(Minghui.org) من 73 ساله هستم و در سال 2008 تمرین فالون دافا را آغاز کردم. پس از شروع این تمرین، از تعالیم فالون دافا پیروی کرده‌ام تا در زندگی عادی شخص خوبی باشم.

یادگرفتم در مراوده باخانواده بردبار باشم

من با عروسم زندگی می‌کنم و هر روز سه وعده غذا می‌پزم. بعد از شروع تمرین فالون گونگ هرگز درباره این موضوع شکایت نکرده‌ام. با خودم عهد بستم که در تمام جنبه‌های زندگی شخص خوبی باشم.

یک روز صبح، صبحانه را آماده کردم و خوردم. سپس وارد اتاق عروسم شدم و از او خواستم برود و صبحانه بخورد. به او گفتم که از نوزادش مراقبت می‌کنم، اما او آنچه پخته بودم را دوست نداشت و می‌خواست به‌جای آن نان بخارپز بخورد.

برایم خیلی خوشایند نبود و فکر کردم: «تقریباً 70 سال دارم. برایت صبحانه آماده کردم. نه تنها نمی‌خواهی آنچه را که پخته‌ام بخوری، بلکه می‌خواهی برایت نان بخارپز هم بخرم؟ چطور می‌توانی اینطور با من رفتار کنی؟»

سپس، سخنان استاد در جوآن فالون را به‌یاد آوردم:

«وقتی‌ با مشکلی با افراد دیگر مواجه‌ می‌شوید، می‌تواند به‌صورت اصطکاک‌هایی که شین‌شینگ‌ شما را آبدیده می‌کند‌ ظاهر شود. اگر بتوانید‌ آن‌ را تحمل‌ کنید‌، کارمای‌تان از بین‌ می‌رود، شین‌شینگ‌تان بهبود می‌یابد و گونگ‌تان رشد می‌کند. همگی به‌هم‌پیوسته هستند.»

بلافاصله به طبقه پایین رفتم و مقداری نان بخارپز برایش خریدم. وقتی برگشتم، گفتم که از نوزادش مراقبت می‌کنم تا او صبحانه‌اش را بخورد. او چیزی نگفت و نان را خورد.

در ابتدای زمستانِ گذشته طوفان برفی سنگینی داشتیم. صبح، طبق معمول صبحانه را آماده کردم. او دوباره گفت که نمی‌خواهد آنچه پخته‌ام را بخورد. گفت که دوست دارد به جای آن، مقداری کرولر چینی (نوعی شیرینی سرخ‌شده) و توفو بخورد. تقریباً از کوره در رفتم و شروع به بحث با او کردم، اما سپس به‌یاد آوردم که یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم و باید از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کنم. بنابراین بدون صحبت کردن به طبقه پایین رفتم.

آن روز بسیار سرد بود و باد می‌وزید. جاده یخ‌زده و لغزنده بود، اما نیمی از مسیر به نانوایی را پیاده و نیمی را با تاکسی رفتم و توفو و کرولر را به خانه بردم.

در راه واقعاً احساس بدی داشتم و اشک بر گونه‌هایم جاری بود. سپس به این سخنان استاد فکر کردم:

«بردباري کليد رشد شين‌شينگ شخص است. تحمل کردن همراه با خشم، شکايت و يا اندوه، بردباري يک فرد عادي است که به موضوعات مربوط به خودش وابسته است. تحمل کردن، به‌طوري که کاملاً بدون خشم و شکايت باشد، بردباري يک تزکيه‌کننده است.» («بردباری (رن) چیست» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

وقتی درباره این فا فکر کردم، ناگهان تمام خشم و رنجشم را رها کردم. وقتی به خانه رسیدم، خوشحال بودم.

بخشیدن سایرین

در 27 می 2011، من و تمرین‌کننده دیگری برای روشنگری حقایق فالون گونگ بیرون رفتیم. در مسیر بازگشت به خانه، درحال ورود به یک تقاطع، اتومبیلی با من برخورد کرد. به زمین افتادم و خیلی هشیار نبودم كه چه اتفاقی افتاده است.

وقتی سعی کردم بنشینم، سخنان استاد در جوآن فالون ناگهان به ذهنم آمد:

«ما می‌گوییم که‌ یک پیامد خوب‌ یا بد از یک فکرِ آنی می‌آید. تفاوت در یک فکر، به نتایج‌ مختلفی‌ منجر می‌شود.»

راننده ترسید. جلو آمد و پرسید که آیا حالم خوب است. گفتم که خوبم. پرسید که آیا می‌توانم بلند شوم. بلند شدم و به او گفتم که مشکلی نیست. او مقداری خراشیدگی روی آرنجم دید و خواست مرا به بیمارستان ببرد. به او گفتم که لازم نیست.

او هنوز نگران بود و می‌خواست شماره تلفن همراه مرا بگیرد تا اگر بعداً مشکلی برایم پیش آمد، بتواند مطلع شود. به او گفتم: «واقعاً خوبم. من یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم. استاد لی هنگجی از من مراقبت می‌کنند، پس همه چیز خوب است و مشکلی نیست. شما می‌توانید به خانه بروید. بادقت رانندگی کنید.»

راننده درحالی که دستم را محکم نگه‌داشته بود، به حرف‌هایم گوش می‌داد و اشک در چشمانش حلقه زده بود. سپس تشکر کرد و رفت.

درستکار بودن

یک بار به دنبال نوه‌ام رفته بودم که یک اسکناس پنج یوآنی را روی زمین دیدم. فریاد زدم: «آیا کسی پولی گم کرده است؟» هیچ‌کس پاسخی نداد. پول را برداشتم، آن را بالای سرم تکان دادم و با صدای بلند دو بار دیگر سؤالم را پرسیدم. خانمی از پشت سرم گفت که پولش را گم کرده است. بدون لحظه‌ای فکر آن را به او دادم. اگر تمرین‌کننده فالون گونگ نبودم، به‌جای اینکه دنبال صاحب پول بگردم، واقعاً آن را در جیبم می‌گذاشتم.

یک بار دیگر، برای خرید مقداری بیسکوییت رفته بودم که صندوقدار هفت یوآن اضافه‌تر به من بازگرداند. بلافاصله آن را به او برگرداندم.

او گفت: «شما واقعاً شخص خوبی هستید. سایر مردم آن را می‌گیرند و می‌روند.»

پاسخ دادم: «من یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم. استاد لی هنگجی از من خواسته‌اند که درستکار باشم.»

با نگاه به گذشته می‌بینم که استاد همواره اشاراتی به من داده‌اند و به من کمک کرده‌اند تا رشد کنم. استاد بسیار سپاسگزارم.