(Minghui.org) هنگامی‌که فقط چهارساله بودم، پدربزرگ و مادربزرگم فالون دافا را به من آموختند، درحال حاضر دانش‌آموز دبیرستان هستم. در ادامه برخی از ماجراهایی را بیان می‌کنم که هنگام بزرگ شدن به‌عنوان یک تزکیه‌کنندۀ دافا تجربه‌کرده‌ام.

سالم و قوی شدم

درست قبل از آموختن فالون دافا، فتق مادرزادی داشتم. گاهی اوقات از شدت درد به بخود می‌پیچیدم و چهره و لب‌هایم کبود می‌شد. پزشک می‌گفت که نمی‌تواند مرا تحت عمل جراحی قرار دهد تا اینکه دوازده ساله شوم. غالباً تب می‌کردم و کودک ضعیفی بودم. وقتی نمی‌توانستم در کلاس‌های پیش‌دبستانی با دوستانم شرکت کنم، گریه می‌کردم.

پدربزرگ و مادربزرگم خواندن جوآن فالون، ازبر کردن هنگ‌یین و انجام تمرین‌ها را به من یاد دادند. از آموختن دافا لذت می‌بردم. به سرعت، اکثر اشعار هنگ‌یین را حفظ کردم. همچنین می‌توانستم یک ساعت در مدیتیشن بنشینم. گاهی اوقات، هنگامی‌که، کتاب‌های دافا را مطالعه می‌کردم، فاشن استاد و بسیاری از فناناپذیرها را می‌دیدم.

به‌تدریج بدنم قویتر شد. دیگر دچار تب نمی‌شدم. یک سال بعد، فتق مادرزادی‌ام ناپدید شد و می‌توانستم به مدرسه بروم. بسیار خوشحال بودم!

بردباری را آموختم

استاد بیان کردند:

«بردباری کلید رشد شین‌شینگ شخص است.» ("بردباری (رِن) چیست؟" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
«"بردباری عظیم" چیست؟ به‌عنوان یک تمرین‌کننده، اولین کاری که باید قادر باشید انجام دهید این است که، "وقتی مورد حمله قرار می‌گیرید تلافی نکنید، وقتی توهین می‌شوید جوابش را ندهید". باید تحمل کنید. در غیر این‌صورت، برای چه خود را یک تمرین‌کننده می‌نامید؟» (جوآن فالون)

در کلاس سوم مبصر کلاس بودم. معلمم، مقالاتی را که می‌نوشتم دوست داشت و اغلب آنها را در کلاس می‌خواند. او همچنین مرا تشویق می‌کرد در مسابقات مقاله نویسی شرکت کنم.

معلم از هر دانش‌آموز می‌خواست یک یوآن هزینه برای تلفن بپردازد و از من خواست که آن مبلغ را از همه جمع‌آوری کنم. وقتی می‌خواست پول را از من بگیرد، پرسید که آیا کسی پول را پرداخت نکرده است. در اوائل سال تحصیلی، وقتی شهریه ثبت‌نام را پرداخت می‌کردم، معلم یک یوآن به من بدهکار شد، اما، پول‌خرد نداشت. هرگز پولم را دریافت نکردم، بنابراین فکر می‌کردم می‌توانم از پرداخت هزینه تلفن معاف شوم؛ آنگاه ما بی‌حساب می‌شدیم. به او گفتم که من پرداخت نکردم.

وقتی به میز تحریرم بازگشتم، معلم به‌طرفم یورش آورد و خواست دستم را دراز کنم. با ترکه‌اش به دستم ضربه زد. دفترم را روی زمین انداخت و گفت که مقاله‌ام را دوباره رونویسی کنم. به تمام افراد حاضر در کلاس اعلام کرد که دیگر مبصر کلاس نیستم. برای تنبیه بیشتر، تمام ساعت کلاس را ایستادم.

بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم پس از پایان کلاس به من تسلی دادند. آنها گفتند که همیشه مرا به‌عنوان مبصر کلاس درنظر می‌گیرند. آنها گفتند که باید به مدیر شکایت کنم. کف دستم درد می‌کرد و ورم کرده بود، بی‌سروصدا گریه می‌کردم.

به‌خاطر آوردم که استاد بیان کردند:

«در گذشته هنگامی‌که درحال تزکیه بودم، بسیاری از استادان والامقام این‌را به من گفتند، "وقتی تحمل کردن آن سخت است، می‌توانی آن‌را تحمل کنی. وقتی انجام آن سخت است، می‌توانی آن‌را انجام دهی." و واقعاً این گونه است. بعد از این که به خانه‌های‌تان بازگشتید، ممکن است بخواهید آن‌را امتحان کنید. وقتی درحال گذر از رنجی وحشتناک یا وضعیتی بحرانی هستید، این را امتحان کنید. وقتی تحمل آن سخت است، سعی کنید آن‌را تحمل کنید. وقتی به‌نظر می‌رسد انجام آن غیرممکن یا سخت باشد، امتحان کنید و ببینید می‌توانید چه‌کار کنید. و وقتی واقعاً بتوانید آن‌را انجام دهید، درست مثل آن مسافر خسته و فرسوده، "سایۀ درختان بید، غنچۀ گل‌ها، محلی که سرم را روی آن بگذارم" را خواهید دید!» (جوآن فالون)

آنگاه آرام شدم. «وقتی تحمل آن سخت است، سعی کنید آن‌را تحمل کنید. وقتی به‌نظر می‌رسد انجام آن غیرممکن یا سخت باشد، امتحان کنید و ببینید می‌توانید چه‌کار کنید.» به تکرار این جملات در قلبم ادامه دادم.

روز بعد، یک یوآن به معلم دادم. سعی نکردم توضیحی بدهم. چند روز بعد، معلم اعلام کرد که دوباره مبصر کلاس شده‌ام. او نمرۀ بسیار بالایی به مقاله‌ام داد، با اینکه آن را دوباره ننوشتم.

از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کردم. می‌خواستم شخص درست و خوبی باشم. یعنی «سایۀ درختان بید، غنچۀ گل‌ها، محلی که سرم را روی آن بگذارم» را دیدم، درست آن‌طور که استاد بیان کردند.

کمک برای تنظیم شکایات علیه جیانگ زمین

اغلب با پدربزرگ و مادربزرگم برای نصب پوسترها و توزیع یادبودها با پیام‌هایی درباره فالون دافا بیرون می‌رفتم. وقتی 11 ساله بودم، به مادربزرگم برای تهیۀ نسخه‌های مطالب اطلاع‌رسانی فالون دافا و آزار و شکنجه کمک می‌کردم. هرموقع دستگاه تکثیر کار نمی‌کرد، معمولاً می‌توانستم آن را تعمیر کنم. در وقت استراحت در مدرسه، به آنها برای درست کردن یادبودها کمک می‌کردم. شب‌ها، بدون ذره‌ای احساس خستگی تا دیروقت کمک‌شان می‌کردم.

در مدرسه، در تزکیه‌ام سستی می‌کردم. ندرتاً فا را می‌خواندم و این رویه چند سال ادامه پیدا کرد. با گفتن این مطلب به خودم که تکلیف شبم بسیار زیاد است، خودم را توجیه می‌کردم. نمراتم نیز کم می‌شد.

استاد بیان کردند:

«مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای منطقۀ شهری واشنگتن دی‌سی 2011)

دریافتم که لازم است زمان بیشتری را برای مطالعه فا اختصاص دهم و افراد بیشتری را نجات دهم.

پس از مطالعۀ فای استاد در «آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای 2015 نیویورک،» استاد به مریدی که درباره تعقیب قانونی جیانگ زمین سؤال ‌کرد، اینگونه بیان کردند:

«واقعاً، باید به دادگاه کشانده شود ( تشویق پرشور مریدان)؛ تمام بشریت باید آن را به دادگاه بکشاند. به تمام مردم چین صدمه رسانده و نیز به بسیاری از مردم در مناطق مختلف دنیا. بنابراین بسیاری از مردم به‌خاطر دروغ‌هایش به جهنم کشانده می‌شوند.» ("آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای 2015 نیویورک")
«اگر آنچه که مریدان دافا برای آن در تلاش بوده‌اند واقعاً در آینده نزدیک به‌وقوع بپیوندد، و با این حال به‌خوبی عمل نکرده باشید، آنگاه در آن مرحله تأسف خواهید خورد- واقعاً متأسف خواهید شد. اگر [در آن مرحله] بسیاری از کارهایی که درابتدا آرزوی انجامش را داشتید انجام نداده باشید، یا بسیاری از افرادی که آرزوی نجاتشان را داشتید نجات نداده باشید، آنگاه این موضوع مهمی است.» ("آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای 2015 نیویورک")

آنگاه، در تعطیلات تابستان، دریافتم که شکایت مادربزرگم علیه جیانگ زمین را حکومت محلی متوقف کرد. فکری به‌نظرم رسید ــ استاد خواهش می‌کنم به من کمک کنید؛ می‌خواهم به تمرین‌کنندگان کمک کنم که شکایات کیفری بیشتری تنظیم کنند.

طولی نکشید، تمرین‌کنندگان محلی شروع به فرستادن شکایات‌شان کردند و هر روز تعدادی را دریافت می‌کردم. مادربزرگ در مرتب کردن فایل‌ها کمکم می‌کرد.

به من گفته بود که ممکن است فرستادن آنها از کامپیوترم ایمن نباشد. اما به کامپیوتر دیگری دسترسی نداشتم. نمی‌دانستم چه‌کار کنم.

استاد بیان کردند:

«فالون دافای ما شاگردان را از رفتن به گمراهی محافظت می‌کند. آن چگونه شما را حمایت می‌کند؟ اگر یک تمرین‌کنندۀ حقیقی باشید، فالون ما از شما حفاظت می‌کند. ریشۀ من در جهان است. اگر کسی بتواند به شما آزار برساند، قادر است به من آزار برساند. به‌عبارتی ساده، آن شخص می‌تواند به این جهان صدمه بزند.» (جوآن فالون)

پاسخ آن را می‌دانستم: من مرید استاد هستم. آن یکی از صالح‌ترین و مقدس‌ترین چیزها برای کمک به تمرین‌کنندگان در تنظیم شکایات است. از حمایت استاد برخوردارم. هیچ شیطانی نمی‌تواند به من آسیب برساند!

طی 10 روز پس از آن، به بیش از 30 تمرین‌کننده کمک کردم که ــ از طریق کامپیوترم ــ شکایات‌شان را تنظیم کنند. برخی از تمرین‌کنندگان حتی از مکان‌هایی بسیار دور، برای تحویل نامه‌های‌شان به من مراجعه می‌کردند.

هرموقع که فایل‌ها را می‌فرستادم، مادربزرگم برای کامپیوترم افکار درست می‌فرستاد. طولی نکشید، تمام شکایاتی را که فرستادیم دادگاه‌ها امضاء کردند.

می‌دانستم که تمام آنها را استاد انجام داده‌اند. از کمک هم‌تمرین‌کنندگان نیز سپاسگزار بودم.

هنگامی که شین‌شینگم رشد کرد، عملکردم در مدرسه نیز تغییر کرد. نمراتم دوباره یکی از بالاترین نمرات در مدرسه شد.

اصلاح فا به پایانش نزدیک می‌شود. حداکثر سعی‌ام را می‌کنم که در مسیر درست حرکت کنم و به‌دنبال استاد به خانه واقعی‌مان برگردیم.