(Minghui.org) تمرین‌کنندگان منطقۀ ما چند سال‌ است که با استفاده از تلفن‌های همراه پیام‌های ضبط‌شدۀ خودکار دربارۀ آزار و شکنجه فالون دافا ارسال می‌کنند. بسیاری از مردم به این پیام‌های سه‌دقیقه‌ای گوش کردند اما تعداد کمی از آنها از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شده‌اند. این موضوع برایم روشن کرد که برای اینکه به مردم کمک کنیم تا واقعاً حقیقت را درک کنند، نیاز به تماس‌های مستقیم داریم.

تمرین‌کنندۀ دیگری قبول کرد که هنگامی که با مردم تماس می‌گیرم افکار درست بفرستد. اما تنظیم ارتباط مستقیم راحت نبود. وقتی کسی پاسخ می‌داد، مضطرب می‌شدم و آن شخص تماس را قطع می‌کرد و وقتی مجدداً تماس می‌گرفتم، پاسخ نمی‌داد.

بنابراین گروه ما، زمان مطالعۀ فا و فرستادن افکار درست را افزایش داد و همدیگر را تشویق کردیم. همچنین مقالات وب‌سایت مینگهویی در‌خصوص موضوعات مرتبط با تماس تلفنی را خواندیم. از همه مهم‌تر اینکه پیش از برقراری تماس‌هاس تلفنی از استاد تقاضا کردیم که به ما قدرت ببخشند.

در ابتدا در ساعت اول تنها توانستیم یک نفر را متقاعد به خروج از ح.ک.چ کنیم. سپس افراد بیشتری قبول کردند که ح.ک.چ را ترک کنند. وقتی تجربۀ بیشتری کسب کردیم، تلاش‌هایمان به ثمر نشست.

رها کردن ترس

در یکی از تماس‌ها، فردی که با او صحبت می‌کردیم اطلاعات شخصی مرا خواست و صدایم را ضبط کرد. او حتی پیش از قطع تماس من را سرزنش و تهدید کرد. در قلبم احساس ترس کردم بنابراین افکار درست فرستادم تا صدایی که ضبط کرده بود را بی‌اثر کنم. با این‌که هنوز می‌ترسیدم، اما روز بعد به تماس تلفنی ادامه دادم.

در رؤیایی استاد به من تذکر دادند که باید ترس را رها کنم. پس از اینکه از خواب بیدار شدم، فکر کردم که حتماً کیفیت روشن‌بینی‌ام ضعیف است، چراکه من استاد و فا را دارم بنابراین هیچ‌چیزی نمی‌تواند به من آسیب برساند.

استاد بیان کردند:

«نیروهای کهن جرأت ندارند جلوی روشن‌‌‏گری حقیقت ما یا نجات موجودات ذی‌‌‏شعور را بگیرند. آن‌‌‏چه کلیدی است این است که وقتی کارها را به انجام می‌‌‏رسانید به آن‌‌‏ها اجازه ندهید از شکاف‌ها در وضعیت ذهنی‌‌‏تان سوءاستفاده کنند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۲ در بوستون»)

یادآوری فای استاد به من کمک کرد که ترس را رها کنم و توانستم با آرامش حقیقت را به مأموران بخش‌های امنیت عمومی بگویم.

مأمور پلیس از ح.ک.چ خارج می‌شود

در یک تماس تلفنی دیگر، مردی ادعا کرد که عضو ح.ک.چ نیست، اما بعد از اینکه برای مدتی صحبت کردیم حرفش را عوض کرد. او اظهار داشت که یک مأمور پلیس است و اینکه عضو ح.ک.چ و دو سازمان وابسته به آن است.

گفتم: «کار شما یا در ادارۀ پلیس است یا در بخش امنیتی. هر شغلی که داشته باشید، زندگی‌تان مال خودتان است. ح.ک.چ از سوی آسمان محکوم به فنا است. بنابراین اگر نمی‌خواهید گرفتار جنایات ضدبشری ح.ک.چ شوید، باید از آن خارج شوید.»

او گفت که علاقه‌مند به اطلاعاتی دربارۀ فالون دافا نیست اما اظهار داشت که خودش و همکارانش می‌دانند که فالون دافا خوب است. اما آنها فکر می‌کردند که برخی از تمرین‌کنندگان خیلی سطحی هستند.

این مرا تحریک کرد که دربارۀ خوبی این تمرین بیشتر توضیح بدهم. سپس او موافقت کرد که از عضویت سازمان‌های ح.ک.چ خارج شود و در پایان از من تشکر کرد که به او کمک کردم درک روشن‌تری از دافا به‌دست آورد.

استاد از روش‌های گوناگون استفاده می‌کنند

زبان مادری من ماندارین است، اما وقتی با مردم اهل گوانگ‌ژو صحبت می‌کنم، این برایم مشکل ایجاد می‌کرد. وقتی به زبان ماندارین صحبت می‌کردم، آنها تماس را قطع می‌کردند و بنابراین لهجۀ کانتونی را یاد گرفتم که به من بسیار کمک کرد!

گاهی اوقات کسانی که به تماس‌هایم پاسخ می‌دادند تمرین‌کننده بودند و ما برای مدتی دربارۀ پروژه‌های مختلف دافا صحبت می‌کردیم. برخی از آنها تمرین دافا را کنار گذاشته بودند. بنابراین به این درک رسیدم که استاد از تماس‌های من به این امید استفاده می‌کردند که آنها مجدداً تمرین‌کننده شوند.

استاد از روش‌های مختلفی برای کمک به من در پروژۀ تماس تلفنی استفاده کردند مانند اینکه در رؤیاها اشاراتی به من دادند یا هنگام روشنگری حقیقت به مردم به من خرد عطا کردند. هنوز در بعضی جوانب باید بهتر عمل کنم اما با عزم ثابت به‌طور کوشا در مسیر تزکیه‌ام به‌پیش می‌روم.