(Minghui.org) هر روز قبل از اینکه از خانه بیرون بروم، مطالب متنوعی درباره فالون گونگ آماده می‌کنم تا به مردمی که در جستجوی حقیقت هستم تحویل دهم. وقتی مطالب را به آنها می‌دهم، اغلب به‌گونه‌ای پاسخ می‌دهند که گویی گنجی به آنها داده شده است.

«شما به‌اندازه کافی مطالب نیاورده‌اید.»

مردی را دیدم که در‌حال تعمیر سقفی بود و یک نسخه از نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست  را به او دادم. درحالی‌که از دریافت آن بسیار خوشحال بود، گفت: «این کتاب خوبی است. فلایر آن را دیده‌ام ولی کتاب را نخوانده‌ام.» آن مرد پرسید: «آیا می‌توانم یک نسخه دیگر بگیرم تا به دوستانم بدهم؟» گفتم: «شما می‌توانید بعد از خواندن این نسخه، آن‌را به دوستان خود بدهید.» در‌حالی‌که کمی شکایت می‌کرد، گفت: «شما به‌اندازه کافی مطلب نیاورده‌اید. من دوستان بسیاری دارم و می‌توانم در توزیع آن کتاب‌ها به شما کمک کنم.»

نسخه دیگری از کتاب را به او دادم و متذکر شدم: «لطفاً به یک نسخه برای هر نفر اکتفا کنید. لطفاً این مطالب را هدر ندهید؛ آنها با کمک‌های بلاعوض تمرین‌کنندگان دافای بسیاری تهیه شده‌اند که با صرفه‌جویی زندگی می‌کنند.» او با قاطعیت گفت: «نگران نباشید.» او این کلمات را که روی یک نشان فالون دافا نوشته شده بود، خواند: «آگاه شدن به حقیقت، امید به رستگاری است.» («برای تو می‌خوانم» از هنگ یین ۳) او گفت: «آن بسیار درست است.»

به او گفتم که چرا باید از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و تشکیلات وابسته به آن خارج شود و او از انجام آن خوشحال بود.

«هر وقت توانستی، سری به خانه من بزن»

برخوردم با یک خانم محترم، یک رویارویی به‌یاد‌ماندنی بود. وقتی نهایتاً تمام حقایق را درک کرد، تحت تأثیر قرار گرفت و پشت سر هم گفت: «شما رستگاری را عرضه می‌کنید.» وقتی نه شر ح و تفسیر و دیگر مطالب را به او دادم بسیار خوشحال شد. با من دست داد و گفت: «شما خیلی خوب هستید!»

آن خانم محترم، نشان فالون دافا را گرامی داشت، آن‌را بوسید و به‌دقت با دو دست گرفت. عمیقاً از عکس‌العملش تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی آماده رفتن بودم، با صدای بلند به من گفت: «هر وقت توانستی، سری به خانه من بزن.» نام و آدرسش را به من داد. از استاد برای نجات او تشکر کردم و فکر کردم ممکن است من و او رابطه‌ای تقدیری با هم داشته‌ایم.

«این همان کتاب است!»

وقتی یک سی‌دی به فردی دادم، پرسید: «آیا نُه شرح و تفسیر را دارید؟ آیا می‌توانم یک نسخه از آن را بگیرم؟ قبلاً یک نسخه از آن را در اختیار داشتم و کمی از آن‌را خوانده بودم اما از آنجا که یکی از اقوامم آن‌را با خود برد، نتوانستم آن را به‌پایان برسانم. «وقتی آن کتاب را از کیفم در‌آوردم و به او دادم، خوشحال شد و گفت: «این همان کتاب است! آن را به‌دقت خواهم خواند.» گفتم: «این کتاب توسط متخصصین و پژوهشگران نوشته شده است و بر پایه تحقیقات تاریخی بنا شده است؛ آنچه کتاب بیان می‌کند درست است.» به او توضیح دادم که چرا با خارج شدن از ح.ک.چ می‌تواند ضامن زندگی بهتری برای خود باشد و او را تشویق به خارج شدن از ح.ک.چ کردم. او از ح.ک.چ خارج شد.

«به‌دقت بخوانید تا بتوانید به‌خاطر بسپارید»

یک‌بار با فروشنده‌ای درباره فالون گونگ گفتگو کردم. از او پرسیدم که آیا مطالب را خوانده است. او شروع به توضیح دادن کرد که کمی قبل از آن او و چند نفر دیگر یک کپی از بروشور روشنگری حقیقت را مشترکاً می‌خواندند. وقتی یکی از ما تمام می‌کرد، نفر بعدی آنرا می‌خواند. وقتی یکی از آنها برای مدتی طولانی فلایر دستش بود، دیگران به‌شوخی می‌گفتند: «آقدر به‌دقت دارد آن را می‌خواند، گویی در‌حال حفظ کردن آن است.» در واقع، افرادی که رابطه تقدیری با دافا دارند وقتی مطالب را می‌گیرند، پس دادن آنها برایشان دشوار است.

مردم در جستجوی حقیقت هستند. اغلب فکر می‌کنم که این تشویق و دلگرمی استاد است که افکار مرا عوض کرده است. برخی ممکن است فکر کنند که مردم عادی ممکن است به تمرین‌کنندگان دافا صدمه بزنند. در‌واقع، آنها عاشق آگاه شدن به حقیقت هستند، از دریافت مطالب خوشحال می‌شوند و اغلب با تمرین‌کنندگان به‌عنوان بخشی از خانواده‌هایشان برخورد می‌کنند.