ده‌ها تمرین‌کننده‌ی محلی اخیراً بازداشت شدند. مایلم از هم‌تمرین‌کنندگان خود بخواهم تا آرامش داشته باشند و "سخنرانی-فا در کنفرانس فلوریدا، ایالات متحده آمریکا"ی معلم را در ۲۹ دسامبر، ۲۰۰۱ مطالعه کنند،

"بگذارید به شما بگویم، تمام آنهایی که باقی می‌مانند و این که می‌توانند دافا و مریدان دافا را مورد شکنجه و آزار قرار دهند، به علت خود شاگردان‌مان است. شاگردانی که فرستادن افکار درست را جدی نگرفته‌اند: شیطان در بُعدهایی که شما قرار است مسئولیت آن را به دوش بکشید و برای آن مسئول باشید از بین نرفته است. علت این است. بنابراین شما باید فرستادن افکار درست را جدی بگیرید. بدون توجه به اینکه فکر می‌کنید توانایی دارید یا نه، باید آن را انجام دهید. آنچه که از ذهن خودتان از بین می‌برید آنهایی هستند که در درون محدوده‌ی بدن خودتان تأثیری را دارا هستند؛ هم‌زمان، شما باید آن بیرونی‌ها را، که به طور مستقیم به بعدهایی که شما در آن هستید ارتباط دارند، از بین ببرید. اگر آنها را از بین نبرید، آنگاه نه تنها شما را شکنجه می‌کنند و مهارتان می‌کنند، بلکه شاگردان دیگر و مریدان دافای دیگر را نیز شکنجه می‌کنند. همان‌طور که می‌دانید، شکنجه‌ای که مریدان دافا در سرزمین چین از آن رنج می‌برند کاملاً شدید است، بنابراین هر شاگردی باید به‌درستی و به‌طور شفاف درک کند که مسئولیت او چیست و هنگامی که افکار درست می‌فرستد باید قادر باشد به‌طور واقعی ذهنش را آرام کند و به‌طور واقعی تأثیر افکار درست را تولید کند. بنابراین این چیزی بی‌نهایت حیاتی و بی‌نهایت مهم است."

من در رابطه با فرستادن افکار درست تجربه‌های زیادی دارم، که مایلم برخی از آنها را در اینجا به اشتراک بگذارم، با این امید که آنها بتوانند کمکی برای هم‌تمرین‌کنندگان باشند.

در طی سپتامبر ۲۰۰۵، هنگامی که در یک سایت تولید مطالب آشکارسازی حقیقت بودم، به شدت در هراس بودم، و قلبم به طور وحشتناکی در تپش بود. دائماً فکر می‌کردم که هر لحظه مقامات مرا بازداشت خواهند کرد. تمرین‌کنندگان دیگر پیشنهاد کردند که هر ساعت افکار درست بفرستم. در ابتدا، در هنگام فرستادن افکار درست به مدت ۱۵ دقیقه پاهایم دردی شدید داشتند، اما بزودی بهتر شدند، و یک ماه بعد وقتی که افکار درست می‌فرستادم پاهایم دیگر اذیت نمی‌شدند.

در یکم اکتبر، در ساعت ۶:۰۰ صبح افکار درست فرستادم و احساس کردم پر از انرژی و سبک هستم. نمی‌توانستم حرکت کنم یا هیچ وزنی را احساس کنم، و به هنگام متمرکز بودن بر فرستادن افکار درست تنها یک فکر داشتم. بسیار آرامش‌بخش بود. هنگامی که در ۶:۰۰ بعد از ظهر افکار درست می‌فرستادم، شیطانی شبیه به اژدها با گردنی باریک، پوستی سرخ و تاول‌هایی سفید را دیدم. هنگامی که اندیشیدم "از بین برده می‌شود"، اژدها مثل موجودات کوچک دیگری که سابقاً با آنها سر و کار داشتم ناپدید نشد. سپس به این فکر افتادم که اژدها را در دستم گذاشته و از توانایی‌های فوق طبیعی‌ام برای تبدیل کردن آن به آب استفاده کنم. بلافاصله پس از ظاهر شدن این فکر، دست من بر روی گردنش بود، اما به اندازه‌ی کافی مواظب نبودم و آن بازویم را گاز گرفت. به سرعت به معلم اندیشیدم و از معلم درخواست یاری کردم. به محض اینکه این فکر ظاهر شد، محافظان بسیاری با سلاح‌های فا و فرشته‌ی کوچکی با دو بال در پشتش به ما ملحق گشتند. سپس ناگهان شمشیری را در دستم یافتم. با شمشیر به سمت اژدها حمله بردم و با کمک محافظان، اژدها را بلافاصله از بین بردیم.

پس از آنکه محافظان رفتند، پی بردم که بازویی که توسط اژدها گاز گرفته شده بود در حال چرک کردن بود. پیش از آنکه بتوانم به چیزی فکر کنم، انرژیِ معلم از پشت من به سوی بازویم آمد، و بازویم همانند یشم سفید شفاف و درخشان شد. زخم رفته بود. پس از سی دقیقه از مدیتیشن بیرون آمدم، و در آن لحظه، ترس شدیدی که داشتم رفته بود. احساس آرام بودن و شادی می‌کردم و در هر آنچه که انجام می‌دادم مؤثرتر و کاراتر بودم. فهمیدم که فشار و ترسی که تجربه می‌کردم از آن اژدهای شیطانی می‌آمد، و تنها با فرستادن افکار درست برای از بین بردن اژدها این مشکل می‌توانست حل گردد.

به تمام تمرین‌کنندگان پیشنهاد می‌کنم که بدون توجه به این که چگونه مشغول هستید، یا چگونه فرستادن افکار درست برایتان همراه با ناراحتی است، لطفاً آن را جدی بگیرید. همچنین، از هم‌تمرین‌کنندگان بپرسید که آیا فرستادن افکار درست را جدی گرفته‌اند. بیایید به منظور جلوگیری از زیان‌ها و خسارات در طی اصلاح فا باهم عمل کنیم.

تمام تمرین‌کنندگان باید از خودشان شروع کنند و نسبت به فا و موجودات ذی‌شعورشان مسئول باشند. ما نیاز داریم سه کار را به‌خوبی انجام دهیم و مأموریت‌هایمان را بهتر به انجام برسانیم. فرستادن افکار درست را چقدر خوب انجام داده‌ایم؟ آیا آنچه که معلم از ما انجامش را خواست انجام داده‌ایم؟