سطحی باشد. باید تلاش کنم تا تمام چیزهای پنهان را بررسی کنم.

به این طریق توانستم خودم را از مشکلاتی که مدت‌ها با من عجین شده بود جدا کنم. فهمیدم باید چه کار کنم. با آگاهی که بدست آورده بودم توانستم به لوک نیز کمک کنم تا خودش را از شر چنین مشکلاتی خلاص کند. وقتی از لوک شنیدم که تغییرات اخیر و ارتقاء سطحش، به‌خاطر تبادل قلبی بین ما بود، خوشحال شدم.

واقعاً احساس می‌کنم از آن به بعد آموختم چطور به درون نگاه کنم. در این روند چون به نگاه به درون ادامه دادم، احساس کردم بهبودی‌ام در حد وسیعی پیشرفت کرده است. در فرآیند کمک به هم‌تمرین‌کنندگان احساس کردم تازه فهمیدم معنی سنجیدن تمام موقعیت‌ها با فا چیست.

وقتی به آن دوره از تزکیه نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم که حتی در میان تمرین‌کنندگان هیچ برخوردی تصادفی نیست. همه چیز روابط تقدیری خودش را دارد که ممکن است برای ما قابل تشخیص نباشد. اگر هر زمانی که مشکلات بروز می‌کنند بتوانیم به درون نگاه کنیم، می‌توانیم نیروهای کهن و نظم و ترتیبشان را نفی کنیم و می‌توانیم پیشرفت در تزکیه را به خودمان یادآور شویم تا به عهدی که پیش از تاریخ بستیم عمل کنیم.

آموختن متوقف کردن نگاه به بیرون

در سال 2003 تمرین‌کننده بیل محبوس شد. شوکه شده بودم و به یاد آوردم در طول سال‌هایی که یکدیگر را می‌شناختیم و در طی ارتباطی معمولی که‌ داشتیم من به‌خاطر وابستگی به حفظ وجهه‌ام و ترس از پیامدهای منفی و عدم تمایل به درگیر شدن، هرگز موضوعاتی که بیان آنها برایم راحت نبود را با او به اشتراک نگذاشتم. همچنین متوجه شدم که در آن فرصت‌های از دست رفته، عناصری برای ارتقاء خودم نیز وجود داشت. می‌خواستم جبران کنم.

یک ماه بعد بیل آزاد شد و من به امید اینکه او به درون نگاه کند، تمام مشکلاتی را که در او دیده بودم، قدم به قدم و یک به یک با او به اشتراک گذاشتم. اما پیامد آن خلاف پیش‌بینی من بود. در واقع این اقدام من باعث به وجود آمدن اختلافی میان ما شد و نهایتاً تا مدت‌ها در وضعیتی بودیم که هیچ پیشرفتی نداشتیم.

این موضوع چنان مرا پریشان کرد که حتی هنگام مطالعه فا نمی‌توانستم تمرکز کنم. بدون اینکه بخواهم دائم به بیل و مشکلاتش فکر می‌کردم و اینکه تمام آنها در فای استاد ذکر شده بود.

همچنان که هنگام مطالعه فا به این موضوع فکر می‌کردم، ناگهان فکر دیگری آشکار شد: «آیا تزکیه درباره تزکیه خودم نیست؟ اما من هنوز به بیل فکر می‌کردم و از فا برای سنجش چیزی که فکر می‌کردم مشکل بیل است، استفاده می‌کردم.

به‌رغم این آگاهی، افکار و عقاید بشری‌ام برروی نگاه به بیرون همچنان سرسختانه بر قوت خود باقی ماند. می‌بایست دائماً قاطعانه به خودم یادآوری می‌کردم: «به درون نگاه کن!» همزمان روی مطالعه راسخ فا همراه با دقت فراوان تمرکز کردم. به تدریج تمایل نگاه به بیرون ضعیف و ضعیف‌تر شد تا اینکه کاملاً از خودآگا‌هم پاک شد و جای آن را احساس فوق‌العاده‌ای از آرامش و راحتی و با فا بودن پر کرد.

بعداً بیل از حبس دیگری فرار کرد اما مجبور شد آن منطقه را ترک کند و جابه‌جا شود. یک روز او به در خانه‌ام آمد و صادقانه گفت که آمده تا به‌خاطر یادآوری نگاه به درون از من تشکر کند. این مرا به اهمیت نگاه به درون بیشتر متقاعد کرد.

نگاه به درون مستمر

یک بار تمرین‌کننده‌ای گفت: «نگاه به درون وضعیت تزکیه در قبل است. حالا زمان اصلاح فا است و ما باید روی نجات مردم تمرکز کنیم.»

من جوابی ندادم اما گیج شده بودم و احساس می‌کردم راهم را گم کرده‌ام. تا چند روز بعد از آن دائم از خودم می‌پرسیدم: «ما باید مردم را نجات دهیم اما به این معنی است که برای این کار نیازی نیست به درون نگاه کنیم؟»

یک بار هنگام مطالعه فا به این موضوع آگاه شدم که خود تزکیه به معنی نگاه به درون می‌باشد. فقط از طریق نگاه به درون و رها شدن از وابستگی‌ها است که می‌توانیم خودمان را تزکیه‌کننده حقیقی در نظر بگیریم.

احتمالاً همه تمرین‌کنندگان قادرنخواهند بود که تشخیص دهند استاد تاکنون تشریح کرده‌اند که در مسیر تزکیه‌مان ممکن است با هر چیزی مواجه شویم و استاد مقابل هر یک از ما ظاهر نخواهند شد تا بگویند باید با آن موارد چگونه برخورد کنیم.

در نتیجه تصمیم قاطعانه‌ای گرفتم تا بر اساس آن در مواجهه با هر شرایطی بر اساس اصول فا عمل کرده و به درون نگاه کنم.

سپس به یاد هم‌تمرین‌کننده‌ای افتادم که در مطالعه گروهی فا شرکت نمی‌کرد. به دنبال او گشتم و زمانی که خانه‌اش را یافتم و در زدم کسی جوابم را نداد. باور داشتم که این مداخله نیروهای کهن است. تصمیم گرفتم آنجا را ترک نکنم و بی‌صدا جلوی در ایستادم. کمی بعد در باز شد. پس تمرین‌کننده در خانه بود.

ما نشستیم و یک گفتگوی صادقانه داشتیم. آنقدر تجزیه و تحلیل کردیم تا ریشه‌های بی‌میلی‌اش به شرکت در مطالعه گروهی فا را پیدا کنیم. بر اساس فا به درکی رسیدیم و او تصمیم گرفت تا دوباره در مطالعات گروهی فا شرکت کند.

این تجربه و شرایط اخیر تزکیه‌ام به من آموخت که تمام تمرین‌کنندگان با تکیه بر آگاهی‌های شخصی‌شان از فای استاد، در مسیر تزکیه خودشان قدم بر می‌دارند و در پروژه‌های مختلف شرکت می‌کنند. داشتن درک‌های مختلف، امری طبیعی است اما زمانی موضوعی مهم می‌شود که از یکدیگر عیبجویی می‌کنیم.

اگر برای رسیدگی به یک موضوع بر اساس فا قدم پیش نگذاریم و اگر به این تشخیص نرسیم که تمام درک‌هایمان از استاد و دافا می‌باشد، به راحتی روی افکار و عقاید بشری خودمان اصرار خواهیم کرد و تطبیق دادن ارتباط میان خودمان و استاد و دافا برایمان سخت می‌شود و آن هنگام همه نوع مشکلاتی می‌تواند پدیدار ‌شود.

استاد بیان کردند:

«شما یک بدن هستید، درست مثل گونگ استاد... درست مثل گونگ من است که همزمان کارهای مختلفی انجام می‌دهد...به عبارت دیگر، یک بدن لزوماً یک کار را انجام نمی‌دهد. اما مهم نیست چه کاری انجام می‌دهید. لازم است لایق این باشید که مرید دافا نامیده شوید.» («آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی واشنگتن دی‌سی» در راهنمای سفر)

استاد همچنین بیان کردند:

«رویکردهای مختلف،در واقع شیوۀ همه جانبه‌ای هستندکه در آن، نقش‌هابه‌طور پویایی در عملکردهای فا توزیع شده و قدرت فا بازتابی از بدنی واحد است.» (یادداشتی بر مقاله شاگرد در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)

ما در شرایطی هستیم که باید در برابر آزار و شکنجه بایستیم تا موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم. اگر نتوانیم هنگام دیدن مسائل همه چیز را با فا بسنجیم، افکار و عقاید بشری‌مان غلبه می‌کنند. ما بر اساس ادراک‌های متفاوتمان روی عقیده‌مان اصرار خواهیم ورزید و فقط مشکلات دیگران را می‌بینیم. و فقط به‌طور سطحی به درون نگاه خواهیم کرد.

زمانی که در حال قدم برداشتن در مسیر تزکیه شخصی‌مان هستیم، همگی باید به نقاط قوت و روشن هم‌تمرین‌کنندگان بیشتر نگاه کنیم تا یکدیگر را ارج ‌نهیم، از هم حمایت ‌کنیم و با یکدیگر سازگار ‌شویم. به این صورت می‌توانیم به خوبی هماهنگ شویم تا به وظیفه‌مان در نجات موجودات ذی‌شعور عمل کنیم.