فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

پی‌بردن به جدیت تزکیه

6 ژوئیه 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) از سن کم فالون دافا را با مادرم تمرین کرده‌ام و حالا بیش از 20 سال از آن زمان گذشته است. اگرچه مواقعی بوده است که کوشا نبودم و خوب عمل نکردم، هرگز در ایمان قوی خود به فا و استاد شک نکردم.

بعد از اینکه استاد اخیراً دو مقاله جدید «از خطر دوری کنید» و «تزکیه در دافا جدی است» را منتشر کردند، مادرم گفت: «استاد دو مقاله جدید منتشر کردند. سخنان استاد بسیار جدیست! زمان باقی‌مانده برای ما محدود است. درنهایت این فقط درباره انتخاب افراد خوب نیست، بلکه درباره تمرین‌کنندگان نیز هست!» وقتی مقالات استاد را خواندم قلبم لرزید، زیرا وضعیت تزکیه‌ام گاهی خوب و گاهی بد بود. مادرم معمولاً مرا «گربه تنبل بزرگ» خطاب می‌کرد، زیرا نمی‌توانستم تنبلی را کنار بگذارم و سه کار را به‌خوبی انجام دهم. بنابراین به‌محض شنیدن درباره تمرین‌کنندگان دافای بی‌صلاحیت، قلبم به تپش افتاد.

دو مقاله استاد را خواندم و واقعاً به جدیت تزکیه پی بردم. افکار و اعمالم را با مقالات استاد مورد ارزیابی قرار دادم و ناگهان احساس شرمندگی کردم که مانند یک تمرین‌کننده دافا عمل نکرده‌ام. فکر ‌کردم لایق رنجی که استاد متحمل می‌شوند، نیستم.

استاد بیان کردند:

«اصلاح فای کیهان به مرحلۀ نهایی رسیده و پس از این مرحله، روند جدی انتخاب و حذف وجود خواهد داشت. مراقب خودتان باشید!» («از خطردوری کنید»)

استاد در مقاله «تزکیه در دافا جدی است» گفتند:

«مراقب خودتان باشید و مسیری را انتخاب کنید که به نفعتان است»!

استاد در هر دو مقاله فوق به عبارت «مراقب باشید» اشاره کردند. فهمیدم دیگر نمی‌توانیم سست شویم.

مادرم به‌تازگی علائم کارمای بیماری را برای حدود یک ماه تجربه می‌کرد و درد معده و کمر داشت. او دو سال پیش نیز همین علائم را داشت. در آن زمان، وضعیت شدیدتر بود. بعد از خوردن هر چیزی بالا می‌آورد. اما در آن زمان، با افکار و اعمال درستش آن را پشت سر گذاشت. این بار، علائم برای مدتی طولانی ادامه یافته است. به نظر می‌رسد که مادرم افکار درست کافی ندارد و فقط منفعلانه آن را تحمل می‌کند. هر وقت احساس ناراحتی می‌کرد، در رختخواب می‌ماند. به‌جای مطالعه فا، به فایل‌های صوتی فای استاد گوش می‌داد.

هر وقت مادرم را این‌طور می‌دیدم، بلافاصله او را ترغیب می‌کردم: «حالت بهتر شد؟» «عجله کن و تمرینات را انجام بده! این می‌تواند کمکت کند تا از مشکل عبور کنی!» «سریع، افکار درست بفرست!» «فا را بیشتر مطالعه کن، خیلی کم‌ مطالعه کرده‌ای.»

وابستگی‌هایی به مادرم داشتم که آن‌ها را از بین نبرده بودم و مضطرب می‌شدم. به‌جای تشویق او به‌عنوان هم‌تمرین‌کننده با افکار درست، از سستی او با لحن تند شکایت می‌کردم. همچنین افکار منفی در من ایجاد می‌شد، زیرا طی دو سال گذشته چند هم‌تمرین‌کننده در منطقه ما به‌طور ناگهانی فوت کرده بودند.

پس از خواندن مقالات جدید استاد، هردو به جدیت تزکیه و بازپرداخت بدهی کارمایی پی بردیم. ازآنجاکه مادرم در گذشته با افکار درست بر محنت‌های بزرگ غلبه کرده بود، فکر می‌کردیم این بار نیز به‌سرعت از این مشکل عبور می‌کند. بنابراین سست شدیم. حالا سستی مادرم ترس مرا برانگیخت. از نظر جسمی و روانی خسته شده بودم.

هر سختی به این دلیل است که ما خوب عمل نکرده‌ایم و به نیروهای کهن اجازه دادیم از نقاط ضعف ما سوءاستفاده کنند. اگر بتوانیم از زمان‌های چالش‌برانگیز عبور کنیم، می‌توانیم در تزکیه پیشرفت کنیم. اگر نتوانیم به‌خوبی آن‌ها را اداره کنیم، بدون توجه به اینکه علائم شدید باشند یا نه، ممکن است به قیمت جان ما تمام شود.

همچنین فهمیدیم که گرچه دردهای ظاهری زیادی را تحمل می‌کنیم، اما در حقیقت، استاد 1000 یا حتی 10هزار برابر بیشتر برای ما تحمل می‌کنند. استاد همچنین درحال مبارزه با شیطان برای تمرین‌کنندگان دافا هستند. ما نباید استاد را ناامید کنیم، زیرا ایشان برای ما تلاش بسیار زیادی می‌کنند.

من و مادرم بعد از فهمیدن همه این‌ها، مقاله‌ها را دوباره خواندیم. این بار، وابستگی پنهان ترسناک و تکان‌دهنده‌تری را پیدا کردیم که تشخیص آن سخت بود! رنجش پنهان از استاد!

وقتی برای اولین بار مقالات را خواندم، به این فکر کردم که آیا اتفاق مهمی در خارج از کشور افتاده است؟ چرا هم‌تمرین‌کنندگان از استاد شکایت می‌کنند؟ استاد برای ما خیلی تحمل کرده‌اند، پس چگونه کسی می‌تواند از استاد شکایت کند؟ اما بعد فکر کردم، اگر مسئله جزئی بود، استاد به‌طور جدی به تمام تمرین‌کنندگان دافا در سراسر جهان اشاره نمی‌کردند. پس به درونم نگاه کردم و متوجه شدم که من هم رنجشی پنهان دارم! به‌عنوان مثال، زمانی که در زندگی با مشکلاتی مواجه می‌شدم، فکر می‌کردم: «اخیراً عملکردم بسیار خوب بوده است، و اغلب افکار درست می‌فرستم، پس چرا هنوز با این مسئله مواجه هستم؟ چرا مسائل به‌آرامی پیش نمی‌روند؟»

نمی‌دانستم که آیا مادرم همانطور که می‌گفت عمل کرده است - آیا او هر سه کار را انجام داده است: مطالعه فا، فرستادن افکار درست و روشنگری حقیقت درباره دافا؟ نمی‌دانستم که چرا وضعیت سلامتی او هنوز بهتر نشده است. حالا که درباره‌اش فکر می‌کنم، می‌بینم که این افکار درست نبودند. ما فا را مطالعه می‌کردیم، تمرین‌ها را انجام می‌دادیم، و برای حل مشکلات افکار درست می‌فرستادیم، به‌جای اینکه انجام آن‌ها را به‌عنوان مأموریت خود در نظر بگیریم. اگر عمیق‌تر نگاه می‌کردم، متوجه می‌شدم که به اندازه کافی به استاد و فا باور ندارم، و با کاوش عمیق‌تر، متوجه شدم که از دافا و استاد شاکی بوده‌ام! انگار ما کار استاد را انجام می‌دادیم و اگر ما کارهای سمت خودمان را انجام می‌دادیم، استاد مجبور نبودند مشکل را برای ما حل کنند.

بعد از اینکه افکارم را با مادرم در میان گذاشتم، او از شرمندگی گریه کرد.

استاد بیان کردند:

«بنابراین به افرادی که به‌طور واقعی تزکیه نمی‌کنند و آن‌هایی که پس از شکست در آزمون‌های تزکیه رنجیده و دلخور شده‌اند، می‌گویم: تزکیه یعنی تزکیۀ خودتان. تمام کارهایی که انجام می‌دهید، ازجمله کارهایی که برای روشنگری حقیقت انجام می‌دهید و آزار و شکنجه‌ای که در طول این روند متحمل می‌شوید، بخشی از تزکیۀ شماست و کاری است که باید انجام دهید و از میان آن بگذرید. آزار و شکنجه‌ای که نیروهای کهن بر شما تحمیل کرده‌اند به‌خاطر کارمایی است که دارید. کارهایی که انجام داده‌اید هیچ‌یک نه برای دافا بوده است نه برای استاد. بلکه بدهی‌های کارمایی شما به نیروهای کهن دستاویزی داده که علیه شما استفاده کنند.» («از خطر دوری کنید»)

ما بیش از 20 سال است که در دافا تزکیه می‌کنیم و از آنچه استاد بیش از 20 سال تحمل کرده‌اند، بهره می‌بریم! پس چرا هنوز به دافا شک داریم و از استاد شکایت می‌کنیم؟ با توجه به نیک‌خواهی و رنج استاد، عمیقاً بابت همه این‌ها احساس شرمساری دارم! خوشحالم که به‌موقع متوجه این احساسات نامناسب شدم. با عجله وابستگی‌ها و تصورات بشری‌ام را از بین بردم و به خودم گفتم که مراقب ذهنم باشم و به شیطان کوچک‌ترین فرصت سوءاستفاده از آن را ندهم!

همچنین متوجه شدم که دیگر نمی‌توانم غرق تنبلی‌ام باشم. درک سطحی‌ام درباره این موضوع در تزکیه‌ام را نوشتم و امیدوارم که هم‌تمرین‌کنندگانی مانند من بتوانند جدیت تزکیه را در ذهن داشته باشند!

امیدوارم با توجه به زمان محدودمان بتوانیم به هم کمک و پیشرفت کنیم. با قلبی سپاسگزار می‌توانیم راهی را که استاد برای ما نظم و ترتیب داده‌اند، بدون هیچ تردیدی طی کنیم.