(Minghui.org) ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: «شخص توانا، سزاوار است،» این بدان معنی است که مسئولیت باید به کسانی سپرده شود که توانایی و قابلیت آن کار را دارند نه کسانی که نمی‌توانند الزامات را انجام دهند. بنابراین، برخی از تمرین‌کنندگان فکر می‌کنند که هماهنگ کنندۀ یک منطقه که برای آن جایگاه نامناسب است یا قابلیت لازم را ندارد باید کنار بکشد و به سایر افرادی که قابل‌تر هستند اجازه دهد که این مسئولیت را به‌عهده بگیرند.

این یک اصل بشری است، نه اصل فا.

استاد بیان کردند:

«در مراسم اعطای مقام به خدایان، شن گونگ بائو پی می‌برد که جیانگ‌زیا بی‌صلاحیت و پیر است. اما خدای اولیه آسمان از جیانگ‌زیا می‌خواهد که عناوینی را به خدایان اعطا کند.»

«در سطحی بی‌نهایت ذره‌بینی از چیزی که یک موجود بشری یا هر موجودی را می‌سازد، سرشت او و عناصر منحصربه‌فرد وجودش شکل گرفته‌اند.» (جوآن فالون)

این نشان می‌دهد که قرار گرفتن شخصی در یک جایگاه،  مقدر شده است و به این صورت نیست که هرکسی توانایی بیشتری دارد باید در آن منصب باشد. شخصِ مقدرشده با تعهدات و مأموریت خود به این دنیا می‌آید.

یکی ممکن است «پیر و بی‌صلاحیت» به نظر بیاید، اما استاد همه چیز را در مورد این شخص تا سطحی بی‌نهایت ذره‌بینی می‌دانند. اگر تمرین‌کنندگان هماهنگ‌کننده را با ظاهرش در سطح قضاوت کنند، آنها ممکن است ندانند که چرا این تمرین‌کننده در این جایگاه قرار گرفته است. اما ماهیت هماهنگ‌کننده در دنیایی ذره‌بینی ممکن است متفاوت  از آن چیزی باشد که ما آن را در ظاهر مشاهده می‌کنیم. هرگز نمی‌توانیم این مفهوم را با استفاده از عقاید و تصورات بشری درک کنیم.

در رمان سفر به غرب، شوآنزانگ، شاه میمون، پیگسی و سندی به مأموریتی رفتند تا متون مقدس بودا را پیدا کنند و آنها را به چین ببرند. سندی قدرت‌های ویژه‌ای داشت و اینطور به نظر می‌رسید که شوآنزانگ کمترین قابلیت را داشت. اما رهبری این مأموریت به شوآنزانگ داده شد.

پادشاه میمون بسیار قادر و توانمند، اما عجول و تندخو بود و به‌راحتی درگیر جنگ و درگیری می‌شد. از سوی دیگر شوآنزانگ، کیفیت مادرزادی عالی داشت و برای تزکیه و انجام مأموریت رفتن به غرب برای به‌دست آوردن متون مقدس بودا انتخاب شده بود. بنابراین، بدون انتخاب شوآنزانگ، این مأموریت با موفقیت انجام نمی‌شد.

در این رمان، پادشاه میمون قهرمان است. او بسیار توانا است اما رهبر نیست. اگر پادشاه میمون به توانایی‌های خود وابسته شده بود و با دیدۀ تحقیر به شوآنزانگ نگاه می‌کرد یا حتی به فکر این بود که جانشینش شود، کل مأموریت می‌توانست به یک فاجعه تبدیل شود. اگر او با نظم و ترتیب بودا برای رهبری شوآنزانگ مداخله می‌کرد، هیچ یک از موجودات الهی به پادشاه میمون کمک نمی‌کردند.

برای هماهنگ‌کنندۀ یک منطقه، خوب است که در جهت اعتباربخشی به فا کار کند و از آن مسیر منحرف نشود. اما لازم نیست که او به همه چیز فکر کند یا بتواند همه کار انجام دهد.

اگر تمرین‌کنندگان نتوانند در یک پروژه با هم کار کنند و همیشه با هماهنگ‌کننده بر سر این یا آن موضوع درگیر شوند، آنگاه استاد و موجودات الهی نمی‌توانند به تمرین‌کنندگان کمک کنند و نیروهای کهن از این فرصت استفاده خواهند کرد.

اما اگر تمرین‌کنندگان بتوانند هماهنگ‌کننده را بپذیرند و با او کار کنند، آنگاه استاد و موجودات الهی می‌توانند به آنها تا انتهای مسیر کمک کنند.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/3/11/155879.html