فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

به‌اشتراک‌گذاری سخنرانی جدید استاد لی با خانواده، دوستان و همکاران

19 مه 2023 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) استاد «انسان چگونه پدید آمد» را در 20ژانویه2023 منتشر کردند. پس از دریافت این سخنرانی، چند بار آن را خواندم و فهمیدم که این سخنرانی با سایر سخنرانی‌های استاد لی (بنیان‌گذار فالون دافا) متفاوت است. در این مرحله پایانی از جهان و بدن‌های آسمانی، استاد نه‌تنها تمرین‌کنندگان فالون دافا را نجات می‌دهند، بلکه واقعاً همه موجودات ذی‌شعور را نیز گرامی می‌دارند و فرصت دیگری برای نجات در اختیار بشر قرار می‌دهند. ایشان مسیر بازگشت آن‌ها به آسمان‌ را هموار می‌کنند.

به‌اشتراک‌گذاری سخنرانی جدید با خانواده‌هایمان

تمرین‌کننده‌ای مسن در گروه مطالعه فای ما، بلافاصله پس از اینکه سخنرانی استاد لی «انسان چگونه پدید آمد»، به دستش رسید آن را به فرزندانش داد. آن‌ها سخنرانی را خواندند، شگفت‌زده شدند و گفتند: «استاد دافا آن را خیلی خوب گفته‌اند. ایشان بسیار درست می‌گویند.» یکی از دخترانش بلافاصله گفت که سخنرانی را به دفترش می‌برد و چند نسخه از آن تهیه می‌کند تا بتواند آن را با همکاران نزدیکش به اشتراک بگذارد.

با الهام گرفتن از رویکرد این تمرین‌کننده، سخنرانی «انسان چگونه پدید آمد» را برای مادر و دخترم خواندم. آن‌ها با دقت گوش دادند و گفتند که منطقی است و اینکه استاد با قلب آن‌ها صحبت می‌کنند.

همان‌طور که جشن فانوس نزدیک بود، زن برادرم ناگهان پیشنهاد کرد که برای جشن این مناسبت به خانه او برویم. ابتدا تصمیم داشتم به‌دلیل پاندمی این بار به خانه‌اش نروم، اما فکر کردم که چون هیچ‌چیزی تصادفی نیست، می‌توانم از این فرصت استفاده کنم و سخنرانی جدید، «انسان چگونه پدید آمد»، را برایشان ببرم. قبل از ناهار، از برادرزاده، زن برادرم و برادرم خواستم که یک بار سخنرانی را بخوانند.

برادرزاده‌م گفت که او معمولاً خودش را این‌‌گونه اداره می‌کند، یعنی ساده است، مهربان است و نمی‌گذارد دیگران آزرده شوند. زن برادرم ‌گفت بعضی از مطالب را نمی‌فهمد، اما می‌فهمد که فرد خوبی بودن، کارهای نیک و جمع‌ کردن تقوا کار درستی است. برادرم پس از خواندن سخنرانی لبخندی زد و درک خود را نشان داد. برادرم به این اصل معتقد است که خوب و بد با پاداش و کیفر روبرو می‌شوند. او از مقاله استاد بسیاری از اسرار آسمانی را درک کرد. کل خانواده برادرم قبلاً حقیقت را درک کرده‌اند و مدت‌ها پیش از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های جوانان آن خارج شده‌اند. همچنین دیدگاه درستی درباره فالون دافا دارند.

به‌اشتراک‌گذاری سخنرانی با دوستان نزدیک

چند روز بعد، یکی از دوستان نزدیکم تماس گرفت تا با هم دیداری داشته باشیم. درواقع مدت‌ها بود که به او فکر می‌کردم، به‌ویژه پس از انتشار سخنرانی جدید استاد، «انسان چگونه پدید آمد». می‌خواستم مقاله را به او بدهم تا بخواند. او و دوستانش سال‌هاست که جزء دوستانم بوده‌اند و همه برای رژیم ح.‌ک.‌چ کار می‌کنند. آن‌ها مدت‌هاست که حقیقت را درک کرده‌اند و از ح.‌ک.‌چ و سازمان‌های جوانان آن خارج شده‌اند. همچنین به هریک از آن‌ها یک فلش حاوی مطالب روشنگری حقیقت و یک نشان یادبود روشنگری حقیقت دافا داده‌ام.

دورهمی ما در خانه یکی از دوستان نزدیک برگزار شد و هر کدام چند غذا با خود بردیم. بعد از اینکه همه دور هم جمع شدند، خاطرات گذشته را مرور کردیم و مشکلات خود را با یکدیگر در میان گذاشتیم. این به من فرصت خوبی داد که حقیقت را روشن کنم. بعد از صرف غذا، سه مجموعه مطالب روشنگری حقیقت را که از قبل آماده کرده بودم، بیرون آوردم و به هر کدام یک مجموعه دادم. هر مجموعه شامل کتابچه‌ای به نام حقیقت، کتابچه‌ای به نام برکت اهداشده توسط آسمان‌ها و یک نسخه از هفته‌نامه مینگهویی بود. آن نسخه از هفته‌نامه مینگهویی حاوی سخنرانی جدید استاد، «انسان چگونه پدید آمد»، بود.

به آن‌ها گفتم: «بگذارید مقاله‌ای را برایتان بخوانم که بسیاری از اسرار آسمانی را آشکار می‌کند.» همه آن‌ها سراپا گوش بودند. بعد از اینکه شروع به خواندن مقاله کردم، فکر کردم بهتر است به یکی از دوستان نزدیکم اجازه دهم آن را با صدای بلند بخواند، زیرا او در خواندن مهارت دارد. او از خواندن آن بسیار خوشحال شد. مقاله را به‌درستی و با تلفظ درست خواند و ما همه به او گوش دادیم. دوست دیگری که چند سال پیش به بودیسم اعتقاد داشت، هم‌زمان هم به مقاله گوش داد و هم به متنش نگاه کرد. پس از گوش دادن به سخنرانی گفت که با مطالبش کاملاً موافق است.

بر حسب اتفاق، آن شب وقتی به خانه می‌رفتیم، به طور اتفاقی شوهر یکی از دوستان نزدیک را دیدیم که از محل کارش در شهر دیگری به خانه برمی‌گشت. او به‌ندرت می‌تواند به خانه برگردد. بعد از سلام و احوالپرسی سریع به او نشان یادبودی دادم و برای خواندنش به او پیوستم. مطالب دافا و مقاله استاد، «انسان چگونه پدید آمد»، را به او دادم و آن را درست روی میز خانه‌اش گذاشتم. قبلاً به او کمک کرده بودم از سازمان‌های ح.‌ک.‌چ خارج شود و قبلاً ویدئوهای روشنگری حقیقت را به او داده بودم. قلبم به من می‌گفت که استاد هیچ کسی را که با دافا قرابتی داشته باشد کنار نخواهند گذاشت.

همکاران بازنشسته سخنرانی جدید را می‌خوانند

گزارش‌های پزشکی برخی از همکاران بازنشستۀ بخش ما قبلاً از بیمارستان گرفته شده بود. این چکاپ قرار بود سال گذشته انجام شود، اما به‌دلیل شیوع پاندمی به سال جاری مؤکول شد. فکر می‌کنم هیچ‌چیزی تصادفی نیست. این درست زمانی بود که سخنرانی جدید استاد، «انسان چگونه پدید آمد»، منتشر شده بود. احساس کردم که استاد از من می‌خواهند از این فرصت برای به‌اشتراک گذاشتن این سخنرانی با موجودات ذی‌شعورِ دارای رابطه تقدیری استفاده کنم! جرئت نداشتم این فرصت را از دست بدهم، بنابراین با همکاران قدیمی‌ام تماس گرفتم و گزارش‌ها را به دستشان رساندم. هم‌زمان مقاله «انسان چگونه پدید آمد» استاد و برخی مطالب روشنگری حقیقت را نیز برایشان بردم.

قبل از ترک کار، با شش هفت نفر از همکاران بازنشسته تماس گرفتم و از آن‌ها خواستم در ورودی محله‌شان منتظر من باشند. سپس ساک‌هایی را آماده کردم که شامل چند مجموعه مطلب روشنگری حقیقت و گزارش پزشکی‌شان بود و ساک‌ها را تحویلشان دادم.

آن‌ها پس از دریافت مطالب روشنگری حقیقت، خیلی خوشحال شدند و بارها از من تشکر کردند و گفتند که حتماً به آن‌ها نگاه می‌کنند. از زمانی که ح‌.ک‌.چ فالون دافا را مورد آزار و اذیت قرار داده است، حقیقت را برای این همکاران سابقم توضیح داده‌ام، و آن‌ها مدت‌هاست که حقیقت را درک کرده‌اند، سازمان‌های ح‌.ک‌.چ را ترک کرده‌اند و دیدگاه‌ درستی درباره دافا دارند.

یکی از همکاران بازنشسته سال گذشته در منزل دخترش در پکن اقامت داشت. دختر او پزشک یکی از بیمارستان‌های اصلی پکن است، بنابراین او احتمالاً از دخترش شنیده بود که پاندمی در پکن چقدر جدی است، اما خوش‌اقبال بود و هرگز آزمایش کوویدش «مثبت» نشد. این همکار مسن بسیار ساده و صادق است. او کاملاً با فالون دافا و تمرین‌کنندگان دافا موافق است و مدت‌هاست که سازمان‌های ح.‌ک.‌چ را ترک کرده است.

این همکار سابق برای سال نو چینی به خانه برگشت و هنوز به خانه دخترش برنگشته بود. بنابراین امسال نیز در معاینه پزشکی اداره ما شرکت کرد. وقتی برای گرفتن گزارش به دفتر ما آمد، کل بخش ما درحال برگزاری یک مجمع عمومی بود، بنابراین کسی در دفتر نبود. گزارش پزشکی او درست روی میز دفتر من بود و درست روی سایر مطالب و پرونده‌ها. حتی با وجود این، او خودش آن را برنداشت؛ درعوض روی مبل دفتر ما نشست و منتظر ماند. بعد از پایان جلسه ما، او همچنان آرام نشسته بود.

پرسیدم: «کِی رسیدید؟ متأسفم که اینقدر منتظرتان گذاشتم.» او گفت: «حدود ساعت 2 بعدازظهر رسیدم.» به ساعتم نگاه کردم. دیدم ساعت تقریبا 15:40 است. او یک ساعت و نیم منتظر مانده بود. تحت تأثیر قرار گرفتم و به‌سرعت هفته‌نامه مینگهویی را بیرون آوردم، آن را به گزارش پزشکی او منگنه کردم و مجموعه اسناد را به او دادم. سرفصل هفته‌نامه مینگهویی را به او نشان دادم. متوجه منظورم شد و سرش را تکان داد. او هفته‌نامه مینگهویی و گزارش پزشکی را محکم در دستانش گرفت، گویا می‌ترسید هفته‌نامه از گزارش جدا شود و بیفتد. سپس با خوشحالی رفت.

چرا این همکار سابق آنجا نشست و منتظر ماند؟ یک دلیل این بود که همه موجودات ذی‌شعور برای فا به دنیای بشری آمدند، بنابراین همه آن‌ها سمتی دارند که حقیقت را درک می‌کند. دلیل دیگر این بود که سال گذشته، درست قبل از سال نو چینی، او به بخش ما آمد تا مسائلی را حل‌وفصل کند. او می‌توانست به دفتر دیگری برود تا آن را حل‌وفصل کند و به خانه برگردد، اما بازهم برای احوالپرسی به دفتر ما آمد. فهمیدم که برای نشان یادبود اینجاست. اتفاقاً در آن زمان هیچ‌کس در دفتر نبود، بنابراین یک نشان به او دادم و به او یادآوری کردم که وقتی به خانه برگشت، آن را خوب نگاه کند. این نشان می‌تواند به او کمک کند از پاندمی دور بماند، او را از خطر نجات دهد و از هر گونه سختیِ بیماری‌ها خلاص شود. او با خوشحالی قبول کرد و راضی رفت. این بار به‌جای اینکه وقتی ما اینجا نبودیم، گزارش پزشکی‌اش را بردارد و برود، به امید شنیدن حقیقت از زبان من، منتظر ماند.

یکی دیگر از کارمندان بازنشسته که برای گرفتن گزارش خود به این بخش آمده بود، گفت درحالی‌که در خانه بود، متوجه نشده بود که پاندمی یک سال پیش چقدر بد بوده است. درحالی‌که او در مورد دیوانه‌وار بودن این پاندمی صحبت می‌کرد، گفت که در بیمارستان شهر که پسرش در آن کار می‌کند، روزانه 20 تا 30 جوان جان خود را از دست می‌دادند. آن‌ها حدود 20 یا 30 سال داشتند و به ویروس کشنده (ریه‌های سفید) مبتلا شده‌ بودند. وی گفت که برخی از زنان باردار از ترس ابتلا به این ویروس جرئت زایمان نداشتند. بنابراین هر روز حدود 30 تا 40 زن سقط جنین می‌کردند. با توجه به وضعیت آن دسته از سالمندانی که از قبل با بیماری‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کردند، او فکر می‌کرد بسیار خوش‌اقبال است که خودش و همسرش از پاندمی در امان مانده‌اند. سال‌ها پیش به او کمک کردم از ح‌.ک‌.چ خارج شود. به همین دلیل بود که از محافظت دافا برخوردار بود.

یک همکار بود که چند سال پیش ناگهان مریض شد و جانش در خطر بود. خوشبختانه قبلاً به او کمک کرده بودم از ح‌.ک.‌چ خارج شود، بنابراین او زنده ماند. سپس اخیراً تحت عمل جراحی قرار گرفت. وی به‌تدریج بهبود یافت و توانست به سر کار بازگردد. آن روز دیدم درِ دفترش باز است و فرد دیگری داخل نیست. بنابراین رفتم تا نسخه‌ای از هفته‌نامه مینگهویی را به او بدهم و گفتم: «به این نگاه کن. اسرار آسمانی زیادی در آن نوشته شده است. داشتن سختی‌ها و مصیبت‌ها برای بشر چیز خوبی است. آن‌ها به ما کمک می‌کنند برکات و تقوا به دست آوریم.» می‌خواستم کمکش کنم تا با خواندن «انسان چگونه پدید آمد» بفهمد هدف مردم از آمدن به دنیای بشری، به‌دست آوردن سعادت در این زندگی نیست. آن برای ازبین بردن کارما و بازگشت به آسمان است.

همکار بسیار مهربان دیگری دارم که مدت‌هاست حقیقت را درک کرده و از سازمان‌های ح.ک.چ خارج شده است. گزارش پزشکی اخیر او نشان می‌داد که به بیماری‌ای مبتلا شده که به‌سختی قابل‌درمان است و او در مورد بیماری‌اش به من گفت. تشویقش کردم که خوشبینانه، با شجاعت و پشتکار با آن روبرو شود و 9 کلمه خوش‌یمن «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند. این بار به‌طور اتفاقی هفته‌نامه مینگهویی را همراهم داشتم، بنابراین نسخه‌ای به او دادم و از او خواستم وقتی به خانه برگشت خوب به آن نگاه کند. همچنین از او خواستم آن را با خانواده‌اش به اشتراک بگذارد. گفتم: «بعد از خواندن آن متوجه می‌شوی که چرا گاهی افراد خوب با این همه محنت مواجه می‌شوند. این آسمان است که از ما مراقبت می‌کند و ما را آبدیده می‌کند.»

چند همکار دیگر در بخش ما که به بیماری‌های جدی مبتلا شدند، درحال بهبودی هستند، زیرا حقیقت را درک کردند، سازمان‌های ح‌.ک‌.چ را ترک کردند و 9 کلمه خوش‌یمن «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار کردند.

ازطریق تلاش‌های تمرین‌کنندگان دافا در طول این سال‌ها، اکثر کارمندان بخش من سازمان‌های ح.‌ک.‌چ را ترک کرده‌اند. تحت حمایت فالون دافا، طی پاندمی در 3 سال گذشته، هیچ‌یک از آن‌ها براثر ابتلا به ویروس ح.‌ک.چ فوت نکردند.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.