(Minghui.org) (ادامه قسمت ۶)
استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا (که همچنین بهعنوان فالون گونگ نیز شناخته میشود)، بیان کردند:
«در تمام مدتي كه آموزشها و تمرينها را منتقل ميكردهام، نسبت به جامعه و شاگردان مسئول بودهام. نتايج خوب بوده و تأثير خوبي هم روي اجتماع گذاشته است.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
هر تمرینکننده فالون دافا از لحاظ جسمی و روانی از این تمرین سنتی تزکیه شخصی بهره برده است. کسانی که آن را تمرین میکنند، از وضعیت سلامت خوب و دیدگاه مثبت برخوردار میشوند. آموزش اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری در اینتمرین، باعث میشود که تمرینکنندگان اعضای بهتری برای جامعه شوند.
موارد ذیل اطلاعاتی درباره افرادی است که پس از تمرین فالون دافا زندگیشان به سمت بهترشدن تغییر کرده است. ما امیدواریم که این ماجراها برای خوانندگان مفید باشد و به مردم کمک کند تا این تمرین را درک کنند.
یافتن تعالیم درستی که پدربزرگ میگفت
خانم کانگ شیائوچین اهل شهر فوشان، استان لیائونینگ، در یک خانواده مذهبی متولد شد. هنگامی که او کوچک بود، پدربزرگش اغلب اوقات به او میگفت که در آشفتهترین و منحطترین زمان، یک بودای واقعی فرود میآید و نجات را به بشر عرضه میکند. او حقیقتی را آموزش میدهد که دارای سه ویژگی است و از همه میخواهد که کارهای خوب انجام دهند.
هنگامی که خانم کانگ در 20 سالگی مذهب بودیسم را شناخت، آن را «سرزمین پاکی» نیافت که به دنبالش بود. بعدها بهطور اتفاقی با چند مدرسه چیگونگ نیز آشنا شد، اما بازهم چیزی نبودند که به دنبالش بود. تا مارچ 1996 چندین سال به سرگشتگی گذشت تا اینکه دوستی به او تمرین چیگونگی را معرفی کرد که الزامات سختی برای شخص خوب بودن داشت. ابتدا به آن باور نداشت زیرا در آن زمان بسیاری از روشهای جعلی چیگونگ آموزش داده شده بودند و فقط میآمدند و جیب مردم را خالی میکردند و میرفتند.
دوستش به او اصرار کرد که این تمرین را امتحان کند، به همین خاطر خانم کانگ موافقت کرد. در نیمه اولین ویدیوی سخنرانی متوجه شد که اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری، آن سه ویژگی بود که پدربزرگش به او گفته بود. او تعالیم مدرسه واقعی بودا را یافته بود!
در نتیجه خانم کانگ، سه خواهر بزرگتر، برادر بزرگترش و مادرشان، تمرین فالون دافا را شروع کردند. همه آنها از مزایای سلامتی ناشی از این تمرین برخوردار شدهاند. مادرش هر روز نیم مشت قرص میخورد. او به قدری اغلب اوقات بیمار بود که پزشکان محلی همه او را میشناختند.آب مروارید، مشکلات گوارشی، اختلال اعصاب، سردرد، هپاتیت بِ و بیماری قلبی همه از بین رفتند!
از خودسری و عدم صمیمیت تا ملاحظه سایرین وآسان گرفتن به آنان
خانم ژانگ مائولان 67 ساله اهل پکن است. قبل از اینکه تمرینکننده دافا شود، خودرأی بود و هیج صمیمیتی در رفتارش نداشت. پس از شروع تمرین فالون دافا، ملاحظه دیگران را میکرد و به آنان آسان میگرفت. بعد از دوازده سال نداشتن ارتباط با همسایهاش، با او صحبت کرد و خواست که او را ببخشد.
خانم ژانگ سابقاً از فرارسیدن فصل زمستان میترسید، زیرا دچار التهاب نای و ورم مفاصل و شانه خشک بود و علائم این بیماریها در هوای سرد بدتر میشد. همان سال که تمرینکننده شد، زمستان بسیار سردی بود. هنگامی که بهار فرا رسید، یک روز ناگهان متوجه شد که او هیچ یک از علائم معمولش در زمستان را نداشت! در واقع، آن زمستان حتی بیشتر از جوانان پر ازانرژی بود.
خانم ژانگ به مادر ۸۰ سالهاش درباره تجربه معجزه آسایش در رابطه با فالون دافا گفت. مادرش، پس از خواندن جوآن فالون، معتقد بود که این یک آموزش درست است. او چند بار در خانه به زمین افتاد اما هیچ آسیبی ندید. در سال 2007 بدون هیچگونه عارضهای در آرامش درگذشت.
کوچکترین برادر خانم ژانگ در سال 2006 دچار سکته مغزی شد. بیمارستان شرایطش را بحرانی اعلام کرد. روز بعد خانم ژانگ باعجله به بیمارستان رفت. برادرش هشیار نبود و به دستگاهی با لولههای متعدد وصل بود. خانم ژانگ سخنرانیهای فالون دافا را برای او پخش کرد و بعد از مدتی برادرش هشیار شد و خواست که چیزی برای خوردن به او بدهد.
وقتی برادرش از بیمارستان ترخیص شد، تاحدی فلج بود. یک روز خانم ژانگ از او خواست که به سخنرانیهای فالون دافا گوش دهد. آن شب، او بیدار شد و خواست که به حمام برود. خانم ژانگ او را تا حمام حمل کرد و پشت در منتظر خروجش ماند. طولی نکشید که در باز شد و برادرش بدون کمک بیرون آمد. او به اتاق مادرش رفت و از او خواست که چراغ اتاقش را روشن کند. این معجزه بود که او در چنین زمان کوتاهی کاملاً سرپا شده بود.
تغییر زندگی پر از محنت به زندگی مثبت
خانم زنگ شولینگ اهل شهر هاربین، استان هیلونگجیانگ است. یک بار که او برای دعا به معبدی رفت، راهبی پیشنهاد کرد که به معبد کمک کند و گفت که هرچه مبلغ زیادتر و با خلوص بیشتری اهدا کند، برکت بیشتری دریافت میکند. همچنین به او گفت که چند مجسمه بودا و لوح حفاظت را به خانه ببرد و آنها را تقدیس کند. همه مراسمی که برای انجام آن نیاز داشت را نیز به او آموخت.
خانم زنگ به راهب اعتقاد داشت و همه کارهای گفته شده را انجام داد و این زمانی بود که بدبختیهایش آغاز شد. بهمحض این که برای مجسمهها و لوحها عود روشن کرد، روح حیواناتی مانند روباه، راسو و مارها را در آنها دید. این موجودات شبح مانند به خانهاش آمدند و بعضی از آنها او را تصرف کردند. آنها او را وادار کردند که به ذکر چیزهای بیمعنی باور داشته باشد و او را وادار کردند که بیرون برود تا بیماریهای دیگران را درمان کند.
او وحشتزده بود و میخواست مجسمهها و لوحها را به بیرون پرت کند. اما بهمحض اینکه این فکر به سرش آمد، آن ارواح بد او را عذاب دادند که موجب درد طاقتفرسایی شد، تا حدی که زانو زد و تقاضای بخشش کرد و قول داد که آنها را دور نیندازد. از آن زمان به بعد بهنظر میرسید که دچار مشکلات روانی وخیم و انواع بیماریها شده است. او بیشتر شبیه مردهها بود تا زندهها.
در ماه مه سال 1996 خانم زنگ تمرینکنندگان فالون دافا را دید که تمرینات را انجام میدادند. او بدون هیچ دلیلی احساس کرد که نمیتواند دست از تماشای آنها بردارد. تمرینکنندهای به نزد او آمد و درباره دافا به او گفت. خانم زنگ بخاطر حضور آن ارواح در خانهاش خیلی میترسید که تمرینات را یاد بگیرد. او فکر کرد که اگر تمرینات را انجام دهد، دچار عذاب دردناكی میشود. تمرینکننده به او گفت که استاد لی محیط خانۀ کسانی که واقعاً میخواهند فالون دافا را تمرین کنند و نیز بدنشان را پاک و از آنها محافظت میکنند. او به خانم زنگ یک نسخه از کتاب جوآن فالون، آموزههای اصلی این تمرین را داد.
خانم زنگ آن شبهمۀ کتاب را خواند و بارها گریه کرد. بهنظر میرسید که او درک کرد که فالون دافا تعالیم درستی بود که او به دنبالش بود و استاد لی معلم واقعی او بودند! او مصمم شد که یک تمرینکننده راسخ شود.
وقایع عجیب و غریبی رخ داد. ارواح حیوانات موجود در خانه ناپدید شدند و همینطور ارواحی که او را تصرف کرده بودند. بیماریهایش از بین رفتند و متوجه شد که هرگز احساسی به این خوبی را تجربه نکرده بود. از آن زمان او دیگر ارواح شیطانی را ستایش نمیکند.
خانم زنگ و همسرش اول ازدواج بسیار فقیر بودند و مادرشوهرش زیرزمینی را برایشان اجاره کرد. آنجا مرطوب و کمنور بود و همه چیز کپک زده بود. این زوج بالاخره آپارتمانی برای خود گرفتند و خانم زنگ باردار شد. آنها هیچ پساندازی برای مراقبت از نوزاد نداشتند. بهرغم بارداری، خانم زنگ مجبور شد کالاهای سنگینی را حمل کند تا درآمد بیشتری کسب کند. با نزدیک شدن زمستان، او مجبور شد تا سبزیجات انبار کند و 50 کیلو سیب زمینی خرید. حتی غریبهها نگران سلامتیاش بودند. چند روز قبل از آن، مجبور شد تا یک سیلندر گاز را به طبقه بالا ببرد تا اطمینان حاصل کند که به اندازه کافی گاز برای زمستان دارند.
شوهرش الکلی بود و تمام چک حقوق ماهانهاش را در مشروب فروشی خرج میکرد. پس از اینکه خانم زنگ تمرینکننده شد، او گله و شکایت از شوهرش را متوقف کرد و مسئولیت حمایت از خانواده، انجام همه کارهای خانه و مراقبت از فرزند و والدین شوهرش را بر عهده گرفت.
وقتی خانواده برادرشوهرش به شهر دیگری نقل مکان کردند، پول کافی برای منزل جدید نداشتند. خانم زنگ پیشنهاد فروش آپارتمانش را داد تا برای گرفتن خانه به آنها پول بدهد. او آپارتمانی برای آنها اجاره کرد. خانم زنگ این کار را انجام داد، زیرا تعالیم فالون دافا از او میخواهد که یک فرد عاری از خودخواهی باشد و دیگران را اول در نظر بگیرد.
در سال 2006 خانم زنگ پولی قرض گرفت تا محلی را برای فروش بلیط هواپیما اجاره کند. یک روز، چند فارغ التحصیل کالج که به شدت به پول نیاز داشتند، از او خواستند که روزانه برایش کار کنند. او در طول مدتی که آنها برایش کار میکردند، اجاره خانهشان را پرداخت میکرد. هر روز او درآمد را بهطور مساوی تقسیم میکرد و سهمشان را به آنها میداد. او آنها را تشویق کرد تا مشاغل بهتری پیدا کنند.
*****
فالون گونگ توسط آقای لی هنگجی در سال 1992 به عموم مردم معرفی شد. زندگی با اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری و انجام پنج تمرین آسان برای یادگیری کمک میکند تا وضعیت سلامت جسمی و ارزشهای فرد ارتقاء پیدا کند. قبل از اینکه حزب کمونیست چین در سال 1999 این تمرین تزکیه را سرکوب کند، حدود 100 میلیون نفر فالون گونگ را تمرین میکردند.
پس از گذشت بیش از 19 سال آزار و شکنجه وحشیانه فالون گونگ، به جای اینکه توسط حزب از بین برده شود، در بیش از 100 کشور گسترش یافته است. تعالیم فالون گونگ به 39 زبان ترجمه شده است. گروههایی از مردم که تمرینات فالون گونگ را انجام میدهند میتوانند تقریباً در تمام کشورهای بزرگ دنیا دیده شوند.
ادامه در قسمت هشتم