(Minghui.org) چند سال پیش، بهطور اتفاقی متوجه شدم که میتوانم از طریق تلفن همراه حقایق را روشن کنم. با راهنماییهای همتمرینکنندهای، نحوه کپی و جایگذاری اطلاعات را یاد گرفتم و یک پروژه روشنگری حقیقت از طریق تلفن همراه را آغاز کردم. وقتی شروع کردم، بههیچوجه به این فکر نکردم که آیا کار دشواری خواهد بود یا نه، آیا توانایی ادارهاش را دارم یا اینکه چقدر مؤثر خواهد بود.
اگرچه چیز زیادی درباره ویچت نمیدانستم، اینجا و آنجا را کلیک کرده و به دیگران سلام میکردم. آنها پاسخ میدادند، بنابراین میفهمیدم که میتوانم این کار را انجام دهم. پس از ارسال پیامهای کوتاهِ حاوی برخی از واقعیتهای مربوط به آزار و شکنجه فالون دافا، چند نفر بلافاصله از حزب کمونیست چین (حکچ) و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند. این جریان سایر تمرینکنندگان منطقهمان را نیز تشویق کرد که به این پروژه بپیوندند.
بدون محدودیتهای زمانی و مکانی و بدون هزینه تلفن اضافی، میتوانیم در زمان بسیار کوتاهی با مردم از همه اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کنیم و نیز میتوانیم بسیاری از برنامهها را روی تلفن همراه نصب کنیم.
ازبینبردن مخالفت افراد
یک روز شخصی به تلفن پاسخ داد و پرسید: «هدف شما از اینکه باعث شوید تعدادی از مردم از حکچ خارج شوند، چیست؟» در پاسخ گفتم: «آن فقط رسیدن به هدف خاصی نیست. میخواهیم در صورت تمایلتان به ترک حکچ، در این زمینه کمکتان کنیم. اگر نمیخواهید ترک کنید، مشکلی نیست، اما ترغیبتان میکنم حکچ را ترک کنید زیرا میخواهم از شر حکچ خلاص شوید و در جرایم آن همدست شناخته نشوید. برای نمونه، ویروس حکچ (ویروس کرونا) در سراسر جهان گسترش یافته است. ماسکها میتوانند به جلوگیری از شیوع آن کمک کنند، اما حکچ ماسکهایی را به بازار ارائه میدهد که مطابق استانداردها نیستند. در نتیجه، نمیتوان از آنها برای پیشگیری از این بیماری استفاده کرد و مردم خبر ندارند که با استفاده از این ماسکها در خطر هستند.»
او سپس گفت: «احساس میکنم آنچه انجام میدهید روش مؤثری برای خلاصشدن از شر حکچ نیست.» به او گفتم: «خروجتان از حکچ بهترین کاری است که میتوانید برای خودتان انجام دهید و آن باعث تسريع روند انحلال حکچ نیز خواهد شد. اگر این کار را نکنید، شانس دیگری ندارید که بتوانید از نابودی خودتان همراه حزب جلوگیری کنید. اگر حکچ را ترک کنید، فرصتی برایتان فراهم میشود. اگر حکچ و سازمانهای وابسته به آن را ترک کنید، خود را از شر حکچ رها میکنید و این از زندگی شما محافظت میکند و شما را در امان نگه میدارد.» این بحث سه روز ادامه داشت. او سرانجام حقایق را درک و حکچ را ترک کرد.
بعد از اینکه فرد دیگری حکچ را ترک کرد، به من گفت: «متشکرم. الان حقیقت را میدانم. همه ویدئوها را تماشا کردم.» شخص دیگری گفت: «از زمان بهقدرترسیدن حکچ در چین، چه عصر تاریکی داشتهایم. بیش از حد شیطانی بوده است. مستند "آتش ساختگی" را دیدم و میدانم که به شرکتکنندگان در آن رویداد پول پرداخت شده بود.»
بسیاری از مردم پس از درک حقیقت تمایل پیدا میکردند حکچ و سازمانهای وابسته به آن را ترک کنند. میخواستند درباره فالون دافا و نحوه تمرین آن نیز اطلاعات بیشتری کسب کنند. وقتی یادداشتها و سوابقم را درباره افرادی مرور میکردم که میگفتند: «خوب است،» «بله، ترکش میکنم،» «فالون دافا خوب است،» «کجا میتوانم تمرین آن را یاد بگیرم» و «میخواهم بیشتر بدانم،» خیلی تحتتأثیر قرار میگرفتم. آن ترغیبم میکرد که از زمانم برای روشنگری حقیقت بهخوبی استفاده کنم، چراکه موجودات ذیشعور منتظر ما هستند.
غلبه بر چالشهای فنی
استاد لی هنگجی بیان کردند:
«در واقع انجام هر کاری در اجتماع بشری بسیار سخت است، چراکه هر حرکتی از [عناصر] مثبت، عناصر کهن، منفی، و بد را برمیانگیزد. و البته، از آن طرف، هر حرکتی از عناصر منفی عناصر مثبت را برمیانگیزد.» («یک مرید دافا چیست»)
در روند روشنگری حقیقت موانعی وجود داشت، بهویژه وقتی نرمافزار مسدود میشد. در حالی که چیز زیادی درباره مسائل فنی نمیدانستم، اما درباره یک چیز کاملاً روشن بودم: میخواستم از تلفنم برای نجات موجودات ذیشعور استفاده کنم. بهخاطر این فکر ناب و عزمم، تحتتأثیر قرار نمیگرفتم. منتظر سایرین نمیماندم و به آنها تکیه نمیکردم. وقتی به مشکلی برخورد میکردم، سعی داشتم خودم با راهی که درکش میکردم مشکل را رفع کنم. اگر موفق نمیشدم، روش دیگری را امتحان میکردم و اگر مجدداً موفق نمیشدم، دوباره تلاش میکردم.
یک بار همه برنامههایی که برای روشنگری حقیقت استفاده میکردم مسدود شدند و راهی برای ادامه کار نداشتم. جستجو کردم، حساب کاربری جدیدی ثبت کردم، حذف کردم... ظاهراً هیچ روشی مؤثر نبود. سرانجام ابزاری پیدا کردم و توانستم ثبتنام کنم و وارد سیستم شوم. در قلبم از استاد تشکر کردم. اگرچه استفاده از آن ابزار آسان نبود، بسیاری از مردم به حقیقت آگاه و از طریق این بستر از حکچ و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند.
وقتی حقیقت را برای مردم در چین روشن میکردیم، برخی از آنها پیامهای بسیار بدی روی تصویر پروفایلشان داشتند، پیامهای بدی در نام پروفایلشان و حتی در پیام سلام و احوالپرسیشان استفاده میکردند. گاهی مورد آزارواذیت کلامی قرار میگرفتیم. همه آنها آزمونهای شینشینگ بودند. مانند این بود که دریایی بیکران را جستجو و موجودات ذیشعور با رابطه تقدیری را پیدا کنیم و نجاتشان دهیم. همیشه سرم را پایین میانداختم، به تصاویر خیره میشدم و مطالب روشنگری حقیقت را بیوقفه ارسال میکردم. مانند ماشین عمل میکردم، اما میدانستم عالیترین کار را انجام میدهم: روشنگری حقیقت برای نجات موجودات ذیشعور.
کمک به سایر تمرینکنندگان
بهتازگی به سایر تمرینکنندگان کمک کردهام با استفاده از تلفن همراهشان حقیقت را روشن کنند، بنابراین برای اینکه خودم روی پروژه کار کنم، وقت محدودی داشتهام. برخی از تمرینکنندگان با من تماس میگرفتند و سؤالاتشان را میپرسیدند و سایرین از من درخواست پشتیبانی میکردند. نگران میشدم و درباره آن با برخی از تمرینکنندگان که پشتیبانی فنی ارائه میدهند صحبت میکردم. چقدر دوست داشتم بتوانم آرامشم را حفظ و حقیقت را روشن کنم!
یک روز میخواستم از زمان کوتاهی که داشتم برای روشنگری حقیقت استفاده کنم. با این فکر، آنقدر احساس آرامش و تمرکز کردم که هیچ صدایی را در اطرافم نمیشنیدم. جذب میدان انرژی شدم و احساس کردم مورد برکت قرار گرفتهام. اگرچه فقط 30 دقیقه وقت داشتم، اما از اینکه فرصتی برای کمک به نجات مردم دارم، خیلی احساس خوشاقبالی میکردم.
پروژههای جدید زیادی در مارس2020 در تایوان آغاز شد با این هدف که تلاش بیشتری صرف روشنگری حقیقت برای مردم در چین شود. اگرچه راهنماییام نکردند، مطالب آموزشی شامل ویدئوها، متنها و شکلهایی را تهیه میکردم تا به تعداد بیشتری از تمرینکنندگان کمک کنم بهمنظور روشنگری حقیقت، از تلفن همراهشان بهتر استفاده کنند. بعضی از تمرینکنندگان با روند کار آشنا نبودند، بنابراین مهم بود که به آنها کمک کنیم سریعاً با جنبههای فنی آشنا شوند.
به یاد دارم وقتی شروع به استفاده از تبلت کردم سرعت تایپکردنم با زمانی که از رایانه استفاده میکردم قابلمقایسه نبود. بسیاری از منابع برای اطلاعات روشنگری حقیقت، وبسایتها یا مقالات هستند. بنابراین از ابزاری استفاده کرده و اطلاعاتی را که از وبسایتها یا مقالات جمعآوری کرده بودم، در رایانه وارد کردم، از طریق دستگاه ضبط، ضبطشان کردم و سپس حدود 20 متن را برای روشنگری حقیقت آماده کردم. علاوه بر این، فلوچارتی برای همتمرینکنندگان آماده کردم که بهعنوان مرجع استفاده کنند تا بهسرعت یاد بگیرند همان کار را انجام دهند.
طی این روند، اغلب از برخی از تمرینکنندگان که کار آموزش را انجام میدادند میشنیدم که از کوره در میروند، زیرا وقت زیادی روی حل مشکلات تمرینکنندگانِ ناآشنا با پروژه میگذاشتند، در حالی که آنها پس از مدت کوتاهی، پروژه را ترک میکردند.
برخی از تمرینکنندگان در مواجهه با مشکلات، همکاری با پروژه را به تأخیر میانداختند. وقتی پشتیبانی فنی از آنها درباره وضعیتشان سؤال میکرد، متوجه میشد آنها مدت زیادی روی آن پروژه فعال بودهاند. برخی از آنها پس از ثبت حساب کاربریشان، کار خود را شروع نمیکردند و حسابها منقضی میشدند. چنین مشکلاتی تکرار میشد و حتی برخی از تمرینکنندگان در پشتیبانی فنی، وابستگی به گله و شکایت را رشد میدادند.
تمرینکنندگان نمیدانستند چطور این مشکلات را حلوفصل کنند. همان مشکلات برای تیم ما هم پیش میآمد. بنابراین به یکی از تمرینکنندگان فنی میگفتیم که چگونه مشکل را حل کند. با این حال، چند دقیقه بعد، او با همان سؤال برمیگشت و سپس دوباره آن کار را انجام میداد. احساس میکردم آرام و ملایم نیستم. صدایم بلندتر میشد و بیتاب شدم، گرچه میدانستم این درست نیست. فکر میکردم: «این سؤالات در بستۀ آموزشیمان توضیح داده شده است. چرا به آن بسته نگاه نمیکنند؟ در عوض، فقط میگویند: "نمیدانم." چرا نمیتوانند فعالتر باشند؟ با این حال، صرفنظر از اینکه همتمرینکنندگانمان چه میکنند یا چه نمیکنند، من نیز تمرینکننده هستم. ظاهراً شینشینگم را تزکیه نکردهام. درباره وضعیت ذهنیام ناراحت میشدم.»
نوآوری در حین رشدکردن
بیش از ده سال با ازخودگذشتگی روی کمک به سایرین پافشاری کردهام. به یاد دارم که به همتمرینکنندگان آموزش میدادم با استفاده از «امدادگر کوچک» سایرین را به ترک حکچ و سازمانهای وابسته به آن ترغیب کنند. «امدادگر كوچک» فقط شامل چند مرحله ساده بود. از کوره در نمیرفتم و بیصبر و حوصله نمیشدم. پس چرا حالا نمیتوانستم شینشینگم را حفظ کنم؟ بهتدریج که عوامل حکچ ابزارهایمان را دوباره و دوباره مسدود کردند، بسیاری از تمرینکنندگان دست از این تلاش کشیدند. من هم گاهی میخواستم تسلیم شوم.
وقتی در یک کنفرانس تبادل تجربه آنلاین در تایوان شرکت داشتم، پس از شنیدن تجربیات سایرین متوجه مشکلات خودم شدم. فکر کردم: «چگونه توانستم طرز فکر فردی عادی برای تسلیمشدن را رشد دهم؟ این درباره تزکیه است.» به درون نگاه و مشکلم را پیدا کردم و تصمیم گرفتم خودم را رشد دهم. پس از بهاشتراکگذاشتن تجربهام، همتمرینکننده خانهاش را برای این پروژه پیشنهاد داد و ما زمانی را برای مطالعه فا، تبادل تجربیاتمان و روشنگری حقیقت ترتیب دادیم.
گرچه در آن روز تمرینکنندگان زیادی حضور نداشتند، اما یک نفر بود که از فاصلهای دور از جنوب آمده بود. وقتی فا را مطالعه میکردیم، بهشدت آرام بودم. متوجه شدم که خودم را رشد دادهام، در حالی که تصور «تسلیمشدن» مردم عادی در من به تصور «رهاکردنِ» تزکیهکنندگان تبدیل شده بود.
شیوع ویروس حکچ قبل از فوریه سال 2020 در ووهان رخ داد. خبری دیدم درباره ضیافت بسیار بزرگ سال نو چینی با حضور بیش از 130هزار مهمان در منطقه بایبوتینگِ شهر ووهان. افرادی که از ویروس خبر نداشتند در معرض خطر بزرگی قرار داشتند. با این حال، نمیتوانستم در پروژه روشنگری حقیقت از طریق تلفن همراه، مردم در بایبوتینگ را مستقیماً هدف قرار دهم، بنابراین تصمیم گرفتم بهجای آن از تلفن ثابت استفاده کنم. مدتی طول کشید، اما توانستم فهرستی از شماره تلفن مردم در آن منطقه را پیدا کردم.
وقتی شروع به تماس با شمارهها کردم، نکات صحبتم درباره این موضوع هموار و بدون مشکل نبود، زیرا مدتی برای روشنگری حقیقت تماس نگرفته بودم. با این حال، احساس میکردم اگر فقط روی گفتن عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» به مردم تمرکز کنم، جواب میدهد. اگرچه برای نجات موجودات ذیشعور مضطرب بودم، اما صدایم بسیار ملایم و قلبم آرام بود. چنین چیزی قبلاً اتفاق نیفتاده بود. پس از دو ساعت، بسیاری از مردم از واقعیت مطلع و خواستار ترک حکچ و سازمانهای وابسته به آن شدند و تعداد افرادی که به تلفن جواب میدادند بسیار بالا بود.
استاد بیان کردند:
«توجه نکنید به اینکه حالا چه مرحلهای است یا در چه مرحلهای این آزار و شکنجه به پایان میرسد. فقط روی کاری که در دست دارید تمرکز کنید. اگر واقعاً امروز به پایان میرسید، همگی افسوس میخوردید. تا وقتی که امور به پایان نرسیدهاند، تا وقتی که اصلاح فای دنیای بشری وارد نشده است، همگی باید فقط روی کارهایی که در دست دارید تمرکز کنید. و همانطور که به نجات مردم میپردازید، هر کاری را که باید انجام دهید، انجام دهید، و بیشترین سعی خود را بکنید تا ببینید که آنچه انجام میدهید بهتر و بهتر پیش میرود. بدین طریق انجامدادن، کسی را که به کمال خواهد رساند کسی جز شما-- مریدان دافا-- نخواهد بود.» («آموزش فای ارائهشده در جلسه اپک تایمز»)
زمان بسیار محدود و ضروری است که همین حالا موجودات ذیشعور را نجات دهیم. به خودم یادآوری میکنم که سست نشوم یا منتظر سایرین نمانم، بلکه پشتکار داشته باشم. میدانم همه اینها از سوی استاد تقویت میشوند. در حین تزکیه، باید کاری را که قرار است انجام دهم، به انجام برسانم و به روشهایی برای عبور از موانع فکر کنم. همه موجودات ذیشعور با روابط تقدیری را استاد نظم و ترتیب دادهاند. آنچه من باید انجام دهم این است که دست و دهانم را حرکت دهم تا حقیقت را روشن کنم و فرصتهای بیشتری برای نجات موجودات ذیشعور فراهم آورم.
همچنین نمیتوانیم فقط به پروژههایمان محدود باشیم. اگر وقت داریم، باید از آن بهخوبی استفاده کنیم تا موجودات ذیشعورِ پیرامونمان را نجات دهیم. هر وقت نیروهای کهن سعی کنند مانع این کار ما شوند، مشکلات ظاهر میشوند. بنابراین باید همیشه ذهن خود را آرام نگه داریم که بهطور مؤثری به نتیجه خوبی منجر میشود.
در پایان، مایلم این فای استاد را به اشتراک بگذارم:
«بنابراین باید وقت را غنیمت شمارید. در طی این دوره زمانی پایانی قبل از اینکه آن تمام شود واقعاً نمیخواهید که خودتان را ناامید کنید، و باید کارهای نهایی را بهخوبی انجام دهید.» («آموزش و تشریح فا در کنفرانس فا در متروپولیتن نیویورک»)