(Minghui.org) فالون دافا یک روش معنوی است که درسال 1999 در چین به عموم معرفی شد. امروز میخواهم دو تجربهام را با شما بهاشتراک بگذارم.
نشان دادن نیکخواهی در برخورد با کاستیهای دیگران
یک روز زمانی که مشغول چاپ مطالب روشنگری حقیقت بودم، متوجه شدم که برخی از نشانهای یادبود دافا تار شده و تصاویر دو بار روی هم چاپ شدهاند. ناراضی بودم و شروع به گلایه و انتقاد کردم.
همین چند روز پیش، وقتی با خانمی درباره آزار و شکنجه فالون دافا صحبت میکردم، یک نشان یادبود دافا به او دادم. آن خانم به آن نگاه کرد و گفت: «چقدر زیباست. چگونه میتوان آن را به این زیبایی درست کرد؟» او قلباً از زیبایی نشان یادبود تعریف میکرد. احساس میکنم ساختن وسایل روشنگری حقیقت با کیفیت خوب مهم است، بنابراین به شکل ظاهری یادبودها توجه میکنم.
وقتی این یادبودها را دیدم بهدلیلی خودخواهانه ناراضی بودم. نمیتوانستم آنها را بین مردم توزیع کنم، زیرا خیلی بد بهنظر میرسیدند. اما نمیخواستم آنها را هدر بدهم، زیرا نمیخواستم کارما جمع کنم. ازاینرو شروع به شکایت و انتقاد از تمرینکننده سازندهشان کردم: «باید چهکار کنم؟ چرا افراد مسئولیتپذیرتر نیستند؟ این بیاحترامی به فاست.» همین که این را گفتم، دیدم کاغذ خالی از چاپگر بیرون میآید. شوکه شدم و متوجه شدم این اشتباه است که از کار شخص دیگری انتقاد کنم.
به درون نگاه کردم و متوجه شدم که نباید از همتمرینکنندگان شکایت و گله کنم، بنابراین بیدرنگ مشکلم را پذیرفتم: «استاد اشتباه کردم. من نمیتوانم از تمرینکنندهای دیگر شکایت کنم.» مشکل چاپگر بلافاصله برطرف شد و بهدرستی شروع به کار کرد.
ما دافا (قانون بزرگ) را تزکیه میکنیم و بنابراین نباید خودخواه باشیم. علاوهبر این مریدان فالون دافا بدنی واحد هستند و باید با یکدیگر همکاری کنند و نسبت به یکدیگر نیکخواه باشند.
احساس کردم که از استاد لی، بنیانگذار و معلم فالون دافا، اشارۀ رحمتآمیزی دریافت کردم.
وقتی دوچرخهام با تاکسی برخورد کرد معجزهای رخ داد
یک زمستان، وقتی در خیابان درحال دوچرخهسواری بودم، یک تاکسی از جایی ناگهان بیرون آمد و از سمت چپ بهسمت من منحرف شد. یک قندیل یخ بزرگ در سمت راستم بود. تاکسی با سرعت به دوچرخهام برخورد کرد و آینه بغل تاکسی شکست و افتاد. اما من و دوچرخهام هیچیک آسیبی ندیدیم. چه معجزهای!
راننده از ماشین بیرون آمد و شروع به فحاشی کرد. میدانستم که این سانحه تقصیر اوست، اما تزکیه مستلزم این است که دیگران را بر خود مقدم بدانیم. با خودم فکر کردم: «من تمرینکننده هستم، بنابراین با او بحث نمیکنم. اگر او منطقی نباشد و از من بخواهد که برای آینه شکسته پول بدهم، آن را میپردازم.»
او با صدای بلند گفت: «تو برای جلوگیری از برخورد با قندیل یخ، به طرف ماشین من منحرف شدی.» میدانستم که او میداند حرفش اشتباه است، اما برای حفظ آبرو، لجبازی و بحث میکرد. به او لبخند زدم. سپس درحالیکه بهزور خودش را کنترل میکرد که آرام بهنظر برسد، گفت: «حالا میتوانی بروی.»
وقتی به گذشته نگاه میکنم، وقتی در آن موقعیت بحرانی قرار گرفتم، آرام بودم و هیچ ترسی نداشتم، اما وقتی به خانه رسیدم و روی تختم نشستم، پاهایم سست شد و تمام بدنم بیاختیار شروع کرد به لرزیدن. واکنش بدنم باعث شد احساس ترس کنم. شاید طرف آگاهم دید که وضعیت چقدر خطرناک بود و استاد مرا نجات دادند.
استاد از من محافظت کردند و جانم را نجات دادند، و به همین دلیل بود که آسیبی ندیدم. در غیر اینصورت نمیتوانم تصور کنم چه اتفاقی میافتاد. چگونه دوچرخه من به تاکسی برخورد کرد، آینه آن را شکست و آسیبی ندید؟ بدون حمایت استاد، چطور دوچرخه من میتوانست سالم بماند، یک طرف، تاکسی و طرف دیگر قندیل یخ بود، و با نیروی فوقالعاده سرعت ماشین، آینه تنها چیز قابلشکستن نبود. از استاد تشکر کردم که از من محافظت کردند.
تحت حمایت استاد لی، احساس برکت و خوشحالی میکنم. گرچه آزار و شکنجه وحشیانه فالون دافا از سوی ح.ک.چ ادامه دارد، نمیترسم، چون فا را دارم.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همانطور که وبسایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری، برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.