(Minghui.org)

(ادامه قسمت دوم)

یو ییچنگ که حالا دانشجوی دانشگاه ملی چی نان است، از کلاس دوم دبستان بیماری معده داشت و فقط می‌توانست مایعات را هضم کند. او هر ماه به پزشک مراجعه کرده و مرتب دارو مصرف می‌کرد.

وقتی کلاس سوم دبستان بود، مادرش تمرین فالون گونگ را آغاز کرد و این تمرین را به ییچنگ و خواهرش نیز یاد داد. مدت کوتاهی پس از اینکه ییچنگ تمرین کردن فالون دافا را آغاز کرد، مشکل معده‌اش درمان شد و ازبین رفت.

صحبت درباره مزایای فالون گونگ با هم‌کلاسی‌ها

یو ییچنگ (تصویر جلو)، انجام تمرین‌ها همراه دانشجویان در دانشگاه ملی چینهوآ.

یو ییچنگ در اردوی تابستانی تمرین‌کنندگان جوان در دانشگاه پزشکی چین در ژوئیه 2014.

ییچنگ خجالتی بود، اما پس از اینکه تزکیه کردن خودش را آغاز کرد، بسیار اجتماعی‌تر شد. او به برخی از هم‌کلاسی‌ها و معلمانش درباره فالون گونگ و آزار و شکنجۀ آن در سرزمین اصلی چین گفت. درحالی‌که به زمان فارغ‌التحصیلی‌اش نزدیک می‌شد، نگران این بود که برخی از هم‌کلاسی‌هایش هنوز این شانس را نیافته‌اند تا با فالون گونگ آشنا شوند. او واقعاً می‌خواست درباره مزایای این تمرین به همه بگوید.

یک روز معلم کلاس علوم شهروندی از ییچنگ دعوت کرد تا تجربه‌اش را در زمینه تمرین فالون گونگ با کلاس به‌اشتراک بگذارد. او با خشنودی موافقت کرد و آنقدر خوب صحبت کرد که خودش هم شگفت‌زده شده بود از اینکه توانسته بود جلوی چنین گروه بزرگی از دانش‌آموزان اینقدر شجاع و بااعتمادبه‌نفس باشد.

ییچنگ با فکر کردن درباره این تجربه‌اش در گذشته، گفت: «باید از استاد تشکر کنم که کمک کردند آرزویم محقق شود!»

دنبال کردن حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری باعث شد ییچنگ دانش‌آموز موفقی شود

مادر ییچنگ بجای تأکید بر پیشرفت نمره‌های درسی فرزندانش، بر رشد خصوصیات اخلاقی‌شان تأکید داشت. او هرگز آنها را براساس نمره‌های درسی‌شان ارزیابی نمی‌کرد.

ییچنگ گفت: «تمرین کردن فالون گونگ در تکالیف مدرسه‌ام فوق‌العاده به من کمک کرد. وقتی خودم را برای امتحان‌های استانداردِ پایان دوره راهنمایی آماده می‌کردم، از زمانم به‌خوبی استفاده می‌کردم، به‌طوری که هم مطالعه کرده و هم تزکیه می‌کردم. به‌تدریج وابستگی‌ام به نمرات را رها کردم. انجام تمرین‌های فالون گونگ مرا آرام می‌ساخت و می‌توانستم به‌روشنی بیندیشم، به‌طوریکه واقعاً می‌توانستم هنگام مطالعه‌، تمرکز داشته باشم. درنهایت نمراتم بسیار بالا شد.»

ییچنگ با بهره‌مندی از دنبال کردن اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری، در دبیرستان و دانشگاهی که دوست داشت، پذیرفته شد. او همیشه این اصول را در ذهنش داشت، از آنها استفاده می‌کرد تا برای رفتارش راهنمایی داشته باشد و در شرایط تزکیه‌ای خوبی باقی می‌ماند.

استفاده از هر فرصت برای روشن کردن حقایق فالون گونگ

یو ییچنگ فلایرهای فالون گونگ را توزیع می‌کند.

ییچنگ بسیار تحت تأثیر گائو جانیو قرار گرفت، دانش‌آموز فارغ‌التحصیلی که در سال 2015، به هنگ کنگ سفر کرد تا حقایق را روشن کند. او تصمیم گرفت قدم پیش بگذارد تا درباره فالون گونگ به مردم در هنگ کنگ بگوید.

ییچنگ با حمایت مادرش به این گروه پیوست تا به هنگ کنگ برود. در روزهای داغ تابستان، انبوهی از فلایرها را حمل می‌کرد، تابلوهای عکس را به‌نمایش می‌گذاشت و هر لحظه را غنیمت می‌شمرد تا حقایق را برای هر کسی که می‌‌توانست، روشن کند.

انبوهی از گردشگران از چین، هر روز از هنگ کنگ دیدن می‌کنند. بسیاری از آنها توقف می‌کنند تا تابلوهای عکس را تماشا کنند. ییچنگ گفت: «در ابتدا نگران این بودم که مردم مرا چگونه می‌بینند و نگران این بودم که ممکن است به‌نظرشان عجیب باشم. اما دومین فکرم این بود که "من" اینجا هستم تا واقعیت‌ها را به آنها بگویم. نمی‌توانم بگذارم برای هیچ این همه راه را بیایند.»

ییچنگ پس از رها کردن ناراحتی‌هایش، شروع به کار کرد. او منتظر می‌ماند تا مردم خواندن تابلوها را به پایان برسانند. وقتی می‌خواستند بروند، یک فلایر فالون گونگ به آنها می‌داد و درباره آزار و شکنجه با آنها صحبت می‌کرد.

وقتی چند گردشگر پس از مکالمه کوتاهی تصمیم گرفتند از سازمان‌های حزب کمونیست چین خارج شوند، او خیلی دلگرم ‌شد. همچنین متوجه شد که نگرانی اولیه‌اش غیرضروری بود، زیرا گردشگران چینی تمایل دارند از واقعیت‌های فالون گونگ آگاه شوند.

ییچنگ، جانیو و تینگوِی چند روز قبل از برگشتن، به بندرگاه ویکتوریا رفتند تا ویدئوهایی تهیه کنند. آنها به سه مرد جوان از چین برخورد کردند که از آنها پرسیدند این ویدئوها برای چیست. ییچنگ و دوستانش به آنها گفتند که درحال ساخت فیلمی درباره فالون گونگ هستند.

آنها به آن مردان چینی درباره فالون گونگ گفتند و اطلاعاتی درباره عبور از مسدودیت‌های اینترنتی به آنها دادند. یکی از آنها سرانجام از پیشاهنگان جوان کمونیست خارج شد. این شش مرد جوان با هم دوست شدند، با یکدیگر عکس گرفتند، با هم صبحانه خوردند و اطلاعات تماس یکدیگر را گرفتند.

ییچنگ فکر می‌کند سفرش به هنگ کنگ پیشرفت مهمی در تزکیه‌اش بوده و تصمیم دارد اگر دوباره موقعیتی حاصل شد، به چنین سفری برود.