(Minghui.org) برای یک تمرین‌کننده فالون دافا مهم‌ترین مسئله رها کردن وابستگی‌ها است. از اینرو می‌خواهم تجربه‌ام را با سایر تمرین‌کنندگان به اشتراک بگذارم که وابستگی‌ها چه تأثیری بر من گذاشتند و چطور آنها را رها کردم.

تزکیه بی‌فایده، به‌رغم انجام کارهای دافا

استاد بیان کردند:

«موضوع حسادت بسیار جدی است زیرا به‌طور مستقیم بر این مسئله‌ که آیا بتوانید عمل تزکیه‌تان را کامل کنید تأثیر می‌گذارد. اگر حسادت از بین نرود، تمام افکاری که تزکیه کرده‌اید شکننده می‌شوند. این قانون وجود دارد: اگر در مسیر تزکیه، حسادت از بین نرود، فرد نمی‌تواند به ثمره‌ حقیقی نائل شود، مطلقاً نمی‌تواند به ثمره‌ حقیقی نائل شود.» (جوآن فالون)

این بخش از فا را بارها و بارها خواندم تا حدی که می‌توانستم آن را از بر کنم. با این وجود محرکی نبود تا حسادتم را رها کنم. استاد تأکید کرده‌اند که اگر کسی حسادت را از بین نبرد نمی‌تواند ثمره حقیقی را بدست آورد. این به معنی آن است که تا زمانی که این وابستگی را دارم، حتی با وجود انجام کارهای دافا، تزکیه‌ام بی‌فایده خواهد بود.

هرگز از ذهنم نگذشته بود که شخص حسودی باشم. در محل کار با همکارانم دچار تضادی نمی‌شدم. همیشه انتقادات را می‌پذیرفتم. گاهی با شوهرم درباره نگهداری از فرزندمان دچار مجادلاتی می‌شدم. اما فکر می‌کردم همه اینها مسائل جزئی ناشی از احساساتم است. این چیزها تأثیری بر تزکیه‌ام نمی‌گذاشتند.

از آنجا که قسمت‌های مختلفی از فا را از بر می‌کردم و در مطالعات گروهی همیشه تبادل تجربه می‌کردم، تمرین‌کنندگان محلی مرا تشویق می‌کردند و می‌گفتند که شین‌شینگم را به‌خوبی حفظ کرده‌ام. اما حسادت را تزکیه نکرده بودم و فرصت‌های زیادی را برای رشد و ارتقاء از دست دادم.

کشف ریشه حسادت

چندی پیش متوجه شدم که بیش از حد به انجام کارهای مختلف مشغول هستم. در نتیجه به دلیل وابستگی‌ام به راحت‌طلبی مداخلاتی برایم به وجود آمد و احساس می‌کردم که عبور از آن سد برایم دشوار است.

تمرین‌کننده رونگ (نام مستعار) به من گفت: «می‌دانی که یک بار پشت سرم حرف زده‌ای. تو گفتارت را تزکیه نکردی. وقتی این کار را کردی فکر کردم نسبت به من حسادت داری. به جای اینکه به من کمک کنی می‌خواستی ثابت کنی حق با تو است و من اشتباه می‌کنم.»

از او عذرخواهی کردم و پس از اینکه رفت، برای پیدا کردن حسادتم به درون نگاه کردم. حرفی که به او زده بودم را به یاد آوردم و به افکاری که چند سال قبل در اولین ملاقاتمان درباره او در ذهنم شکل گرفت، فکر کردم. متوجه شدم که واقعاً شخص حسودی هستم و بویژه به او حسادت کرده بودم.

حسادت در میدان بُعدی‌ام بود و رشد تدریجی آن باعث به وجود آمدن مواد بدی شده بود که به دیگران آسیب می‌رساند. به استاد گفتم که اشتباه کردم. بعداً به‌خاطر اینکه باعث ناراحتی رونگ شده بودم از صمیم قلب از او عذرخواهی کردم.

در واقع من به‌خوبی تزکیه نکرده بودم. من صرفاً کارها را انجام می‌دادم اما اکثر اوقات خودم را تزکیه نمی‌کردم. واقعاً دارای حسادتی بودم که عمیقاً رشد کرده بود اما آن را مخفی می‌کردم. از اینرو برای از بین بردن آن افکار درست قوی فرستادم: «من غفلت کردم. خودم را با فا اصلاح خواهم کرد و به هیچ موجودی اجازه نمی‌دهم مرا تحت آزار و شکنجه قرار دهد.»

تمرین‌کنندگان محلی برای کمک به من افکار درست فرستادند. زمان بیشتری را صرف مطالعه فا، انجام تمرینات و فرستادن افکار درست کردم. سرانجام آزمون را گذراندم. در رؤیایی دیدم که استاد مقدار زیادی از کارمایم را متحمل شده بودند.

استاد بیان کردند:

«وقتی فا را آموزش می‌دهم، اغلب موضوع حسادت را مطرح می‌کنم. چرا؟ زیرا حسادت به‌صورت بسیار نیرومندی در چین ظاهر شده است، آن‌‌قدر نیرومند که به‌صورت پدیده‌ای طبیعی درآمده و مردم نمی‌توانند آن‌را در خود احساس کنند.» (جوآن فالون)

ترتیبی دادم تا منشأ حسادتم را پیدا کنم. من در کودکی درون‌گرا بودم و به راحتی در قلبم حسادت داشتم. در اولین شغلم در یک هتل به‌عنوان «بهترین کارمند» شناخته شدم. دلیلش این بود که خوش‌اخلاق بودم و خدمات خوبی به مشتری‌ها ارائه می‌دادم. اما در خانه بد‌اخلاق بودم و شوهرم از من می‌پرسید که چطور می‌توانم سر کار خوش‌اخلاق باشم. چون تحت آموزش‌های حزب کمونیست بزرگ شده بودم، شخصیت پیچیده‌ای داشتم و این ریشه به وجود آمدن حسادتم بود.

رشد و ارتقاء از طریق تزکیه استوار

روزی تمرین‌کننده دیگری به من گفت: «اینکه فا را مطالعه می‌کنی و حتی می‌توانی آن را از بر تکرار کنی بی‌فایده است چرا که خودت را تزکیه نمی‌کنی. اگر خودت را تزکیه نکنی نمی‌توانی فا را کسب کنی و رشد و ارتقاء یابی.»

تا چند لحظه هیچ حسی نداشتم. این حرفی بود که من می‌خواستم به او بگویم. حرف‌های او بازتاب افکار خودم بود. این باعث شد فکر کنم که چرا افکار مشابهی نسبت به یکدیگر داشتیم. متوجه شدم وقتی وابستگی را در شخصی می‌دیدم، در واقع آن ماده در بُعد خودم هم وجود داشت که می‌توانستم آن را ببینم. استاد با استفاده از او کمکم کردند این مشکل را ببینم تا بتوانم آن را تزکیه کنم.

این افکار لجوجانه بشری‌ را در خودم شناسایی کردم که با استفاده از فا سایر تمرین‌کنندگان را می‌سنجیدم. وقتی فا یا مقالات تبادل تجربه مینگهویی را می‌خواندم ذهنم می‌گفت مثل فلانی و فلان تمرین‌کننده که چنین رفتاری دارند. وقتی 2 تمرین‌کننده را می‌دیدم که دچار اختلاف شده‌اند، فوراً به یاد آن بخش از فا می‌افتادم. از فا برای سنجش سایر تمرین‌کنندگان استفاده می‌کردم، نه برای سنجش خودم.

وقتی تمرین‌کنندگان دیگر مرا سرزنش می‌کردند، انتقاد آنها را فقط ظاهراً می‌پذیرفتم. اما این قسمت از فا را به یاد آوردم:

«این‌ روزها، مردم‌ این‌گونه هستند- هر وقت با مشکلی مواجه می‌شوند اولین کاری که می‌کنند این است که حتی اگر مقصر هم باشند از زیر مسئولیت شانه‌ خالی‌ کنند.» (جوآن فالون)

من باز هم با استفاده از فای استاد مردم دیگر را می‌سنجیدم. حتی حرفی که می‌زدم با فکرم یکسان نبود که این همسو با اصل حقیقت فا نبود. از استاد خواستم کمکم کنند افکار اشتباهم را پاک کنم. افکار درست فرستادم تا آنها را از بین ببرم. به محض اینکه چنین افکاری وارد ذهنم می‌شد آنها را نفی و پاک می‌کردم تا اینکه ضعیف و ضعیف‌تر شدند.

اگر مجادله دو نفر را ببینم فوراً به درون نگاه می‌کنم. زیرا اگر به‌خوبی تزکیه کرده بودم و میدانم درست بود، آن مجادله پیش روی من اتفاق نمی‌افتاد. حالا برای یافتن کاستی‌هایم فوراً به درون نگاه می‌کنم.

وقتی وابستگی‌های سایر تمرین‌کنندگان را می‌دیدم، به خودم یادآوری می‌کردم که من نیز چنین مشکلاتی دارم که آن را در شخص دیگری دیدم. و اگر حقیقتاً به درون نگاه می‌کردم، مشکلم را پیدا می‌کردم. اگر گاهی دلیل رفتار یا حرف تمرین‌کننده‌ای را نمی‌توانستم درک کنم، به خودم می‌گفتم که هر کسی به روش خودش به مسائل آگاه می‌شود و شاید نظرات من برایش خوب نباشد. فا چنان عظیم است که همه چیز را اصلاح می‌کند. سپس بلافاصله نسبت به سایر تمرین‌کنندگان بردبار می‌شدم و درکشان می‌کردم.

با اینکه کارها را طبق معمول گذشته انجام می‌دهم، اما نگرشم تغییر کرده است. فا افکار منحرفم را اصلاح کرده است.