(Minghui.org) با نگاهی به سفر تزکیهام در سال گذشته،بهخاطر رشد و بهبود شخصیتم و درک بهتر فا احساس شعف میکنم. اما هنوز از اینکه خوب عمل نکردم متأسفم. هر ذره پیشرفت من با راهنمایی استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون دافا) میسر شد.
استاد لی بیان کردند:
«به خاطر داشته باشید که وقتی کسی به سطح آرهات میرسد، هرگز نمیگذارد هیچچیزی از نظر احساسی او را تحتتأثیر قرار دهد. مسائل دنیوی ذهن او را مشغول نمیکند و هرچقدر هم با او بد رفتار شود همیشه لبخند میزند و سرزنده است و به آن اهمیتی نمیدهد.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)
آرزوی رسیدن به این حالت را داشتم که در آن قلبم طوری استوار شود که هیچ چیز نتواند مرا تحتتأثیر قرار دهد.اما در واقعیت، خلق و خویم اغلب در واکنش به کسی یا چیزی در نوسان بود.
مهم نیست چه کسی مقصر است یا حق با چه کسی است
برای نمونه، یکی از اعضای خانوادهام تقریباً روزانه با رایانه یا تلفن همراهش بازی میکرد. حتی بعد از اینکه بارها مضرات بازی را به او گفتم به کارش ادامه داد، به همین دلیل عصبانی میشدم.
در محل کار، زمانی که رئیسم عملکرد مرا ارزیابی میکرد یا زمانی که نیاز به ملاقات با مشاور مدرسهام داشتم، بسیار عصبی میشدم. وقتی افراد هنگام صحبت با من خودنمایی میکردند، بیحوصله و ناراحت میشدم. پس از نگاه به درون، متوجه شدم که بیشتر این احساسات منفی ناشی از وابستگی من است به آنچه که درست و غلط میدانستم.
پس از یک اتفاق از نظر نحوه نگرشم به درست و نادرست، به درک جدیدی دست یافتم. من و آلیس، تمرینکننده، برای حضور در یک جلسه مطالعه فا زودتر آنلاین شدیم. او از من دربارۀ کیفیت صدای میکروفونش پرسید زیرا قبلاً با آن مشکل داشت. به او گفتم که صدایش خوب میآید و من میتوانستم آن را خیلی واضح بشنوم. اما، پس از آنلاین شدن دیگران، صدایش از بقیه خیلی ضعیفتر بود.
قضاوت من تغییر کرد زیرا مرجعی که استفاده کردم متفاوت بود. با وجود اینکه سطح صدای میکروفون آلیس مثل قبل جلسه بود، احساس کردم در مقایسه با سایر تمرینکنندگان صدایش بسیار ضعیفتر است. متوجه شدم که تصور و درک افراد از یک موضوع ممکن است درست نباشد و همیشه در حال تغییر باشد. فهمیدم که نباید بیش از حد به نظرات دیگران در مورد خودم اهمیت بدهم و نباید به درستی یا نادرستی یک موضوع وابسته شوم.
طلب منفعت شخصی بر قلبم سنگینی کرد
وقتی داشتم اجرای شن یون را تماشا میکردم، شعری در برنامه، روی من خیلی تأثیر گذاشت.
استاد لی نوشتند:
«مردی جوان بود، سرشار از آرمانها
در آرزوی این بود که از انسانهای باشکوه گذشته تقلید کند، آنهایی که ستون کشور بودند
وقتی بعداً به زادگاهش بازگشت، بسیار مشهور شد
اما آیا علت روی زمین بودنش همین است؟» («تحسین یک نقاشی و وارد شدن به قلمرو آن»، هنگ یین ۵)
متوجه شدم که 20 سال گذشته را صرف کسب شهرت و ثروت کردهام، همانطور که در سه جمله اول شعر توضیح داده شد. در دنیای بشری استدلالها باعث میشود فقط فردی که شهرت و ثروت دارد را موفق بدانیم. جمله آخر شعر مرا متوجه کرد که بهدنبال منافع شخصی بودن توهم است.
اغلب احساس نگرانی میکردم زیرا میترسیدم شهرت و منافع شخصیام را از دست بدهم. من این چیزها را میخواستم و وقتی به آنها نمیرسیدم عصبانی میشدم. در نتیجه، اغلب احساس ناراحتی و ناامنی میکردم.
در ادامه متوجه شدم که اگر همه کسانی که شایسته هستند بتوانند به شهرت برسند، چیزی به نام گمنامی وجود نخواهد داشت. به این معنا که موفقیت ممکن است لزوماً توسط توانایی یک فرد تعیین نشود.
در جامعه امروزی، تحتتأثیر آموزههای تکامل و الحاد، افراد ناخودآگاه دنبال این و آن میروند و میخواهند پیشرفت کنندو از همه جلوتر باشند. کودکان ممکن است بخواهند اسباببازیهای جدید تهیه کنند. برخی افراد به دنبال ثروت هستند، در حالی که برخی دیگر به دنبال شهرت هستند. این طلبها باعث شده است که مردم با یکدیگر دچار اختلاف شوند. آنها میترسند به آنچه میخواهند نرسند و اغلب مضطرب میشوند. آنها حتی نگران این هستند که آیا به اندازه کافی سخت کار و تلاش کردهاند و از اشتباه کردن میترسند.
زمانی اندیشیدم: «چرا فکر میکردم این همه عدم اطمینان در زندگی من وجود دارد؟ آیا زندگی من نظم و ترتیب داده شده است؟ فا به ما میآموزد که مقدار کارمای یک فرد همه چیز را نظم و ترتیب میدهد. و اینکه خدایان همه تحولات جامعه بشری را نظم و ترتیب میدهند. بهعنوان یک تمرینکننده، زندگی من توسط استاد نظم و ترتیب داده شده است، حتی اگر نتوانم آن را ببینم. همه نظم و ترتیبهای استاد برای ما بهترین است، بنابراین اصلاً نیازی به ترس، اضطراب یا نگرانی نیست.» وقتی این را فهمیدم، احساس راحتی و ثبات و امنیت کردم.
دریافتم که ندانسته عقاید و تصورات بشری زیادی در خودم جمع کردهام. مثلاً من به نتایج کارم وابسته بودم. انگیزه من برای کار سخت دریافت یک ارزیابی خوب بود. در نتیجه، اغلب خودم را مجبور به انجام کارهایی میکردم که نمیخواستم به آنها خاتمه دهم. ناشکیبا بودم و نمیتوانستم آرام باشم. من بیش از حد به سود و زیان اهمیت میدادم، بنابراین نمیتوانستم روی هر کاری که انجام میدادم تمرکز کنم تا بتوانم نتایج بهتری بگیرم.
خوشبختانه، استاد نظم و ترتیبی دادند که خانواده، دوستان و همتمرینکنندگانم به من کمک کنند تا پیشرفت کنم. آنها اغلب به مشکلاتم اشاره و به من پیشنهاد میکردند که به جای تمرکز بر دستیابی به یک هدف، به کارم علاقهمند شوم. از این گذشته، خودم را فقط به انجام کارهای کوتامدت وادار کنم. از منظر تزکیه، شغل من نباید ابزاری باشد که در جهت کسب منافع شخصی به من کمک کند، بلکه باید فرصتی برای کمک به مردم برای یادگیری بیشتر درباره فالون دافا باشد. رابطه من با کارم باید همکاری باشد تا بتوانم کارم را بهخوبی انجام دهم.
به ناچار احساسات منفی مانند نگرانی، اضطراب، رنجش و غرور در من ایجاد شد. من هر کاری میکردم تا منافع شخصی بیشتری کسب کنم. زمانی که عاری از خودخواهی بودم، ذهنی باز و باملاحظه نسبت به دیگران پیدا کردم.
استاد بیان کردند:
«نور خدایی همهجا را روشن و همهچیز را هماهنگ میکند.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
بعد از اینکه فکرم را ساده و پاک نگه داشتم سخنان استاد را بهتر درک کردم. وقتی از طلب شهرت و ثروت دست کشیدم، گام برداشتن در مسیر بازگشت به سرشت واقعیام را شروع کردم.
رها کردن عقاید و تصورات بشری امروزی
قبلاً خیلی به ظاهرم وابسته بودم. من زمان زیادی را صرف آرایش، لباس، کاهش وزن و مراقبت از پوست میکردم. بعداً متوجه شدم که در این زمینه عقاید و تصورات بشری تحریف شده زیادی دارم.
دریافتم که بسیاری از محصولات آرایشی برای تبلیغ از تأثیر سلبریتیها استفاده میکنند. آنها مدافع تعریف خود از زیبایی هستند و از تأثیرات رسانهها برای تقویت چنین تمایلاتی استفاده میکنند.
به دنبال ظاهر رفتن نیز میتواند باعث از دست رفتن اعتماد به نفس افراد شود. این تمایلات باعث میشود افراد دچار افراط شوند و از گرایشات جامعه پیروی کنند و هر کاری را که لازم است انجام دهند، اگرچه محصولات برای همه مناسب نباشد. همه اینها خلاف فضایل سنتی است.
بعد از اینکه متوجه این موضوع شدم، کمکم به سمت طبیعیتر شدن پیش رفتم. آرایشم را مطابق ظاهرم انجام دادم و بهدنبال هدف کاهش وزنی که رسیدن به آن سخت بود یا مناسب من نبود، نبودم.
سخن پایانی
به نظر میرسد که دنبال کردن منافع شخصی ممکن است تا حدی رضایت افراد را به همراه داشته باشد. اما این رضایت کوتاهمدت است. در عین حال، طلب شهرت و منافع شخصی، استرس زیاد و بار روانی ایجاد میکند. استرس دردناک است و رهایی از آن سخت است.
وقتی به منافع شخصی وابسته نبودم، وقتی دانستم به چه چیزهایی نیاز دارم و به چه چیزی نیاز ندارم، زمانی که تحتتأثیر نظرات دیگران قرار نگرفتم، یا زمانی که با گرایشات جامعه پیش نرفتم و اجازه دادم همه چیز مسیر طبیعی خود را طی کند، بسیار آرام و آسوده شدم.»
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همانطور که وبسایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری، برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.