(Minghui.org) بیش از 1800 تمرینکننده فالون دافا در سراسر جهان در کنفرانس تبادل تجربه اپک تایمز و انتیدی بهصورت آنلاین یا حضوری شرکت کردند. 21 تمرینکننده در این کنفرانس در نیویورک در 23نوامبر2019 از این گفتند که چطور خصوصیات اخلاقی خود را بهبود بخشیدند. استاد با ارسال پیام تبریکی برای این کنفرانس همه تمرینکنندگان را تشویق کردند تا در تزکیه خود بهتر عمل کنند و کیفیت این رسانهها را بهبود بخشند.
کنفرانس تبادل تجربه اپک تایمز و انتیدی در نیویورک در 23نوامبر2019.
تمرینکنندگان از بیش از 50 شهر از حدود 30 کشور جهان در این رویداد تبادل تجربه سالانه شرکت کردند. سخنرانان قدردانی خود را از نجات نیکخواهانه استاد ابراز کردند و این مسئله را بهاشتراک گذاشتند که چطور در دوره اصلاح فا پیشرفت کردهاند.
بسیاری از تمرینکنندگان زندگی خود را به خطر انداختند تا درباره اعتراض به لایحه استرداد مظنونین به چین، در هنگ کنگ گزارش دهند. آنها طی این روند، وابستگیهای خود را به منیت، مقام و منافع مادی رها کرده و باور خود را به استاد و فا تقویت کردند. برخی از آنها هنگام گذراندن این آزمونها، شاهد قدرت دافا بودند.
از ژوئن گذشته که اعتراضات در هنگ کنگ آغاز شد، توجه جهانیان به مبارزه با حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) معطوف شد. تمرینکنندگان فهمیدند که ارائه گزارشهای درست درباره این واقعه فرصتی عالی برای نجات مردم است. سارا، یکی از گزارشگران ارشد تلویزیون انتیدی، گفت که او و همتیمیهایش هر روز دهها فیلم کوتاه را درباره اتفاقاتی که برای این معترضین رخ میداد، در اینترنت بارگذاری میکردند. فقط در عرض چند ماه، اشتراک در کانالهای رسانه اجتماعیشان به 180،000 رسید و آنها روزانه بیش از 4 میلیون بازدید داشتند.
اپک تایمز و انتیدی به رسانههای معتبری تبدیل شدند تا مردم بتوانند از حقیقت اتفاقات رخداده در هنگ کنگ آگاه شوند. سارا گفت که در اعتراضات گوناگون: «بسیاری از مردم دستم را میگرفتند و گریان از من، اپک تایمز و فالون گونگ تشکر میکردند که در مواقع خطر با آنها همراه هستیم.»
سارا گزارشهای زنده نیز تهیه میکند. او گفت: «نخست نمیتوانستم درگیریها را تحمل کنم و از شلیک گلوله میترسیدم.» با تشدید اوضاع، پلیس هر 5 ثانیه یک کپسول گاز اشکآور و هر روز هزاران کپسول از آن را شلیک میکرد. او گفت: «دیگر نمیتوانستم از آنها دوری کنم.» سپس آموزههای استاد را بهخاطر آورد و روی تهیه گزارشهای زنده و مصاحبهها تمرکز کرد و ترسش بهسرعت از بین رفت.
سارا گفت: «هرچه وضعیت خطرناکتر میشد، میتوانستیم بهطور مؤثرتری مردم را نجات دهیم.» وقتی قانون منع استفاده از ماسک اعمال شد، او خودش بهتنهایی گزارشی را بهصورت زنده تهیه کرد. وقتی دید که مردم در هنگ کنگ در آن روز هنوز از ماسک استفاده کرده و بدون ترس اعتراض میکنند، توانست مصاحبههای تأثیرگذار بسیاری انجام دهد. او معتقد بود كه گزارشهای تمرینکنندگان انرژی مثبتی را به جامعه میدهد و باعث میشود «افراد بیشتری بتوانند در برابر بیرحمی ح.ک.چ ایستادگی و مبارزه کنند.»
تینگتینگ از هنگ کنگ بهعنوان خبرنگار در نیویورک کار میکرد. او بهمدت سه ماه به خانه بازگشت تا درباره این رویداد گزارش تهیه کند. تینگتینگ نخست فکر نمیکرد که بترسد تا اینکه وحشیگری پلیس و گاز اشکآور را دید و تجربه کرد. او گفت: «جرئت نمیکردم تنهایی به خانه بازگردم و بهتنهایی گزارش زنده تهیه کنم.» وقتی مایع نامعلومی به او پاشیده شد و مورد حمله فیزیکی قرار گرفت، ترسش غیرقابل کنترل شد.
وقتی عمیقتر کاوش کرد تا ریشه ترسش را بیابد، متوجه شد که فراموش کرده مانند یک تمرینکننده فکر کند و نتوانسته باورش را به استاد و فا حفظ کند. او در هر ساعت افکار درست میفرستاد، فا را در خانه مطالعه میکرد و وقتی در بیرون مشغول به کار بود، فا را ازبر میخواند. او فهمید که استاد همواره مراقب او هستند و «مادامی که افکار درستم قوی بود، هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود نداشت.»
تینگتینگ اغلب تا نیمهشب کار میکرد و در مقایسه با خبرنگاران سایر رسانههای خبری مجبور بود سهبرابر کار کند. تجربهاش در هنگ کنگ به او کمک کرد تا وابستگی خود را به راحتطلبی از بین ببرد. او فکر کرد: «این فرصتی عالی برای افزایش ظرفیتم است.» با کمک استاد، تمایلات انسانیاش بهتدریج ضعیف شد. او از اینکه در تمام طول روز این طرف و آن طرف بدود و گزارش تهیه کند، خسته نمیشد. با اینکه هر روز فقط یک وعده غذا میخورد، گرسنه نبود و انرژی فراوانی داشت.
لیلی از مالزی 8 سال پیش تمرینکننده دافا شد و بهسرعت کار خود را برای انتیدیتیوی آغاز کرد. لیلی فقط تا پایان مدرسه راهنمایی به مدرسه رفته بود و قبل از شروع تزکیه هرگز اخبار را تماشا نمیکرد. او گفت: «این معجزه بود که میتوانستم خبرهایی را درباره چین بنویسم.»
او مدت کوتاهی پس از پیوستن به انتیدیتیوی، یک قلم طلایی غولپیکر را در خواب دید. لیلی گفت: «این یک سلاح فا بود که استاد به من دادند تا به فا اعتبار ببخشم.» یک ماه بعد، هنگام فرستادن افکار درست احساس کرد که جسمی به شکل مغز فریادزنان از سرش به بیرون پرواز کرد. «از آن زمان به بعد، افکارم کاملاً روشن شد،» درحالی که بدون هیچ مشکلی میتوانست مقالههای خبری را بنویسد. هر بار قبل از نوشتن، ساختار مقاله در ذهنش پدیدار میشد و میتوانست با دنبال کردن آن ساختار، مقاله را بهسرعت به اتمام برساند. در شلوغترین اوقات، میتوانست صبحها یک گزارش ویژه درباره چین و بعدازظهرها چند مقاله خبری برای وبسایت بنویسد. او گفت: « از اینکه تمام روز بنویسم، خسته نمیشدم.»
او در نوامبر گذشته 12 گل اودومبارا را روی قفسه کتاب خود دید که باعث شد در تزکیهاش کوشاتر شود. «هر روز بیش از چهار ساعت مطالعه و بهمدت دو ساعت و نیم تمرین میکنم.»
وقتی لیلی تزکیه را شروع کرد، توانست فالونهایی طلایی و دختران آسمانی را درحال پرتاب کردن گل ببیند. درد معدهاش پس از خواندن چند صفحه از جوآن فالون ناپدید شد. او گفت: «من خوشبختترین موجود در جهان هستم.»
لی شوشنگ از دفتر مرکزی داجییوآن.
آقای لی شوشنگ وقتی تمرین فالون دافا را آغاز کرد، در آمریکا دانشجو بود. آن با زمان راهاندازی اپک تایمز مقارن بود. آقای لی گفت: «ظاهراً استاد نظموترتیبی دادهاند تا در مسیر تزکیهام در این رسانه کار کنم.» نخست لی تنها کارمند تماموقت و گزارشگر، سردبیر و فروشنده اپک تایمز بود. سرش بسیار شلوغ بود، اما خیلی از آن لذت میبرد، اما بهتدریج در مطالعه فا و انجام تمرینات سست شد.
او گفت: «فکر میکردم که جوان و توانا هستم و نیروهای کهن از این وابستگی قویام سوءاستفاده کردند.» او در سال 2005 دچار یک سانحه بد رانندگی شد که به اعضای داخلیاش آسیب رساند و دچار شکستگی قفسه سینه و لگن خاصره شد. آن سانحه بهقدری شدید بود که پزشکان بیمارستان از تلاش برای نجاتش ناامید شده بودند.
لی با کمک استاد، سایر تمرینکنندگان و خانوادهاش، بهسرعت بهبود یافت، بدون اینکه تحت عمل جراحی قرار گیرد. کارمندان بیمارستان در ناباوری بودند. او توانست ظرف شش ماه دوباره به سر کارش بازگردد.
لی بعد از این مصیبت عظیم به فکر افتاد و متوجه شد که کارش را همان تزکیه درنظر میگرفت. او بهجای اینکه مانند یک تمرینکننده واقعی رفتار کند، فقط کارها را بهانجام میرساند. سپس شروع کرد تا اغلب فا را مطالعه کند و تمرینات را انجام دهد. در نتیجه «هیچ چیزی به تأخیر نمیافتاد. در واقع کارآمدتر نیز شدم. مهم نیست چقدر سرمان با کارهای دافا شلوغ است، نمیتوان تزکیه را نادیده گرفت.»
گوان ژونگ پزشکی بود که مدرک دکترای خود را در هنگ کنگ اخذ کرد. او مسیری غیرمنتظره را طی کرد. نخست به تحویل روزنامهها كمك میكرد. روزی تمرینکنندهای از او خواست که در واحد چاپ کمک کند. اگرچه گوان فکر نمیکرد که بین مدرسه و تزکیهاش وقتی داشته باشد، با آگاهی به اینکه حقیقت، نیکخواهی و بردباری را تمرین میکند، قبول کرد که این کار را برعهده بگیرد.
کار در محل چاپ، او را ملزم میکرد هر شب کار کند. مجبور بود با دستگاهها و جوهر کثیف سروکار داشته باشد که در تضاد زیادی با بیمارستانی تمیز بود. این کاری بود که هیچ کسی نمیخواست آن را انجام دهد. گوان سخنان استاد را درباره سنگی که روی زمین لگد میخورد، درحالی که هیچ کسی نمیخواهد آن را بردارد، بهخاطر آورد. سپس متوجه شد که این کار، بخشی کلیدی از تلاش برای نجات مردم است.
گوان پس از فهمیدن اینکه همه کارگران در چاپخانه غیرتمرینکننده هستند، تصمیم گرفت مهارتها را یاد بگیرد و یک تیم چاپ را بینتمرین کنندگان راهاندازی کند. اکنون دو تیم چاپ و دو تمرینکننده وجود دارند که قادرند بهطور مستقل واحد چاپ را اداره کنند. گوان شکافهای پروژههای رسانهای را برطرف كرد.
گوان گاهی این محیط پرسروصدا و کثیف را دوست نداشت و احساس میکرد که نباید آنجا کار کند، چراکه پزشک است، اما خیلی سریع فهمید که این وابستگیاش به مقام و پول است. او گفت: «وضعیت و شغل فقط چیزهایی بیاهمیت و متعلق به دنیای مادی هستند.»
کتی با اپک تایمز انگلیسی در نیویورک همکاری میکند. او یک بار بهمدت یک سال با همکاری تضادهایی داشت. هر وقت مجبور شد با آن همکار تعاملی داشته باشد، عصبی میشد و احساس میکرد مورد بیانصافی قرار گرفته است. او گفت: «آن وقت بود که فهمیدم آن امتحانی برایم است تا بتوانم منیت و احساساتم را رها كنم،» اما پس از مدت کوتاهی چیز دیگری اتفاق میافتاد و دوباره همان احساسات دوباره ظاهر میشدند. او از تضادها دوری میکرد و از آن همکار فاصله میگرفت و درنتیجه کارهای زیادی را به تأخیر میانداخت.
روزی در حین مطالعه فا، درباره هن شین خواند. سپس خودش را مانند هن و درحال خزیدن بین پاهای همکارش تصور کرد. آنگاه نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد و فکر کرد: «هن چگونه این کار را کرد؟ چگونه توانست خود را اینگونه کوچک کند؟»
کتی متوجه شد که بردبار بودن مستلزم داشتن ارادهای قوی است. «قدرت واقعی ناشی از باور محکم به فا است. تجلی بردباری این است که در هر کاری که انجام میدهم، نخست به فکر سایرین باشم.» او بارها و بارها به خود گفت که حق با همکارش است و بهتدریج توانست آرام شود. از آن به بعد، وقتی با همکارش موافق نبود، میتوانست آرامشش را حفظ کند.
کتی همچنین متوجه شد که اغلب استانداردهای خود را بر سایرین تحمیل میکند. «تنها استاندارد دافا است. بهمحض اینکه فهمیدم "استانداردهای کتی" توهم صرف است، شوکه شدم و زبانم بند آمد.» او برای رشد شینشینگش وقتی میدید کسی مطابق با معیارهایش نیست، فا را ازبر میخواند.
آقای ایوان پنتچوکوف از روزنامه انگلیسی اپک تایمز
آقای ایوان پنتچوکوف بهمدت هشت سال با اپک تایمز انگلیسی همکاری کرده و در این بین دو بار این رسانه را ترک کرده است. او با اشارات و نظموترتیبات استاد، هر دو بار با افکار درست به این رسانه بازگشت.
نخستین بار ایوان این رسانه را ترک کرد، چراکه اپک تایمز انگلیسی متحمل خسارات مالی شد. او مطمئن بود که از کار، بیکار خواهد شد و به همین دلیل ترک کرد. او گفت: «این ناامیدم میکرد که نمیتوانستم بهطور تماموقت مردم را نجات دهم.»
یک بار با موفقیت تعداد زیادی بلیت شن یون را به فروش رساند. «وقتی تأثیر افکار درست را دیدم، فهمیدم که آن چقدر قدرتمند است.» او میخواست افکارش درستش را در کاری که زمانی برای اپک تایمز انگلیسی انجام میداد، به کار ببرد و تصمیم گرفت مدرک دکترایش را رها کند و علیرغم مخالفت شدید والدینش، دوباره با اپک تایمز انگلیسی همکاری کند.
بار دوم که این رسانه را ترک کرد نیز به دلایل اقتصادی بود. او راننده تاکسی شد و قصد داشت شرکتی را راهاندازی کند. سپس دوباره متوجه شد که نمیتواند مردم را از این طریق بهطور مؤثری نجات دهد. «دفعات زیادی اتفاق میافتاد که نمیتوانستم دستم را بلند کنم و فلایری به مسافر بدهم.» او تصمیم گرفت دوباره به اپک تایمز انگلیسی بازگردد، فقط این بار مقاومت حتی بیشتر بود. او باید پساندازهایش را برای ماشین و سایر تجهیزات و برنامه كاری كوچكش رها میکرد. او مصمم بود آن را کاملاً رها کند و به استاد گفت: «کاملاً معتقدم که همه چیز خوب خواهد بود.» بهطرز معجزهآسایی همه مشکلات برطرف شدند. «بسیار سپاسگزارم که استاد در آن زمان رهایم نکردند.»