(Minghui.org) تمرینکنندگان فالون دافا از کائوشیونگ، پینگتونگ، تایتونگ و پنگهو در دبیرستان لیگانگ جونیور در شهرستان پینگتونگ گرد هم آمدند تا جلسه مطالعه فا و تبادل تجربه تزکیه جنوب تایوان را برگزار کنند. بسیاری از تمرینکنندگان داستانهای تأثیرگذاری درباره رشد و بهبود شخصی را به اشتراک گذاشتند. همه تمرینکنندگان طی روند مقایسه وضعیت تزکیه خود با سایر تمرینکنندگان، تشویق شدند وضعیت تزکیه خود را بررسی و از زمان موجود به بهترین نحو استفاده کنند تا خود را بهخوبی تزکیه کنند.
مطالعه فای گروهی بزرگ در طول جلسه مطالعه فا و تبادل تجربه تزکیه در جنوب تایوان
تمرینکنندگان در جلسه مطالعه فا و تبادل تجربه تزکیه در جنوب تایوان، تجربیات تزکیهشان را به اشتراک میگذارند.
یوشی که اهل کائوسیونگ است، 72 سال دارد و 13 سال پیش تمرین فالون دافا را آغاز کرد. او از مارس2013 روی روشنگری حقیقت در جاذبههای گردشگری مُصر بود تا زمانی که گردشگران از کشور چین دیگر به این جاذبهها نیامدند. درحالیکه دیگر هیچ گردشگر چینیای نمیآمد، او بسیار مضطرب شد. وی گفت: «استاد نظم و ترتیبی دادند که با استفاده از کامپیوتر حقیقت را روشن کنم.» اما قبلاً هرگز با کامپیوتر کار نکرده بودم و به زبان انگلیسی آشنا نبودم، بنابراین یادگیری کار با کامپیوتر و آنلاین شدن برایم سخت بود.
وی گفت: «یادگیری برای این پروژه برایم آسان نبود. درحین کار با کامپیوتر، اگر مشکلاتی مانند عدم اتصال به شبکه پیش میآمد، افکار درست میفرستادم و از استاد درخواست کمک میکردم. به این ترتیب اغلب معجزاتی رخ میداد.»
او گفت از تمرینکنندگانی که فداکارانه به او آموزش دادهاند سپاسگزار است. او حتی از نوهاش خواست که 26 حرف انگلیسی را به او آموزش دهد. وی اظهار کرد که آسمانها به افرادی که تلاش میکنند کمک میکنند، و او سرانجام یاد گرفت چگونه برای همکاری در این پروژه، با کامپیوتر کار کند.
یوشی با قاطعیت گفت: «بهمنظور کمک به استاد برای نجات تعداد بیشتر و بیشتری از مردم، روی تماسهای تلفنی مصر خواهم بود. همتمرینکنندگان، بیایید با هم سخت کار کنیم تا مأموریت تاریخی خود را کامل کنیم، به عهدمان عمل و استاد را دنبال کنیم!»
منگ شیانِ نوجوان گفت که از کودکی قابلکنترل نبود. پس از آموختن دافا در کلاس ششم فهمید که باید در مدرسه از استانداردهای حقیقت، نیکخواهی و بردباری پیروی کند، اما روند تزکیه قلب روند رهایی از وابستگیها نیز بود. هنگامی که با تعارضی روبرو میشد، اغلب دیگران را سرزنش میکرد، که آن تعارض را بدتر میکرد. پس از اینکه همتمرینکنندگان به او یادآوری کردند که باید آرام باشد و به درون نگاه کند، او متوجه شد که وابستگی شدیدی به انجام کارها، شادی و خودنمایی دارد. این شکافها به شیطان فرصتی میداد تا مداخله کند. او فهمید که تزکیه امری جدی است و وقتی یک تزکیهکننده با مشکلاتی مواجه میشود، باید به درون نگاه کند. او متوجه شد که در مواجهه با آزمونهای کوچک و بزرگ نباید بیتوجه و بیخیال باشد.
منگ شیان همچنین اشاره کرد که انجام تمرینات نیز برایش یک آزمون بود. در گذشته، او بهندرت هر پنج مجموعه تمرین را با هم انجام میداد. او از درد بازوها و پاها درحین مدیتیشن میترسید. سپس فکر کرد که نمیتواند به این وضعیت ادامه دهد و مصمم شد که هر روز تمرینات را انجام دهد. بهتدریج اضافهوزنش از بین رفت و حتی مورد تحسین و تمجید معلمان و بزرگترهایش قرار گرفت. او فهمید این استاد هستند که او را تشویق میکنند در هر کاری که انجام میدهد بدون درطلب بودن به دست آورد.
یو فنگ که امسال 79 سال دارد، از این گفت که برای نجات تمرینکنندگانی که در چین بهطور غیرقانونی بازداشت شدهاند و ترغیب مردم چین به ترک حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن، ازطریق تلفن با مردم و مسئولان تماس میگیرد. وقتی مجبور شد نحوه استفاده از کامپیوتر را یاد بگیرد، کاملاً با آن غریبه بود. اما همتمرینکنندگان گامبهگام به او آموزش دادند. او پس از چند شکست، در مهارتهای کامپیوتری خود بالغتر شد. همچنین در تبلیغ شن یون مشارکت کرد.
وی گفت: «گاهی که نمیتوانستم شینشینگم را حفظ کنم و با خانواده و همتمرینکنندگانم با مهربانی صحبت نمیکردم منجر به اختلافاتی میشد که همیشه بابتشان پشیمان میشدم. به درونم نگاه میکردم و متوجه میشدم که گفتارم را بهموقع تزکیه نکردهام. پس از آن، وقتی دوباره محنتی پیش میآمد و میل من به شکایت کردن نیز ظاهر میشد، بلافاصله متوجه میشدم که باید خودم را اصلاح کنم و به خودم یادآوری میکردم که با بزرگواری با دیگران رفتار کنم.»
یوئه فنگ پس از گذر از یک محنت بیماری، گفت: «این به من فهماند که بهعنوان یک تمرینکننده دافا، باید فا را بهخوبی مطالعه کنم، خودم را بهخوبی تزکیه کنم، سطح شینشینگم را بهبود بخشم و تلاش کنم افراد بیشتری در منطقه تایتونگ با شن یون ارتباط برقرار کنند تا بتوانند نجات یابند.»
شیو رونگ از کائوسیونگ 16 سال پیش تمرین دافا را آغاز کرد. او بعد از ازدواج میخواست عروسی مطیع باشد، اما همهچیز آنطور که میخواست پیش نمیرفت. خانواده شوهرش که مسن بودند اغلب با او با تندی صحبت میکردند و وقتی او به خواستههای آنها عمل نمیکرد، ناراحتی زیادی پیش میآمد. ترس او از خانواده شوهرش به حدی رسید که میخواست خانهاش را بفروشد و از خانهاش دور شود، اما نمیخواست کار را برای شوهرش سخت کند. احساس میکرد که با او غیرمنصفانه رفتار میشود و این اختلافات اغلب او را چنان افسرده میکرد که در خفا گریه میکرد.
شیو رونگ درحین مطالعه فا متوجه شد که این فرصتی برایش است تا در تزکیه خود پیشرفت کند. او مصمم شد که فا را بهخوبی مطالعه کند. وی گفت در طول روندی که به درون نگاه میکردم، «دریافتم که از انتقاد دیگران میترسم. دوست داشتم به حرفهای خوب گوش کنم و شکایت میکردم و به دیگران حسادت میکردم. نظرات دیگران در مورد خودم را بیش از حد جدی میگرفتم. میخواستم ظاهری بیعیبونقص داشته باشم، بنابراین نمیتوانستم صادقانه یا آزادانه زندگی کنم. به شوهرم کمک میکردم در مورد بسیاری از مسائل تصمیم بگیرد و حتی فکر میکردم این کار درستی است. طی این مدت متوجه شدم که با بزرگترهایم با صداقت و نیکخواهی رفتار نمیکنم. این باعث شد از خودم خجالت بکشم.»
شیو رونگ گفت: «نگاه به درون واقعاً یک گنج است.» او اظهار کرد که پس از آموختن اصول فا، فهمید که همه این محنتها و مشکلات نتیجه امیال خودش است. علاوهبر این متوجه شد این اشتباه است که همیشه بخواهد دیگران را تغییر دهد.
او گفت: «باید در هر زمینهای دیگران را بیشتر درک کنم، اما بهجای آنها تصمیم نگیرم. پس از یافتن این وابستگیها شوکه شدم! شروع به اصلاح خودم کردم و این فکر را از ته قلبم فرستادم: "میخواهم همه اینها را نیکخواهانه حلوفصل کنم." در طول این روند، هر زمان که وابستگیای را در خودم مییافتم، احساس آرامش میکردم، گویا لایهای از یک پوسته برداشته شده باشد.»
لینگ خوان، تمرینکنندهای از تایتونگ، در سال 2012 تمرین دافا را آغاز کرد. او ازطریق مطالعه فا، یاد گرفت که به درون نگاه کند. وی گفت: «قبل از کسب فا به خودم فکر میکردم، پر از منیت بودم و هرگز نمیپذیرفتم که اشتباه کردهام. شوهر و فرزندانم را وادار میکردم استانداردهای مرا رعایت کنند. وقتی مردم به خواستههای من عمل نمیکردند، غرغر میکردم، عصبانی میشدم و مردم را سرزنش میکردم و در حین صحبت فضایی برای آنها باقی نمیگذاشتم. هرگز نمیدانستم چگونه به احساسات دیگران بیندیشم و از دیدگاه دیگران فکر کنم.»
«اکنون درکم این است که بهعنوان یک تزکیهکننده، باید خودم را تغییر دهم. باید هرچه بیشتر از زمان باقیمانده برای مطالعه فا، بهخوبی استفاده کنم، کاستیهایم را ازطریق نگاه به درون بیابم، و در صورت بروز مشکلات، از دیدگاه دیگران فکر کنم، و خانوادهام را تأیید و تشویق کنم. وقتی عقاید و تصوراتم تغییر کرد، بسیاری از جنبههای خانوادهام، مانند عقاید و تصورات، افکار، روحیه و قدرت بدنی همگی بدون اینکه متوجه شوم کمکم تغییر کردند. نهتنها غر زدن و مشاجره کمتر شد، بلکه حاضر بودم بیشتر فداکاری کنم و از شکایت دست برداشتم.»
لینگ خوان با قلبی مملو از سپاسگزاری گفت: «اصول فای استاد بخشی از اصول کیهان است. این فرصتی است که استاد مهربان به من و خانوادهام دادند تا به مسیر صالح بازگردیم و هماهنگتر شویم.»
جیانگ ژونگ 21 سال تزکیه کرده است. او از کاستیهای خود درخصوص مشارکت در یک پروژه گفت. وی اظهار کرد که در طول یک مراسم راهپیمایی با یک تمرینکننده هماهنگکننده دچار تعارضی شد. پس از نگاه کامل به درون متوجه شد که وابستگی بسیار قویای به شهرت و اعتباربخشی به خود دارد. او برای شکل دادن بدنی واحد با سایر تمرینکنندگان، همکاری نمیکرد و خودنمایی میکرد و حسادت میکرد. علاوهبر این، گاهی احساس میکرد حق با اوست و دیگران اشتباه میکنند. او از تعالیم استاد مبنی بر نگاه به درون و همکاری با سایرین برای شکل دادن بدنی واحد تبعیت نمیکرد. به درون نگاه نمیکرد تا کاستیهای خود را بیابد.
جیان ژونگ گفت در آن زمان متوجه نبود که علت این تعارض منیت اوست. او فراموش کرد که هدف از مشارکت و همکاری باید کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذیشعور باشد، نه اعتباربخشی به خود. همزمان متوجه شد که چون مدتها در برآوردن الزامات استاد ناموفق بوده، شینشینگش نمیتواند بهبود یابد. این باعث شد که احساس کند استاد را ناامید کرده است.
وی گفت که بسیاری از تمرینکنندگان بهخاطر تندخویی او اذیت شدهاند. او از این فرصت عمومی استفاده کرد و به استاد و همتمرینکنندگان گفت: «ببخشید، همه اینها تقصیر من است!» سپس خودش را تشویق کرد که در تزکیه شینشینگش بیشتر تلاش کند.
شینگ یو سفر تزکیه خود در این دنیای مادی را که پر از وسوسه است به اشتراک گذاشت. او سالهای زیادی در خانه فا را مطالعه و تزکیه میکرد، زیرا خانوادهاش تمرین نمیکردند، و او سرسختانه به شهرت، منفعت و روابط وابسته بود. ازآنجاکه تمرینکنندگان اطرافش اغلب پیشرفت اصلاح فا و سایر اطلاعات را با او به اشتراک میگذاشتند، او شروع به تأمل درباره خودش کرد. از یک طرف، به همه چیزهای این دنیای مادی چسبیده بود و حاضر نبود رهایشان کند. ازسوی دیگر میخواست از دافا سود ببرد. او از خودش پرسید: «آیا این تزکیه واقعی است؟» وی تصمیم گرفت سه کاری را که استاد از شاگردانشان خواستهاند بهخوبی انجام دهد.
او گفت: «این واقعاً معجزهآسا است. وقتی این فکر به ذهنم خطور کرد، استاد واقعاً نظم و ترتیبی دادند که این فرصت را داشته باشم که حقیقت را برای همکاران و دوستانم روشن کنم و شن یون را تبلیغ کنم.» علاوهبر این، او نهتنها در فروش بلیت موفق بود، بلکه دوستش بیش از 10 بلیت شن یون برای یک مدرسه خریداری کرد. او همچنین فرصتی یافت که میزبان یک مهمانی چای در یک مکان باستانی در زادگاهش باشد تا شن یون را تبلیغ کند. وی ازطریق این تجربیات عمیقاً احساس کرد که «پس از یکی شدن با سایر تمرینکنندگان، خرد و قدرت دافا معجزات تصورناپذیری را ازطریق کلمات و اعمال بهظاهر عادی به نمایش خواهند گذاشت.»
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همانطور که وبسایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری، برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.