(Minghui.org) در 22مه1995 از دکهای کنار جاده یک کتاب فالون گونگ خریدم. لحظهای که کتاب را لمس کردم، احساس کردم که چیزی گرد با صدای "تاپ" به داخل و پایین شکمم افتاد. استاد لی (بنیانگذار دافا) یک فالون (در شکمم) نصب و بدنم را پاکسازی کردند. بعد از رسیدن به خانه، تمام کتاب را یکجا خواندم. تزکیه را شروع کردم و در 26مه1996 یک مرید تزکیهکننده واقعی شدم.
ازطریق شرکت در تمرینات و مطالعات گروهی فا، بسیاری از بیماریهایم ناپدید شد. همچنین خوبی دافا، که تمرینکنندگان را ملزم به مهربانی و اعتلای سطح اخلاقی میکند، باعث شد فرد خوبی شوم، و این روی بسیاری از افراد، بهویژه اعضای خانوادهام، تأثیر گذاشت. مادرم دید که بیماری سِلم بهبود یافته است و به همه گفت: «چه کسی باور ندارد که دافا خوب است؟ من به آن اعتقاد دارم، زیرا بیماری دخترم بهبود یافته است!»
پدرشوهرم دید که شخصیتم تغییر کرده و مهربان، خوشبین و سخاوتمند شدهام و به آنها محبت فرزندی دارم و به آنها احترام میگذارم، بنابراین از من تعریف کرد و گفت که عروس خوبی هستم و اغلب به دیگران میگوید: «همه میگویند پلنگ هرگز نمیتواند خالهای خود را تغییر دهد. چنین نیست! من میگویم پلنگ میتواند خالهایش را تغییر دهد، زیرا عروسم بعد از یادگیری فالون دافا، فرد دیگری شد. فکر میکنم این تمرین خیلی عالیست. من هم میخواهم آن را یاد بگیرم.» او به دوستان و بستگانش، ازجمله خواهران و شوهرانشان، کمک کرد تزکیه در دافا را شروع کنند.
بهبود سطح تزکیهام ازطریق مطالعه فا و تزکیه قلبم
بیش از 20 سال است فا را مطالعه کردهام، تمرینها را انجام دادهام و خود را براساس حقیقت، نیکخواهی، بردباری تزکیه کردهام. حتی قادر بودهام که با خودم بسیار سختگیر باشم. وقتی ابتدا مطالعه فا را شروع کرده بودم، «درباره دافا» (مقدمه کتاب جوآن فالون) را ازبر کردم. به ازبر کردن روزانۀ کتاب ادامه دادهام، حتی تا امروز. همچنین توانستهام در طول سالها به جلسات تمرین صبحگاهی ملحق شوم، هر روز ساعت 3:10 صبح از خواب بیدار میشوم تا از ساعت 3:20 صبح شروع به تمرین پنج مجموعه تمرین کنم و در ساعت 6 فرستادن افکار درست را به پایان برسانم. اگر فرصت تمرین در آن ساعت را از دست بدهم بعداً جبران میکنم. در تمام سال گذشته، بر مطالعه خوب فا تأکید داشتم. به یک گروه مطالعه کوچک فا پیوستم که هر هفته یک جلسه مطالعه برگزار میکنیم و آموزههای استاد در مناطق مختلف را ازبر و جوآن فالون را مطالعه میکنیم. تمرینکنندگان همگی به استاد و فا احترام میگذارند، و ماجراهای تأثیرگذارشان در مورد اینکه چگونه شینشینگ خود را بهبود بخشیدند، برایم مفید و انگیزهبخش بودند تا در تزکیهام کوشا باشم.
سال گذشته، به یک گروه کوچک دیگر مطالعه فا پیوستم که هر شب برگزار میشود. اعضای این گروه کوچک همگی در تزکیه خود کوشا هستند و همگی این محیط تزکیه را گرامی میدارند. چند تمرینکننده جوان در طول روز سر کار میروند، و گاهیاوقات که برای پیوستن به مطالعه فا عجله دارند، زمانی برای صرف شام ندارند. همچنین تمرینکنندگانی هستند که قبلاً برای سومین یا چهارمین بار جوآن فالون را ازبر کردهاند. سطح سختکوشی آنها در تزکیه واقعاً مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داده است. من نیز باید در تزکیه خود کوشا باشم.
این محل مطالعه فا از خانه من نسبتاً دور است، بنابراین برای رسیدن به آن باید بیش از نیم ساعت پیادهروی کنم. در ابتدا خیلی احساس خستگی میکردم، اما بعد از مدتی دیگر پاهایم درد نمیکرد و حتی میتوانستم خیلی سریع راه بروم. در طول راه، چند بار «درباره دافا» را میخواندم، و پیادهروی آسان بود، گویا کسی مرا هل میداد. در آستانه سال نو چینی، برای تماشای شنیون در پخش زنده تلویزیون انتیدی به محل مطالعه فا رفتم. برف شدیدی میبارید، بنابراین با تاکسی به محل مطالعه فا رفتم. با اینکه تنها شخص حاضر در آنجا بودم، اما هنوز هم در تمام طول مطالعه پاهایم را در وضعیت لوتوس کامل قرار دادم. در مسیرم به خانه، نه کسی در جاده بود و نه تاکسیای بود، بارش برف سنگین را تحمل کردم و بهسمت خانه رفتم.
یک بار نتوانستم برای تماشای سخنرانی استاد در گوانگجو بهموقع به محل مطالعه فا برسم. اما روز بعد برای تماشای سخنرانی دوم به آنجا رفتم. ازطریق مطالعه فا و تزکیه با همه افراد گروه، بهسرعت پیشرفت کردهام و درکم از فا را بهبود بخشیدهام و سود زیادی بردهام.
در اثر رشد و بهبود من، خانوادهام هماهنگ شده است. من اغلب ویدئوهایی را از سرشت خارقالعاده و خوبیهای دافا، مجموعه «داستانهای زندگی»، معرفی اجراهای شنیون، و آهنگهایی از تیانیین را در تلویزیون خانهام نگاه میکنم. وقتی با خانوادهام به سفر میرویم، همیشه در خودرو سخنرانی استاد در گوانگجو را پخش میکنم. خانوادهام همه از آن بهره بردهاند. شوهرم و عمویم عادت چندساله سیگار را ترک کردند. همه آنها از مطالعه و تمرینات فای من حمایت میکنند. آنها با خودروی خود مرا به محل مطالعه فا میرسانند تا فا را مطالعه کنم یا به من در روشنگری حقیقت در مورد آزار و شکنجه کمک میکنند.
روشنگری حقیقت، آگاه کردن موجودات ذیشعور
من به فای استاد پایبند هستم و موجودات ذیشعور را با نیکخواهی نجات میدهم.
خانوادهام
خواهرشوهرم به سرطان ریه و دخترش به سرطان سینه مبتلا شد. هر دو آنها تحت عمل جراحی قرار گرفتند. پس از شنیدن این موضوع به ملاقاتشان رفتم و با خودم جوآن فالون، مطالب روشنگری حقیقت، یادبود دافا ( آویزههای گل نیلوفر آبی که عبارات «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» روی آنها نوشته شده و برای دارنده برکت به ارمغان میآورد)، میوه و پول برایشان بردم. به آنها گفتم که فقط دافا میتواند جان آنها را نجات دهد! آنها واقعاً به حرفم گوش دادند و تمرین دافا را شروع کردند. آنها به گروه کوچک مطالعه فا پیوستند و فا را مطالعه کردند و تمرینات را از صمیم قلب با حمایت همتمرینکنندگان انجام دادند. بعد از مدت کوتاهی خواهرشوهرم برای معاینه به بیمارستان رفت و پزشک به او گفت: «بیماریات بهبود یافته است. دیگر نیازی نیست که به بیمارستان بیایی.» هم خواهرشوهرم و هم دخترش بهبود یافتند و اینگونه جان دو نفر نجات یافت.
همسایهام در زادگاهم
در شهر زادگاهم شوهر دختر همسایهام دچار تومور مغزی شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. دختر همسایه از مراقبت از شوهرش خسته شده بود. وقتی او را در خیابان دیدم، دلداریاش دادم و در مورد خوبیهای دافا به او گفتم. از او خواستم این دو عبارت را تکرار کند: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» او باور کرد که این عبارات میتواند کمکش کند و اغلب آنها را در خانه تکرار میکرد. شوهرش یک بار از هوش رفت و او خیلی ترسیده بود و با گریه و فریاد سعی کرد شوهرش را به هوش بیاورد، اما بهنظر میرسید که هیچ تأثیری ندارد. سپس آنچه را که به او گفته بودم به خاطر آورد و این دو عبارت را با صدای بلند در گوش او خواند. همانطور که آن را تکرار میکرد، شوهرش بهتدریج به هوش آمد. او از من تشکر کرد. به او گفتم که اگر واقعاً میخواهد از کسی تشکر کند، باید از استاد دافا تشکر کند. او حقیقت را درک کرد و با استفاده از نام واقعی خود از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن خارج شد.
همکلاسیهایم
من اغلب با همکلاسیهایم در ارتباط هستم و آنها را برای صرف غذا دعوت میکنم. زمانی که برخی از فرزندانشان ازدواج کردند، برای روشنگری حقیقت در مراسم عروسی آنها شرکت کردم. مقدار زیادی از بروشورهای دافا را در بستههایی آماده کردم و به هر کسی یک بسته دادم. حتی گاهیاوقات نسخهای از جوآن فالون را به آنها دادم. همه آنها میدانند که من فالون دافا را تمرین میکنم. من در مورد خوبی دافا و اثرات شفابخش شگفتانگیز آن به آنها گفتم و همه مشتاق شنیدن بودند. اکثر آنها پس از درک حقیقت، با ترک ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن موافقت کردند.
هر بار که در دورهمیها شرکت میکردم، همکلاسیها از من میپرسیدند که چه اطلاعاتی (درمورد فالون دافا) برایشان آوردهام. برخی هم به من میگفتند مطالبی را که به آنها دادم به دیگران دادهاند. با شنیدن چنین چیزهایی از آگاهی آنها واقعاً خوشحال شدم. در طول سال نو چینی، همه منتظر بودند تا تقویمهای نفیس دافا را به آنها بدهم. همکلاسیهایم گفتند من فرد خوبی هستم!
شاگردان فوقالعادهام
من در مدرسهای معلم جایگزین بودم و با دانشآموزانم رابطه خوبی داشتم. همه میگفتند که معلم خوبی هستم. این دانشآموزان بهرغم اینکه سالها از آنها جدا شده بودم، هنوز به یاد من بودند. در سال 2019، در چهلمین سالگرد فارغالتحصیلیشان، از من و یک معلم دیگر دعوت کردند که به جمع آنها بپیوندیم. دعوت را پذیرفتم، زیرا فکر میکردم این فرصت خوبی است تا در مورد دافا و آزار و شکنجه آگاهشان کنم. برای همه مطالب دافا بردم. جشن بزرگ و باشکوهی بود. دهها نفر به معلمان خود ادای احترام کردند. قلباً تحت تأثیر قرار گرفتم. در سخنانم به همه گفتم که هرچه باشد باید افراد خوبی باشند و به یاد داشته باشند که نیکخواهی و فضیلت اصولی اساسی هستند. قبل از ترک آنجا، به همه یک یادبود دافا دادم. برخی گفتند: «معلم واقعاً خوب است. حتی این هدایای گرانبها را برای ما آورده است.»
گروه دیگری از دانشآموزان شنیدند که من به زادگاهم برگشتهام و مرا برای صرف غذا دعوت کردند. در مورد خوبی دافا به آنها گفتم و ترانهای برایشان خواندم، به این امید که وجدان آنها را بیدار کنم. همه خوشحال بودند. یکی گفت: «استاد، این آهنگ دافا است! سرپرست من دافا را یاد گرفت و با مردم خوب رفتار میکند.» قبل از رفتن، به هر کدامشان یک یادبود دافا دادم. همچنین به آنها کمک کردم از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شوند.
روشنگری حقیقت بهصورت رو در رو
من میگذارم همهچیز روال طبیعی خود را طی کند و از روشهای متنوع برای نجات مردم استفاده میکنم. همیشه مطالب روشنگری حقیقت را همراه خود دارم. اگر با کسی برخورد میکردم که رفتار صمیمانه داشت، با او صحبت میکردم و خیلیها حرف مرا قبول میکردند. در میان آنها پیرمرد 80سالهای بود. حقیقت را برایش روشن کردم و یک دستگاه پخش صوت کوچک به او دادم. در آن زمان، او و همسرش از نام واقعی خود برای خروج از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن استفاده کردند. وقتی بعداً دوباره همدیگر را دیدیم، به من گفت: «من هر روز به فایل صوتیای که به من دادهای گوش میدهم. آن واقعاً عالی است. من قبلاً بداخلاق و خشن بودم و صبر و تحملم کم بود.» او همچنین گفت: «من یکمیلیون یوآن در یک برنامه مالی سرمایهگذاری کردم که همه آن به یکباره به سرقت رفت. ویران و ناامید شده بودم. واقعاً به خودکشی فکر میکردم، اما وقتی به این فایل صوتی باارزش گوش دادم، واقعاً تغییر کردم و شخص دیگری شدم. خوشرو و سرحال شدهام و همهچیز را ساده میگیرم. همیشه میخندم و بسیار شاد زندگی میکنم.»
نمونههای بیشماری از این دست وجود داشته است، و مجال کافی نیست که همه آنها را توصیف کنم.
در مسیر تزکیه در دافا، بهطور جدی استاد را دنبال میکنم تا حقیقت را روشن کنم و در امور مربوط به نجات موجودات ذیشعور نسبتاً خوب عمل میکنم، اما هنوز از نظر بهبود شینشینگ عقب هستم. گاهیاوقات خوب عمل نکردهام. وقتی با مشکلاتی مواجه میشوم، هنوز نمیتوانم برخی آزمونها را پشت سر بگذارم. استاد بارها در رؤیاهایم مرا آگاه کردند. در مواقعی که خوب عمل میکردم، بهنظر میرسید که دارم صعود میکنم و پلهپله به سمت بالا پیشرفت میکنم. وقتی آنقدر خوب عمل نمیکردم، در رؤیا میدیدم که از پلهها پایین میروم یا به پایین میلغزم.
از این به بعد، باید از گذشته درس بگیرم و با جدیت با پیشرفت اصلاح فا همگام شوم، با بهترین استفاده از وقتم، فا را بهخوبی مطالعه و خود را بهخوبی تزکیه کنم، وابستگیهایم را رها کنم و در مسیر تزکیهام بهخوبی عمل کنم.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همانطور که وبسایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری، برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.