(Minghui.org) اخیراً هنگام افشای آزار و شکنجه فالون دافا توسط حزب کمونیست چین، با حادثهای مواجه شدم. فالون دافا تمرینی برای پاکسازی بدن و ذهن است که با نام فالون گونگ نیز شناخته میشود. این حادثه مرا بر آن داشت تا عمیقتر در درون خودم جستجو کنم تا علت اصلی این سختی را بیابم. دریافتم که تنها با پاکسازی واقعی وابستگیهای بشریام، مطالعه فا با ذهنی آرام، و اصلاح همیشگی خودم مطابق با فا، میتوانم با ذهنی پاک به روشنگری حقیقت بپردازم و افراد بیشتری را نجات دهم.
کمک تماشاگران
وقتی آن روز حقیقت را روشن کردم، ابتدا همه چیز به آرامی پیش رفت. اما بعد از اینکه به مرد مسنی یک نشانیادبود دادم که در آن عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است»،نوشته شده بود فریاد زد: «فالون گونگ! چطور جرئت کردی این را به من بدهی! با من به اداره پلیس بیا!»
معلوم شد که او مأمور بازنشسته پلیس است. سعی کردم حقایق را برای او روشن کنم، اما او بهطور غیرمنطقی فریاد زد: «اگر فالون گونگ را تمرین کنی، فرزندت نمیتواند به دانشگاه برود، نمیتوانی به ارتش بپیوندی و مستمریات کسر میشود.» میخواستم از آنجا بروم چون او به من اجازه صحبت نمیداد، اما همان موقع کلید دوچرخهام را گرفت و فریاد زد: «با من به اداره پلیس بیا!»
در این لحظه، جمعیت کمی دور ما جمع شدند و مردی به جای من صحبت کرد: «چرا به فالون گونگ زور میگویی؟ تمرینکنندگان فالون گونگ هرگز وقتی مورد ضرب و شتم قرار میگیرند یا برسرشان فریاد میزنند، مقابله بهمثل نمیکنند. همه آنها افراد خوبی هستند! یک تمرینکننده فالون گونگ در همسایگی ما به همه نیازمندان کمک میکند.»
در آن هنگام پیرزنی آمد و فریاد زد: «پیرمرد چرا برای او قلدری میکنی؟ بگذار برود!»
مرد با صدای بلند گفت: «من از اداره پلیس هستم و او تمرینکننده فالون گونگ است.»
آن خانم مسن حرف او را رد کرد: «هیچ آدم خوبی در اداره پلیس نیست. فالون گونگ صد برابر بهتر از شماست!»
درست زمانی که مرد شروع به فریاد زدن بر سر او کرد، دو جوان جلو آمدند: «برو گانگسترها، قاتلان و جنایتکاران واقعی را بگیر! چرا برای فالون گونگ قلدری میکنی؟» سپس یکی دیگر از تماشاچیان با حالتی دستوری گفت: «کلید را به او بده و بگذار برود!»
در تمام مدت، از استاد درخواست کمک کردم که آن مرد را نجات دهند تا او توسط حزب کمونیست چین مورد استفاده قرار نگیرد و مرتکب جنایت علیه تمرینکنندگان دافا نشود. به او گفتم: «ما قبلاً همدیگر را ملاقات نکردهایم و از شما کینهای ندارم. چرا اینگونه رفتار میکنی؟ برای شما خوب نیست که افراد خوش قلب را آزار دهی!»
در همین حین کلیدم را از او گرفتم اما او موبایلش را درآورد تا با پلیس تماس بگیرد. برای اینکه او مرتکب اشتباه بزرگی نشود و مردم بیگناه را مورد آزار و اذیت قرار ندهد، گوشی او را گرفتم اما او آن را پس گرفت. در این هنگام، یکی از تماشاگران به او گفت: «چرا به جای آن نمیروی افراد بد را بگیری؟ وجدانت کجا رفته؟»
شخص دیگری افزود: «راهزنان در گذشته در کوههای دورافتاده بودند، اما اکنون در ادارات پلیس هستند.» نفر سوم آن مرد را سرزنش کرد که چرا کار غیراخلاقی انجام میدهد.
یک نفر بین من و آن مرد ایستاد تا از من محافظت کند. همه با عصبانیت به آن مرد خیره شدند و او را به خاطر زورگویی به افراد خوب سرزنش کردند. آن مرد با دیدن اینکه کسی طرفش نیست، با اکراه اجازه داد بروم.
برای تماشاگرانی که به من کمک کردند احساس خوشحالی کردم - موجودات ذیشعور واقعاً در حال بیدار شدن هستند. آنها شاهد نبرد بین درستی و شرارت بودند و انتخاب کردند که در کنار دافا بایستند. آنها درستی را انتخاب کردند.
جستجوی درون و روشنگری حقیقت بدون ترس
آن روز در راه بازگشت به خانه، احساس وحشتناکی داشتم و در قلبم از استاد پرسیدم: «استاد، چه اشتباهی کردم؟ آیا کاری انجام دادم که با فا مطابقت نداشت؟ لطفا مرا آگاه کنید. باید وابستگیهایم را پیدا کنم، از شر آنها خلاص شوم و پیشرفت کنم!»
ناگهان کلمه «ترس» در ذهنم ظاهر شد. حتماً ترس داشتم. هر وقت مداخلهای وجود داشت جرئت نمیکردم حرفم را بزنم. به دلیل ترس، به افراد نزدیک مشکوک بودم و بنابراین فرصتهای زیادی را برای روشنگری حقیقت از دست دادم. ترس مانند سایهای در تزکیه من بود، و اغلب اوقات تشخیص آن سخت بود. به استاد قول دادم که ترسم را رها کنم و برای نجات مردم به روشنگری حقیقت ادامه دهم!
وقتی به خانه برگشتم، از کنار محلی با نردههای محافظ عبور کردم و مردی مسن را دیدم که در حال پارک کردن یک سه چرخه کوچک بود. از پشت نرده با او احوالپرسی کردم، دفترچهای به او دادم و توضیح دادم که این دفترچه درباره این است که چگونه مردم میتوانند از بلاها دوری کنند. با خوشحالی دفترچه را گرفت و ورق زد. از او پرسیدم که آیا او یکی از اعضای حکچ است و آیا میداند که خروج از حکچ میتواند آیندهای امن را برای او تضمین کند. به او کمک کردم تا از حکچ خارج شود و او موافقت کرد.
قبل از رفتن، از او خواستم تکرار کند: «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است، فالون دافا خوب است!» زیرا در هنگام مواجهه با مشکلات میتواند از جانش محافظت کند. او دستانش را به هم چسباند و از استاد و فالون گونگ تشکر کرد. او سپس به من گفت که از حکچ متنفر است. او گفت اگر افراد خوبی مثل ما نبودند که حقیقت را بیان کنند، حکچ جامعه را کاملاً کنترل میکرد.
مملو از سپاسگزاری از استاد بودم. افراد بیشتر و بیشتری حقیقت دافا را درک کردهاند و رهایی از حکچ را انتخاب کردهاند. تمرینکنندگان دافا هر روز حقیقت را روشن میکنند تا دروغهایی را که توسط تبلیغات حکچ در ذهن مردم نقش بسته است، برملا کنند، هسته شیطانی حکچ را افشا کنند، و مهربانی فالون دافا را نشان دهند.
استاد بیان کردند:
«برخی از افراد كه از حقیقت آگاه میشوند ممكن است به تزکیه کردن علاقهمند شوند، برخی ممکن است موافق و همدل شوند و دیگران ممکن است به شكل فعالیتهای ملموس سعی در حمایت كنند. این بازتابها كه از روشنگری حقیقت نشأت میگیرد، فرد به فرد، قلب به قلب گسترش مییابد. عوامل اهریمنی در حال از دست دادن موقعیت خود هستند. دافا و عوامل درست درحال پوشش دادن و نیروبخشیدن به همه چیز هستند و همزمان، در مورد آزار و اذیت، در جامعه و در هر زمینهای تغییراتی را به همراه میآورد و در نتیجه افراد شرور هیچ شنوندهای نخواهند داشت و موجودات اهریمنی چیزی ندارند که از آن سوءاستفاده كنند. این تأثیر اجتنابناپذیر است. كارها هنگامی كه حقیقت را روشن میكنید معمولی و عادی به نظر میرسند، اما تأثیر آنها عظیم است.» (آموزش فا در كنفرانس فای ۲۰۰۳ آتلانتا)
پس از بازگشت به خانه، به نگاه به درون ادامه دادم
پس از بازگشت به خانه، مقابل عکس استاد ایستادم و از استاد خواستم که لطفاً مرا آگاه کنند که هنوز چه وابستگیهایی دارم که منجر به این مداخله در اوایل روز شد. سپس جوآن فالون، متن اصلی فالون دافا را برداشتم، آن را باز کردم و این خط را دیدم، «... بهطور واقعی شین شینگ خود را بهبود بخشید...» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
فهمیدم آن روزها ذهنم پر از گلایه بود. تعداد افرادی که از حکچ خارج میشدند تنها ۴۰هزار تا ۵۰هزار نفر در روز بود. در طول سال نو چینی، این تعداد حتی کمتر بود. نگران بودم که نتوانیم به اندازه کافی مردم را نجات دهیم.
همچنین رنجشهایی داشتم. از دیدن همتمرینکنندگانی که به دنبال آسایش، سفر به خارج از کشور، خرید خانه خوب و ماشین شیک بودند، و زندگی خود را وقف داشتن یک زندگی معمولی کرده بودند، عصبانی میشدم.
علاوه بر این، از تحسین شدن توسط دیگران لذت میبردم و بهراحتی از تعریف و تمجید دیگران خوشحال میشدم.
به رقابت وابسته بودم. وقتی مردم حقیقت را نمیشنیدند یا نمیپذیرفتند، و به دافا بیاحترامی میکردند، ناگهان خشم در من پدیدار میشد و با آنها جروبحث میکردم. این وابستگی با فرهنگ نفرت و کشمکش حکچ مرتبط بود، و علت نسبی مواجهه با مرد سرسختی بود که سعی داشت گزارش مرا به پلیس دهد.
داشتن همه این وابستگیها به مثابه بیاحترامی به دافا و استاد است و برای تمرینکنندگان دافا بسیار خطرناک است!
کنار گذاشتن وابستگیها هنگام روشنگری حقیقت
قبلاً بسیار بیصبر بودم و نمیتوانستم خودم را بهعنوان یک تمرینکننده دافا منضبط کنم. وقتی یک روز حقیقت را برای زنی روشن کردم، پس از دوبار گفتن حقایق، او هنوز مرا درک نکرد. پس از اینکه احساس کرد ناراحت شدهام، گفت: «لطفاً آهسته صحبت کن. من بهسختی میشنوم، اما میتوانم بگویم که شما با من خوب هستی.»
با فهمیدن مشکلم، سرعت حرف زدنم را کم کردم و دوباره حقایق را به او گفتم. او خوشحال بود که بالاخره حرفم را درک کرد. کتابچه روشنگری حقیقت، نشان یادبود و کتاب هدف نهایی کمونیسم را به او دادم.
او به من گفت که در جریان انقلاب فرهنگی، شوهرش تا حد مرگ کتک خورده و پدرش نزدیک بود کشته شود. او گفت: «من این کتابچه را خواهم خواند. پس از گذاشتن مطالب در کیفش، دستانش را جلوی سینهاش به هم چسباند و به سمت آسمان فریاد زد: «سپاسگزارم استاد لی، بالاخره میتوانم با حکچ شرور قطع رابطه کنم!»
مسئولیتهای ما
از همتمرینکنندگان دافا که تمام تلاش خود را برای روشنگری حقیقت انجام دادهاند، و در عین حال، نهایت تلاش خود را میکنند تا شهروندان نمونه در زندگی روزمره باشند، بسیار سپاسگزارم. عملکرد مریدان دافا که بر اساس اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری زندگی میکنند، میتواند تهمتهایی را که حکچ برای لکه دار کردن دافا به کار میبرد، از بین ببرد.
برای از بین بردن تمام وابستگیهای بشری خود با جدیت بیشتری تزکیه خواهم کرد. استاد مهربان از شما بهخاطر راهنمایی و لطف نجاتتان سپاسگزارم!
این درک شخصیام در سطح خودم است. لطفاً به هر چیزی که نامناسب است اشاره کنید.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.