(Minghui.org) درود استاد محترم! درود هم‌تمرین‌کنندگان!

در ابتدا مایلم با کمال احترام از استاد نیک‌خواه‌مان تشکر کنم. من این افتخار را داشته‌ام که دافا را در طول دوره اصلاح فا تزکیه کنم و می‌دانم که در همه اوقات خیلی ‌خوب عمل نکرده‌ام، اما استاد مهربانمان همیشه از من محافظت کرده‌اند.

من ایرانی هستم و درحال‌حاضر در دوبی زندگی می‌کنم. فا را زمانی که ۱۸ ساله بودم، کسب کردم. پیش از آن می‌دانستم که به تصور پدرم، فالون گونگ همان حقیقتی است که در تمام زندگی‌ به‌‎دنبالش بوده است، اما چون نوجوان بودم، آن مسائل را جدی نمی‌گرفتم. سپس در تابستان سال ۲۰۱۱ که به‌تازگی دبیرستان را تمام کرده بودم، شروع به خواندن جوآ‌ن فالون کردم. وقتی شروعش کردم، با خودم فکر کردم: «چرا خواندن آن را زودتر شروع نکردم؟!»

بسیار قدران استاد هستم که مرا به‌عنوان یک مرید پذیرفتند. برای من، اینکه بتوانم دافا را تمرین کنم، ارزشمندترین هدیه در کل زندگی‌ام است. اکنون معنای زندگی را درک می‌کنم، از اعماق قلبم خوشبختی واقعی را احساس می‌کنم و اینها همه به این دلیل است که دافا را دارم. به لطف استاد کمی بعد از شروع تمرین دافا، شرکت در پروژه‌های مختلف دافا را شروع کردم. در گذشته برای تلویزیون اِن‌تی‌دی و اپک تایمز کار می‌کردم، مقاله می‌نوشتم و فیلم‌ها را ویرایش می‌کردم و از شروع سال ۲۰۱۶ همراه پدرم برای گروه رسانه‌ای اپک کار کرده‌ایم.

کار کردن با گروه رسانه‌ای اپک

نقشمان در گروه رسانه‌ای اپک ارتباط برقرار کردن با کسب‌وکارهای مختلف و ترغیب آنها به انجام تبلیغات، به‌ویژه تبلیغات دیجیتال از طریق تلویزیون اِن‌تی‌دی و اپک تایمز است. این چند ماه کار برای گروه رسانه‌ای اپک، برایم روند فوق‌العاده‌ای از یادگیری بوده است.

به‌تازگی در تلاش بودیم تا با اولین مشتری‌مان، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های توسعه املاک محلی در کشور، قرارداد ببندیم و بسیار هیجان‌زده بودیم، چراکه فکر می‌کردیم اگر بتوانیم با این شرکت معروف قرارداد امضاء کنیم، مطمئناً راه برای بستن قرارداد با سایر شرکت‌ها هموار خواهد شد. اساساً می‌خواستیم هرآنچه آنها خواهانش هستند، بدهیم تا بتوانیم قراداد ببندیم. سپس تصمیم گرفتیم با یکی از اعضای گروه‌مان تبادل تجربه کنیم. او درکش را به‌اشتراک گذاشت مبنی بر اینکه شاید ما بیش‌ازحد به آن شرکت مردم عادی امید بسته‌ایم و اینکه باید همواره به اصولمان در دافا بچسبیم. به‌درون نگاه کردم و متوجه شدم که حق با او است، اینکه ما در حال نجات آنها هستیم و این افتخار آنها است که بخشی از شرکت ‌ما باشند. یاد گرفتم که نسبت به محصولمان اعتمادبه‌نفس داشته باشم و از مذاکره کردن نترسم. از همه مهم‌تر اینکه متوجه این موضوع شدم: باید بخاطر داشته باشیم که نباید به یک شخص یا یک شرکت امید ببندیم، در این صورت تأثیراتش می‌تواند دقیقاً برعکس باشد، چراکه نیروهای کهن از شکاف‌های‌مان سؤاستفاده خواهند کرد، همانطور که استاد در گذشته به ما یاد دادند که وقتی تمرین‌کنندگان برای تغییر محیط به برخی مسئولین عالی‌رتبه دولتی یا برخی کشورهای قدرتمند امید بستند، نتیجه دقیقاً برعکس شد.

بنابراین ما قرارداد را برای آن شرکت فرستادیم و این را در قلبمان نگه داشتیم که ما در حال نجات آنها هستیم و این افتخار آنها است که از یک پروژه دافا حمایت کنند. در پایان قراداد را بستیم. مردم بدین دلیل با رسانه ما کار می‌کنند که از حقیقت آگاه می‌شوند و انتخاب می‌کنند از حقیقت دفاع کنند. به این درک رسیدیم که موفقیت‌ در کارمان به این بستگی دارد که چقدر قلبمان را روی پروژه می‌گذاریم، چقدر حقایق را به‌طور عمیق برای هر شرکت روشن می‌کنیم، چقدر در گروه بایکدیگر همکاری و تبادل تجربه می‌کنیم و البته چقدر افکار درستمان قدرتمند است. به لطف استاد از زمانی که کار با گروه رسانه‌ای اپک را شروع کرده‌ایم، به‌خوبی در حال پیشرفت بوده‌ایم و مشتاق و باانگیزه برای کسب موفقیت بیشتر تلاش می‌کنیم.

افزایش آگاهی برای چینی‌ها

در دوبی نیز مکانی داریم که مانند محله چینی‌ها است و تقریباً ۱۵۰ هزار چینی در آنجا سکونت دارند. با این حال، من هرگز تلاش نمی‌کردم حقیقت را برای آنها روشن کنم، چراکه درواقع هرگز به انجام آن فکر نمی‌کردم! باور دارم دلیلش این بود که وابستگی‌هایم را پنهان کرده بودم و به‌طور ناخودآگاه از این بهانه استفاده می‌کردم که اینجا ما از آن آزادی‌ که در غرب برای افزایش آگاهی مردم وجود دارد، برخوردار نیستیم.

سپس در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۳، با یک تمرین‌کننده چینی از فرانسه ملاقات کردم که سال‌ها پیش در شهر من زندگی می‌کرد. ما او را دعوت کردیم که به دوبی بیاید و چند هفته با ما بماند تا در پروژه‌‎های دافای‌مان به ما کمک کند. بعداً متوجه شدم که استاد نظم و ترتیب دادند تا ما همدیگر را ملاقات کنیم و او مرا به روشنگری حقایق برای چینی‌ها در دوبی ترغیب و کمک کند.

برای آماده‌سازی سعی کردم برخی جملات روشنگری حقیقت به زبان چینی را یاد بگیرم و به‌منظور چاپ برخی مطالب روشنگری حقیقت، وب‌سایت مینگهویی را جستجو کردیم. چاپگر درستی در خانه نداشتیم، بنابراین پدرم چاپگر جدیدی خرید و ما شروع به چاپ مطالب در منزل کردیم.

سپس از محله چینی‌ها بازدید و مطالب را بین چینی‌ها توزیع ‌کردیم. برخی روزها هوا بسیار گرم بود و ما برای ساعت‌های طولانی بیرون می‌ماندیم. اما در تمام اوقات بسیار حس شادی و سرزندگی داشتم. اگرچه نمی‌توانستم خیلی صحبت کنم، اما فقط آن تمرین‌کننده چینی را همراهی می‌کردم و فلایرها را به‌دست چینی‌ها می‌دادم. به آنها لبخند می‌زدم و گاهی اوقات چند عبارتی را می‌گفتم که به زبان چینی یاد گرفته بودم، مانند: «فالون دافا خوب است»، «حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است» و «خودسوزی میدان تیان‌آن‌من یک حقه بود.»  

چینی‌ها با دیدن من بسیار مجذوب می‌شدند. بسیاری از آنها نمی‌توانستند باور کنند که فالون گونگ در خارج از چین تمرین می‌شود و حتی غیرچینی‌ها هم آن را تمرین می‌کنند! آنها با دیدن یک دختر جوان خارجی که دافا را تمرین می‌کرد و به زبان چینی صحبت می‌کرد، بسیار شوکه می‌شدند. بیشتر آنها لبخند می‌زدند و می‌خندیدند و مطالب را می‌‍‌‌پذیرفتند. در کل نتایج خوب بود و ما با کمک هم موفق شدیم مناطق بسیاری را پوشش دهیم.

همچنین چیزهایی درباره کمک به چینی‌ها برای ترک حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن یاد گرفتم. فهرستی از اسامی مستعار برای آقایان و خانم‌ها، همراه فلایرهای ترک ح.ک.چ را همراه خود در کیفم حمل می‌کردم. اما هرگز فکر نمی‌کردم که واقعاً موفق شوم یک چینی را مجاب به ترک ح.ک.چ کنم، زیرا برخی عقاید و تصورات بشری داشتم، مانند: «چه کسی به حرف یک دختر جوان خارجی گوش می‌دهد! آنها فکر می‌کنند من سیاسی هستم یا سعی دارم در زندگی شخصی‌شان مداخله کنم.»

سپس یک روز هنگامی که همراه تمرین‌کننده دیگری بودم، به بازاری قدیمی رفتیم و احساس عجیبی داشتم که باید وارد مغازه به‌خصوصی شوم. در کمال تعجب سه مرد چینی جوان آنجا در مغازه بودند. با آنها سلام و احوال‌پرسی کردم وکمی درباره خودم صحبت کردم و اینکه چقدر فرهنگ باستانی چین را دوست دارم و اینکه چطور یک روش باستانی و صالح چینی را تمرین می‌کنم. سپس مطالب اطلاع‌رسانی را به آنها دادم. زمانی که دیدند آن فالون گونگ است، شروع به خندیدن کردند. من شروع به فرستادن افکار درست کردم و از استاد کمک خواستم تا به من قدرت ببخشند و کمک کنند تا با این مردان جوان چینی صحبت کنم. سپس از آنها پرسیدم که آیا درباره ترک حزب چیزی شنیده‌اند و اینکه چقدر انجام این کار برایشان خوب است.

با شنیدن آن صحبت‌ها از جانب من شوکه شدند و دوباره شروع به خندیدن کردند. سپس فلایری درباره ترک ح.ک.چ بیرون آوردم و به آنها دادم. دو نفر از آنها شروع به خواندن آن کردند، در‌حالی‌که نفر سوم هنوز در حال نگاه کردن به سایر مطالب بود. سپس برگه حاوی اسامی مستعار را بیرون آوردم و به آنها گفتم: «جلو بیایید! نگاهی به این برگه بیندازید و اسم مورد علاقه‌تان را انتخاب کنید! شما می‌توانید هر کدام را که می‌خواهید، انتخاب کنید! لطفاً به من بگویید که آیا عضوی از پیشگامان جوان، لیگ جوانان یا حزب، سه سازمان‌ وابسته به ح.ک.چ، هستید. آن دو مردی که در حال خواندن فلایر بودند، برگه را گرفتند و در‌حالی‌که با تمسخر می‌خندیدند، دو اسم را انتخاب کردند و گفتند که عضو پیشگامان جوان هستند.

سپس اشاره‌ای به نفر سوم انداختند و گفتند: «هی پس او چه؟ او در واقع عضو حزب است! باید از او نیز بخواهی که حزب را ترک کند! آن مرد هنوز در حال نگاه کردن به سایر مطالب بود. بعد از شنیدن صحبت‌های آن دو مرد، فلایر را گرفت، برای مدتی به آن نگاه کرد، سپس لبخندی زد و گفت: «بسیار خوب، من نیز خارج خواهم شد.» سپس برگه اسامی را به‌دست او دادم و او اسمی را انتخاب کرد. نمی‌توانستم آنچه را که اتفاق افتاده بود باور کنم. واقعاً موفق شده بودم کمک کنم تا آنها از حزب خارج شوند. از ته قلبم از استاد تشکر کردم که به من کمک کردند و به من قدرت بخشیدند.

وقتی به‌درون نگاه کردم، دیدم وابستگی‌های بسیاری داشتم که پیش از این مانع می‌شدند قدم پیش‌ بگذارم. سپس متوجه شدم که بسیاری از عقاید و تصورات غلط و وابستگی‌های‌مان در ابتدا از خودخواهی سرچشمه می‌گیرند و زمانی که واقعاً قدم پیش گذاشتم و امتحانش کردم، آن نتیجه‌بخش بود! ما فقط باید قدم پیش بگذاریم و اینجا در این دنیای بشری دست به عمل بزنیم. مابقی همه توسط استاد انجام خواهند شد.

اکنون همیشه مطالب روشنگری حقیقت به زبان انگلیسی و چینی را همراه خود دارم، زیرا بر این باورم که باید همیشه برای نجات افرادی که مقدر شده‌اند نجات یابند، آماده باشم و به عهد و پیمانم جامه عمل بپوشانم.

جدا از چینی‌های محلی، هر سال تقریباً ۳۵۰ هزار گردشگر چینی از دوبی دیدن می‌کنند.

استاد بیان کردند:

«امروزه تعداد روزافزونی از گروه‌های گردشگری از سرزمین اصلی چین وجود دارند. این نظم و ترتیبی برای افراد است تا در محیطی متفاوت حقیقت را بشنوند. مکان‌های روشنگری حقیقت ما در واقع خط مقدم هستند– خط مقدم روشنگری حقیقت. اما برخی نواحی، آن را از قلم انداخته‌اند، چراکه با پروژه‌های دیگر درگیر هستند. آنها نیز به‌طور مسلم دارای تأثیر هستند و می‌بایست انجام شوند؛ من همۀ پروژه‌های مریدان دافا را تأیید می‌کنم، زیرا همۀ آنها می‌توانند در روشنگری حقیقت و نجات مردم تأثیر داشته باشند. اما، اکنون گروه‌های گردشگری بسیار زیادی وجود دارد، و به‌ویژه، بسیاری از گردشگران از سرزمین اصلی چین قادر نبوده‌اند حقیقت را بشنوند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۳ غرب ایالات متحده امریکا»)

بنابراین تصمیم گرفتم توجه بیشتری به گردشگران چینی که از شهرم دیدن می‌کنند، داشته باشم. گاهی اوقات واقعاً احساس نگرانی می‌کنم، زیرا نمی‌توانم حقایق را برای همه گردشگران چینی یا حتی افراد محلی روشن کنم. بدین خاطر که تعداد بسیار کمی تمرین‌کننده در شهرمان وجود دارد. واقعاً احساس می‌کنم مسئولیت عظیمی دارم. باور دارم موجودات ذی‌شعور زیادی هستند که باید نجاتشان دهم و مأموریت عظیمی دارم که باید به انجام برسانم، بنابراین از استاد می‌خواهم به من قدرت و خِرد ببخشند تا کارها را به‌خوبی انجام دهم و همواره مرا در مسیری هدایت کنند که برایم نظم و ترتیب داده‌اند.

سفر دوچرخه‌سواری برای آزادی‌

در طول تابستان ۲۰۱۵، ۲۵ تمرین‌کننده جوان از ۱۵ کشور مختلف، به‌منظور پروژه دوچرخه‌سواری برای آزادی، سراسر آمریکا را با دوچرخه پیمودند. ما در تاریخ ۱ ژوئن، روز جهانی کودک، از لس‌آنجلس حرکت کردیم و در ۱۶ ژوئیه در واشنگتن‌دی‌سی آن را به‌پایان رساندیم. مأموریتمان افزایش آگاهی درباره آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا در چین و همچنین کمک به برخی از کودکان یتیمی بود که در نتیجه آزار و شکنجه پدر و مادر خود را ازدست داده بودند.

در طول این سفر توجه رسانه‌های بزرگ و حمایت بسیاری از مردم عادی، سیاستمداران و تاجران را جلب کردیم. من سختی‌های جسمی زیادی را هم تجربه کردم، چراکه فرد ورزشکاری نیستم، بنابراین در طول سفر بالا رفتن از تپه‌ها برایم بسیار مشکل بود. همچنین زمانی که کل گروه به‌منظور یک مراسم یا کنفرانسی مطبوعاتی به‌سرعت دوچرخه‌‌سواری می‌کرد، نمی‌توانستم به آنها برسم و همیشه عقب می‌ماندم. با این حال هم‌گروهی‌هایم همیشه مرا تشویق می‌کردند و می‌گفتند: «تو می‌توانی آن را انجام دهی و فقط عبارات "فالون دافا خوب است"، "حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است" را تکرار کن. این کار به تو قدرت خواهد بخشید و تو می‌توانی رکاب بزنی و به ما برسی!» آن را انجام می‌دادم و آن حقیقتاً به من قدرت می‌بخشید. بسیار تحت تأثیر این همکاری، تشویق و کار گروهی قرار می‌گرفتم.

تجربه ازاین نوع، برای همه ما بود. این سفر فرصت‌های بزرگی برای روشنگری حقیقت به طیف گسترده‌ای از مردم، از شرق تا غرب، از مسئولین دولتی تا گدایان خیابان فراهم آورد؛ ما حقیقت را برای تک‌تک افراد روشن کردیم، درحالی‌که به جایگاه یا موقعیت اجتماعی‌شان توجهی نداشتیم.

برای مثال در یکی از برنامه‌های عمومی‌مان این فرصت را پیدا کردیم که فلایر بدهیم و همراه حامیان خود عکس سلفی بگیریم. نزدیک پایان آن برنامه، جوان‌ترین دوچرخه‌سوار در گروه به من نزدیک شد و گفت: «من به‌طور اتفاقی با گدایی مواجه شدم و مقداری غذا به او دادم، اما فراموش کردم که درباره دوچرخه‌سواری برای آزادی با او صحبت کنم.» ما درکمان را در این زمینه به‌اشتراک گذاشتیم که هر موجود ذی‌شعوری ارزشمند است و ما نباید هیچ کسی را بر اساس ظاهر یا موقعیتش قضاوت کنیم، بنابراین باید برویم و او را بیابیم. سپس من و او هر دو به جستجوی آن خانم رفتیم. او را پیدا کرده و با او صحبت کردیم. او بادقت به صحبت‌هایمان گوش کرده و همه آنچه به او گفتیم را درک کرد. در پایان از او پرسیدیم که آیا تمایل دارد با ما عکس سلفی بگیرد تا حمایتش را نشان دهد و او با خوشحالی موافقت کرد!

حقیقتاً از استاد سپاسگزارم که این فرصت بزرگ را به من عطا کردند تا حقیقت را برای تعداد بسیار زیادی از مردم روشن کنم و کمک کردند تا عهد و پیمان‌هایم را محقق سازم. امیدوارم بتوانم سخت تلاش کنم تا در آینده، حتی بهتر عمل کنم و باعث خوشحالی و سربلندی استاد شوم. به‌عنوان مریدان دافا می‌بایست از این آخرین فرصت استفاده کنیم و حقایق را برای هر تعداد از افرادی که می‌توانیم، روشن کنیم و هرگز نگذاریم هیچ وابستگی‌ای ما را متوقف کند. دافا بی‌حدومرز است و تأثیرات معجزه‌‌آسایش می‌تواند راهنمای همه ما باشد. ما فقط باید از صمیم قلب تزکیه کنیم و به استاد و دافا باور کامل داشته باشیم.

تمایل دارم تبادل تجربه‌ام را با آموزش استاد در کنفرانس فای ۲۰۰۵ کانادا خاتمه دهم:

«هر چیزی اینجا در اجتماع بشری برای اصلاح فا بنیان گذاشته شد و همه چیزهایی که امروز وجود دارد، به‌خاطر اعتباربخشی مریدان دافای من به فا وجود دارد. به‌خاطر داشته باشید: شما ستارگان امروز دنیا هستید، شما موجوداتی هستید که موجودات ذی‌شعور مشتاقانه نگاه‌شان می‌کنند، و شما موجوداتی هستید که آینده هر شخص در دنیای بشری را تعیین می‌کنید! ( تشویق) ازاین‌رو، نجات همه موجودات و به‌خوبی تزکیه کردن خودتان بیشترین اهمیت را برای شما مریدان دافا دارد. این فقط برای کمال وجود خودتان انجام نمی‌شود- درباره به‌انجام رساندن امیدی که موجودات ذی‌شعور و موجودات بیشتری به شما بستند نیز هست!»

استاد از شما متشکرم! هم‌تمرین‌کنندگان از شما متشکرم!

http://en.minghui.org/html/articles/2016/5/24/157139.html