(Minghui.org) من یازده ساله هستم و تازه از مدرسه ابتدایی فارغ‌التحصیل شده‌ام. مادربزرگ، پدربزرگ و خاله‌هایم همگی فالون دافا را تمرین می‌کنند. خیلی خوش‌اقبالم که تابستان گذشته را همراه آنها به مطالعه فا و یادگیری تمرینات سپری و اعتیاد 7 ساله‌ام به بازی‌های الکترونیکی را رها کردم.

وقتی کوچک‌تر بودم، مادربزرگ و پدربزرگم از من مراقبت می‌کردند، چراکه پدر و مادرم خیلی سرشان شلوغ بود. به گفته مادربزرگم، قبل از اینکه بتوانم صحبت کنم، گوش دادن به سخنرانی‌های استاد لی را شروع کردم. همچنین حرکات مادربزرگ و پدربزرگم را برای انجام تمرینات تقلید می‌کردم. وقتی افکار درست می‌فرستادند، در سکوت کنارشان بازی می‌کردم. مادربزرگم می‌گفت که کودک سالمی بودم و به‌ندرت بیمار می‌شدم.

وقتی به مدرسه ابتدایی رفتم، مادربزرگ و پدربزرگم را ترک کردم. والدینم همیشه سرشان با کار خیلی شلوغ بود و اغلب نمی‌توانستند به دنبال من به مدرسه بیایند، بنابراین کلید آپارتمان‌مان را داشتم و معمولاً به‌تنهایی از مدرسه به خانه برمی‌گشتم.

کم‌کم شروع به بازی‌های الکترونیکی کردم و با آنها مشغول بودم. ازآنجا که می‌خواستم وقتم را صرف چنین بازی‌هایی کنم، دوست نداشتم تکالیف مدرسه‌ام را انجام دهم و شب‌ها اغلب دیروقت می‌خوابیدم. در مدرسه نمی‌توانستم تمرکز کنم و سردرد‌های مکرر داشتم. والدینم راه‌های زیادی را امتحان کردند تا مرا از انجام بازی‌های الکترونیکی بازدارند، اما هیچ روشی تأثیرگذار نبود. با گذشت زمان، خیلی حساس شدم، اضافه‌وزن پیدا کردم و هیچ فعالیت خارج از منزلی را دوست نداشتم.

چند هفته پیش، خاله‌‌ام متن زیر از «آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک در بیست و پنجمین سالگرد اشاعۀ دافا» را به من نشان داد:

«بله، امروزه همۀ بازی‌های الکترونیکی را افرادی می‌سازند که به‌وسیلۀ موجودات فرازمینی کنترل می‌شوند. موجودات بشری فکر می‌کنند که خودشان سازنده بازی‌ها هستند. الان گفتم که واقعاً نمی‌دانید افکار بشری از کجا می‌آیند یا وقتی می‌خواهید آن چیزها را بسازید منشأ افکارتان را نمی‌دانید. مردم از این آگاه نیستند که روند تفکرشان در سطوح مختلف چه چیزهایی را شامل می‌شود، یا چگونه ایده‌های بیرونی در آنها القاء می‌شود. فقط چیزهایی را می‌دانند که در سطح و ظاهر متجلی شده‌اند. آن بازی‌ها برای بشریت مضر و سمی هستند و موجودات بشری را به وضعیتی سوق می‌دهند که انسان‌بودن خود را از دست بدهند.»

شوکه و مصمم شدم بازی‌های الکترونیکی را کنار بگذارم. گوشی تلفن همراهم را برداشتم و شروع به حذف آن بازی‌ها کردم. ناگهان، صفحه نمایش سیاه و خاموش شد. از استاد کمک خواستم و باتری را خارج کردم. سپس باتری را دوباره سر جایش گذاشتم و آن را روشن کردم. بازی‌ها حذف شده بودند.

چند روز بعد، درحال استفاده از آی‌پد خود بودم و متوجه شدم که در آن نیز بازی‌های الکترونیکی دارم. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و دوباره شروع به بازی کردم. خاله‌ام یادآوری کرد که افکار درستم را تقویت و از بازی‌های الکترونیکی دوری کنم. او گفت که نباید بگذاریم چیزهای بد بدن ارزشمند‌مان را کنترل کنند. بلافاصله تمام بازی‌ها در آی‌پد را نیز حذف کردم.

از طریق مطالعه فا، به‌تدریج درک کردم که جامعه انسانی شبیه گودالی از گل و لجن است. مردم عادی به شهرت و منافع شخصی وابسته‌اند و جامعه را لذت‌بخش می‌بینند، اما در واقع آن بسیار خطرناک است. استاد نردبانی در اختیار ما قرار داده‌اند که می‌تواند ما را به آسمان هدایت کند. اگر از طریق تزکیه، جذب حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری شویم، می‌توانیم از این نردبان صعود کنیم و به خانه حقیقی خود بازگردیم.