(Minghui.org)

درود بر استاد محترم و هم‌تمرین‌کنندگان،

با شرکت در کنفرانس تبادل تجربه نیویورک در سال ۲۰۱۲ ، توانستم متوجه بسیاری از کاستی‌هایم شوم. مهمتر از همه، متوجه شدم که باید در تزکیه‌ام کوشا‌تر باشم.

پس ازاینکه به استرالیا بازگشتم، انجمن فالون دافا از من خواست تا هماهنگ کنندگیِ مرکز خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را به‌عهده بگیرم. آن درخواستی دشوار بود، چون یک هماهنگ کننده نه تنها باید بتواند رویداد‌های مختلفی را نظم و ترتیب ‌دهد، بلکه باید بین نظرات مختلف هم‌تمرین‌کنندگان نیز توازن ایجاد کند و اختلافات‌شان را حل و فصل ‌کند. از نظر خودم، شخصی درونگرا بودم و رفتار و ارتباطم با مردم خیلی خوب نبود و واقعاً مناسبِ کار هماهنگ‌کنندگی نبودم. آن پیشنهاد را رد کردم. اما به من یادآور شدند که در کار هماهنگیِ امور بلیط‌های هنرهای نمایشی شن‌یون بود، به‌خوبی عمل کرده بودم.

کار هماهنگی آن گروه متصدی بلیط را از سال ۲۰۰۹ انجام داده بودم و متوجه شدم که تمرین‌کنندگان در گروه مذکور بدون دغدغه و راحت با هم همکاری می‌کردند و تمامی موضوعاتی که بین‌شان پیش می‌آمد، ماهیت فنی داشتند. با این حال هماهنگی مرکز خروج از ح.ک.چ مستلزم این بود که با تعداد خیلی بیشتری از تمرین‌کنندگان تعامل داشته باشم و سازماندهی فعالیت‌های بسیار زیادی را انجام دهم. بنابراین تمرین‌کننده‌ای که قابلیت‌های بیشتری داشت بایستی هماهنگ‌کننده می‌شد.

اما این فکر درست نبود و تصادفی نبود که از من خواسته شد این کار را به‌عهده بگیرم. در آن موقع به‌خاطر آوردم که باید کوشاتر باشم و در کمک به استاد بهتر عمل کنم. از اینکه سعی کردم از قبول مسئولیتم اجتناب کنم شرمنده شدم و در نتیجه موافقت کردم که هماهنگ کننده مرکز خروج از ح.ک.چ شوم.


فعالیت‌های روشنگری حقیقت

تمرین‌کنندگان سیدنی موافقت کردند که فعالیت‌های‌شان در خصوص روشنگری حقیقت فالون دافا را در ۹ منطقه چینی در حومه شهر افزایش دهند و آن را «دیوار بزرگ حقیقت» نامیدند. ما در هر آخر هفته، در یکی از مناطقی که در حومه‌ شهر بود فعالیت می‌کر‌دیم. تمرکز ما بر موضوعات روشنگری حقیقت، خروج از ح.ک.چ و تلاش برای جمع‌آوری امضا به‌منظور جلوگیری از برداشت اجباری اعضای بدن در چین بود. اگر شرایط مناسب بود از گروه مارش سرزمین الهی نیز برای اجرا دعوت می‌کردیم.

یک روز صبح هوا بارانی بود. من از انجام فعالیت منصرف شدم. هنگامی که اطلاعیۀ لغو فعالیت را ارسال کردم، باران متوقف و هوا آفتابی شد. من در آن زمان آگاه نبودم که قلب و ذهنم راسخ نبودند.

وقتی دوباره بارش باران شروع شد، این موضوع را با هماهنگ کننده دیگری مطرح کردم و تصمیم گرفتیم که از آن زمان به بعد، بدون توجه به اینکه وضعیت آب و هوا چگونه باشد، باد شدید بوزد یا باران بیاید، فعالیت‌های‌مان را طبق برنامه انجام دهیم. از آن موقع، در طول فعالیت‌های آخر هفته هوا خوب بوده است.

 

ناشکیبایی به بردباری تغییر می‌کند

سه سال سازماندهی کردنِ فعالیت‌های آخر هفته در سراسر مناطق حومه شهر سیدنی، کار آسانی نبود. اما علیرغم مشکلات و مسائل بسیار، شین‌شینگم رشد کرد.

برای فعالیت در حومه شهر بایستی از شورای محلی مجوز دریافت کنیم. این کار باعث اتلاف وقت می‌شود و گاهی اوقات این تأخیر، فعالیت‌های ما را تحت تأثیر قرار می دهد. من فردی عجول هستم و می‌خواهم به‌محض اینکه به کاری فکرمی‌کنم در همان لحظه انجام شود. چنین تأخیرهایی در دریافت مجوز، آستانه تحمل مرا مورد آزمایش قرار می‌داد. اما، پس از مدتی می‌توانستم بهتر تحمل کنم، اما در همان زمان اعتماد به نفسم در توانایی‌ برای هماهنگ کردن تحت تأثیر قرار می‌گرفت.

به بنر و ملزومات دیگر هم نیاز داشتیم و بسیاری از تمرین‌کنندگان برای کمک پیش ما می‌آمدند که این موضوع، کار هماهنگی رویدادها را بسیار راحت‌تر می‌کرد. اما زمانی هم بود که هیچ‌یک از تمرین‌کنندگان پیدای‌شان نمی‌شد. ابتدا نا امید می‌شدم، اما فهمیدم که هنوزهم باید در کاری که قرار است انجام دهم، به‌خوبی عمل کنم.

استاد بیان کردند:

«...به‌عنوان مریدان دافا باید آنچه را که قرار است انجام دهیم، به انجام برسانیم. اگر آنچه که مریدان دافا برای آن در تلاش بوده‌اند واقعاً در آینده نزدیک به‌وقوع بپیوندد، و با این حال به‌خوبی عمل نکرده باشید، آنگاه در آن مرحله تأسف خواهید خورد- واقعاً متأسف خواهید شد. اگر [در آن مرحله] بسیاری از کارهایی که درابتدا آرزوی انجامش را داشتید انجام نداده باشید، یا بسیاری از افرادی که آرزوی نجاتشان را داشتید نجات نداده باشید، آنگاه این موضوع مهمی است» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک)

تعدادی از هم‌تمرین‌کنندگان در همۀ این رویدادها شرکت می‌کردند. اقدامات نیک‌خواهانۀ این تمرین‌کنندگان واقعاً مرا تحت تأثیر قرار ‌می‌داد و ضمن ترغیب کردن، اعتماد به نفس زیادی به من می‌داد.


فعالیت‌ برای روشنگری حقیقت وضع را تغییر داد

در منطقه‌ای که فعالیت‌ها را برگزار می‌کردیم، تغییرات زیادی در مردم و محیط ایجاد شد. اما در آغاز، برخی از مردم رفتار بسیار بدی داشتند. یک بار وقتی بنرها را برپا کرده بودیم، صاحب یک رستوران چینی به سمت ما آمد و شروع به فحاشی کرد و از ما خواست که از آنجا برویم. فکر می‌کردم که او از حقیقت دافا آگاه نیست.

اکنون به‌ندرت چنین افرادی را می‌بینیم. تعداد زیادی از چینی‌ها قبول کرده‌اند که از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند. برای توقف برداشت اجباری اعضای بدن، امضاهای بسیاری نیز جمع‌آوری کرده‌ایم. برخی از مردم می‌خواهند از حقایق دافا آگاه شوند، برخی از ما تشکر می‌کنند که حقایقِ آزار و شکنجه را برای آنها توضیح می‌دهیم و سایرین نیز ما را تشویق می‌کنند.

هنگامی که رهبران حزب کمونیست چین از سیدنی دیدار کردند، در آنجا به اصطلاح «گروه‌های قرمز» بودند که صحنه‌هایی از انقلاب فرهنگی را اجرا کردند. برخی از آنها حتی به تمرین‌کنندگان حمله کردند. بسیاری از چینی‌هایی که در آن گروه‌ها بودند به‌عنوان ناظر و مراقب بودند و بسیاری از آنها واقعاً حقیقت را نمی‌دانستند. از این‌رو آنچه که ما انجام داده‌‌ بودیم، هنوزکافی نبود.

استاد بیان کردند:

«... روشنگری حقایق و نجات موجودات ذی‌شعور کارهایی هستند که باید به انجام برسانید. چیز دیگری برای شما وجود ندارد که به انجام برسانید. چیز دیگری در این دنیا نیست که نیاز باشد به انجام برسانید.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک)


رهایی از وابستگی،‌ قلب را سبک و آرام می‌کند

فا را در اکتبر ۱۹۹۶ در سیدنی کسب کردم. از زمانیکه در دافا تزکیه کرده‌ام، جدا از کار روزانه‌ام، تزکیه می‌کنم و ضمن ترویج دافا و فعالیت‌های آن، درخصوص مسائل مربوط به کامپیوتر نیز به تمرین‌کنندگان کمک می‌کنم. همچنین در گروه مارش سرزمین الهی ترومپت می‌نوازم.

اساساً انجام هیچ کاری را به روز بعد موکول نمی‌کنم. بنابراین، می‌توانم بسیار سریع باشم. هیچ نیک‌خواهی و بردباری در من نبود که این بخشی است که تا به حال هنوز به‌خوبی آن را تزکیه نکرده‌ام.

گاهی اوقات حتی به هم‌تمرین‌کنندگان قدری گله و شکایت می‌کردم و می‌گفتم که اکنون از نظر زمانی خیلی در مضیقه هستم. باید به مطالعه فا، انجام تمرینات، تعمیر کامپیوترها و تمرین ترومپت بپردازم. گاهی اوقات حتی فکر می‌کردم که اگر هماهنگ‌کننده نبودم، انرژی و زمان بیشتری داشتم تا یک یا دو کار را به خوبی انجام دهم. وقتی که اختلافی رخ می‌دهد صرفاً با نگاه به درون می‌توانم وابستگی‌هایم را کند و کاو کنم.

در جریان اعتراض به سفر یکی از رهبران حزب کمونیست چین به کانبرا، زمانی که همه تمرین‌کنندگان استرالیایی‌مان تجمع کردند، یکی از تمرین‌کنندگان تعدادی پیشنهاد و ایدۀ خوب مطرح کرد. بنابراین، هماهنگ‌کنندۀ رویداد از او خواست به تیم هماهنگی ملحق شود. این تمرین‌کننده زمان و تلاش زیادی صرف کرد و برای این رویداد برنامه‌ریزی دقیقی انجام داد و این رویداد کانبرا بسیار موفق بود.

زمانی که این تمرین‌کننده برنامه‌اش را مطرح کرد، ناگهان در ذهنم کمی احساس ناراحتی کردم. فوراً از خودم پرسیدم که آیا حسادت می‌کنم. نه، هرگز حسود نبودم چون این اصل فا را درک می‌کردم که هر تمرین‌کننده باید براساس قابلیتش برای کمک به استاد در اصلاح فا، نقشی را ایفا کند و در مسیرش گام بردارد.

پس چرا در قلبم احساس ناراحتی داشتم؟ متوجه شدم که این تمرین‌کننده تمام توجهات را به‌خودش جلب کرده بود و همه او را تحسین می‌کردند، در حالی که من به‌عنوان هماهنگ کننده این رویداد مهم نادیده گرفته شده بودم. آیا این وابستگی به شهرت نبود؟ نمی‌بایست چنین طرز فکری داشته باشم!

نگاه به‌درون کلید از بین بردن وابستگی‌هاست. کلید این است که در هر لحظه فکرتان را نظاره کنید و زمانی که آن، قلب‌تان را تحت تأثیر قرار داد به آن پی ببرید. آنگاه زمانی که شخص آن وابستگی را رها می‌کند، ارتقا می‌یابد. وقتی حقیقت فا را درک کردم، بدن و قلبم سبک و آرام شدند.

حقیقت فا درباره گوش دادن به دیگران

در طول بسیاری از فعالیت‌های روشنگری حقیقت، هم‌تمرین‌کنندگان به من یاد می‌دادند که تحت شرایط خاص چه‌ کاری انجام دهم، اما احساس می‌کردم که آنها بی‌احترامی می‌کنند. من هماهنگ‌کننده‌ای بودم که توسط دیگران هماهنگ می‌شدم. اخیراً آزمونی را گذراندم که بر روی شین‌شینگم تأثیر بسیار شدیدی داشت.

شنیدیم افسری چینی که یکی از همدستان جیانگ زمین است و فالون گونگ را مورد آزار و شکنجه قرار داده است، قرار است وارد سیدنی شود و با شهردار سیدنی توافق‌نامه‌ای را امضا کند. تعدادی از هماهنگ‌کنندگان‌مان جلسه‌ای اضطراری تشکیل دادند. آنها درباره این موضوع گفتگو کردند که چگونه اعمالی شیطانی را که این افسر مرتکب شده است، افشا کنیم. با ارسال ایمیلی اضطراری هم‌تمرین‌کنندگان‌مان را از این اقدام‌ مطلع کردم.

ایمیلی دریافت کردم که پر از سؤال درباره این فعالیت بود، مانند اینکه اگر آنچه ما انجام می‌دهیم توسط انجمن فالون دافا سازماندهی شده است، چرا همه کارها را همیشه در آخرین لحظه انجام می‌دهیم؟ آیا به رسانه‌‌ها اطلاع داده شده است و نظر مقامات دولت سیدنی نسبت به ما چیست؟

از آن ایمیل اینطور برداشت کردم که انگار من مقصر بودم و این باعث شد ذهناً احساس ناراحتی کنم و افکار بشری‌ام ظاهر شدند. افکاری مانند اینکه: من همیشه صادقانه و با جدیت کارها را انجام می‌دهم و مانده بودم این تمرین‌کننده چه ایرادی دارد. اما زمانی که بیشتر فکر کردم، متوجه شدم که این درست نیست. فقط چند ثانیه پس از اینکه ذهنم به مسیری اشتباه رفت، به تدریج ذهنم روشن شد.

تمرین‌کنندگانی که مرا به‌خوبی می‌شناسند می‌دانند که صادق هستم. صادق بودن خوب است، اما چرا به یک وابستگی تبدیل شده است؟ آن به وضعیتی تبدیل شده است که هیچ کس نمی‌تواند از من سؤال کند و دیگران باید به من گوش دهند. آیا از آنجا که من شخصی صادق هستم، به منیت‌ام بسیار وابسته شده‌ام؟

پس از اینکه این وابستگی را رها کردم، احساس سبکی و راحتی کردم. در واقع، تمرین‌کننده‌ای که ایمیل را فرستاد، سعی کرد به من کمک کند تا کارها را بهتر انجام دهم و در واقع کمک کرد رشد کنم. به‌عنوان هماهنگ‌کننده من باید بتوانم به‌ آرامی به پیشنهادات تمرین‌کنندگان گوش دهم و تنها پس از آن می‌توانم در هماهنگی بهتر عمل کنم.

از شما سپاسگزارم استاد! از همگی سپاسگزارم!


(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافای ۲۰۱۵ استرالیا)