(Minghui.orgیک بار دختر بزرگم گفت: «مادر و پدر، شما اکنون کاملاً سلامت هستید. این بزرگ‌ترین برکت برای خانواده ما است. ما دیگر نگران شما نیستیم. تمرین کردن فالون گونگِ شما به خانواده‌مان منفعت رسانده‌ است. فالون دافا خوب است و شما باید به تمرینِ آن ادامه دهید.»

فوایدی که بعد از سه ماه یادگیری فالون گونگ کسب شد

در سال 1997 که 57 سالم بود، به دیدار بزرگ‌ترین دخترم رفتم. یک روز حدود ساعت 5 صبح به پارک رفتم و صدها نفر را در حال انجام تمریناتی دیدم، درحالی که به موسیقی زیبایی نیز گوش می‌دادند. حرکاتشان آرام و دلپذیر بود. فکر کردم این تمرین خیلی خوب است. مدتی آنها را نگاه کردم، سپس به سمت عقب گروه رفتم و به‌تقلید از آنها شروع به انجام حرکات کردم.

مرد جوانی جلو آمد و با صدای آهسته گفت: «خاله جان، این فالون گونگ است، یک تمرین تزکیۀ سطحِ بالا از مدرسۀ بودا که آقای لی هنگجی آن را عمومی کرده‌اند. ما فالون گونگ را داوطلبانه و به‌صورت رایگان به مردم آموزش می‌دهیم و شما می‌توانید آزادانه بیایید یا بروید.»

آن مرد جوان بسیار مؤدب بود و پنج مجموعه تمرین را با حوصله به من آموزش داد. سپس مرا راهنمایی کرد تا نسخه‌ای از کتاب جوآن فالون را بخرم. وقتی به منزل دخترم برگشتم، سرم خیلی شلوغ بود و نتوانستم کتاب را بخوانم، اما مدام به فکر خواندن آن بودم.

پس از بازگشت به خانه، مقداری از کارهای خانه را انجام دادم و سپس به شوهرم گفتم: «می‌خواهم یک کتاب بخوانم. لطفاً کمی در کارهای خانه کمکم کن و امروز عصر حواسم را پرت نکن.» از ساعت 7 عصر تا 6 صبح روز بعد، درحالی که در وضعیت لوتوس نشسته بودم، تمام کتاب را خواندم.

به‌محض باز کردن کتاب، عکس استاد لی را دیدم. ایشان مهربان و بااُبهت به‌نظر می‌رسیدند. احساس کردم قبلاً ایشان را جایی دیده‌ام.

در سال 1973 دولت دستور داد که باید تحت عمل عقیم‌سازی قرار بگیرم. به‌دلیل عوارض آن، به یک بیماری التهابی لگن و درد معده مبتلا شدم که با تبی خفیف همراه بود.

اولین باری که جوآن فالون را می‌خواندم، احساسی شبیه این داشتم که دو دستِ گرم مهره‌های گردنم را ماساژ می‌دهد. مقداری درد می‌آمد و قطع می‌شد، اما نگران نبودم. هنگام مطالعه احساس گرما می‌کردم و بسیار راحت بودم. اصولی که آقای لی هنگجی در این کتاب آموزش داده‌اند، توجهم را به خود جلب کرده بود و اصلاً احساس خستگی نمی‌کردم.

پس از سه ماه خواندن جوآن فالون و انجام هر پنج تمرین، تمام مشکلات جسمی‌ام ناپدید شدند. وقتی از پله‌ها بالا می‌رفتم، خیلی احساس سبکی می‌کردم، می‌توانستم چیزهای سنگین را بلند کنم و همیشه احساس می‌کردم که در هوا شناور هستم.

رشد خصوصیات اخلاقی

همواره سعی کرده‌ام با پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباریِ فالون گونگ، فرد خوبی باشم.

در سال 2012، دخترها و پسرم تصمیم گرفتند برای جشن نیمۀ پاییز به دیدارم بیایند، بنابراین من و شوهرم می‌خواستیم کوفتهبپزیم، اما اجاق کار نمی‌کرد.

اجاق را به یک مغازه تعمیرات الکتریکی بردم. به‌محض ورود به مغازه، درخواست کردم که اجاق را در اسرع وقت تعمیر کنند. مرد جوان‌تری که آنجا بود، عصبانی شد و گفت که جلوتر از من بوده و شروع به دشنام دادن کرد.

این رویداد به من فهماند که باید خصوصیات اخلاقی‌ام را رشد دهم. عذرخواهی کردم و به او گفتم که طبیعتاً منتظر می‌مانم تا نوبتم شود. این‌گونه، برخوردی ناخوشایند به‌طرزی مسالمت‌آمیز حل شد.

در سال 2013 هنگام عبور از خیابان، اتوبوسی به من زد و مسافت زیادی را پرتاب شدم. می‌شنیدم که مردم برای کمک فریاد می‌کشند. اما من به‌آرامی بلند شدم و به خودم نگاه کردم. حالم خوب بود، بدون هیچ مصدومیت یا خراشی.

ظاهراً راننده جوان اتوبوس تا سر حد مرگ ترسیده بود، به همین خاطر لبخندی زدم و گفتم: «من یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم. حالم کاملاً خوب است. آرام باشید!» کمی زمان برد تا راننده خودش را جمع‌وجور کند و سپس گفت: «امروز حقیقتاً با شخص خوبی روبرو شده‌ام!»

تمام خانواده از فالون گونگ نفع می‌برند

استاد بیان کردند:

«آیا نگفته‌ام که با تمرین کردنِ فرد، تمام خانواده از آن نفع می‌برند؟ از آنجا که شما فای راستینی را تزکیه می‌کنید، حداقل میدان انرژی‌ای که با خود حمل می‌کنید برای تمام اعضای خانواده‌تان سودمند است، و قدرت نیک‌خواهی و آرامشی که با خود حمل می‌کنید می‌تواند تمام وضعیت‌های نادرست را اصلاح کند.» (آموزش فا در کنفرانس فای استرالیا)

شوهرم پس از دیدن این تغییرات در من، در اواخر سال 1997 تمرین فالون گونگ را آغاز کرد. هم پسر و هم عروسم حوالی سال 1998 شروع به تمرین کردند و مادرعروسم نیز در سال 1998 این تمرین را آغاز کرد.

به‌خاطر تمرین فالون گونگ، بیش از ده سال است که من و شوهرم کاملاً تندرست هستیم و می‌توانیم از خودمان مراقبت کنیم. اگر هرکدام از فرزندان‌مان به کمک نیاز داشته باشند، می‌توانیم کمک‌شان کنیم.

هر ساله در سال نوی چینی وقتی خانواده دور هم جمع می‌شوند، بزرگ‌ترین دخترم می‌گوید: «پدر و مادرمان یک آتش‌نشانی هستند. وقتی خانواده نیاز به کمک دارد، آنها می‌آیند و کمک می‌کنند! این برای پدر و مادرمان، با این سن و سال، شگفت‌انگیز است که مراقب خودشان هستند و وقتی احتیاج است به ما نیز کمک می‌کنند. چنین چیزی نادر است!»

با مقایسه زندگی گذشته‌مان با زندگی فعلی‌مان، قدردان و سپاسگزار فالون گونگ هستیم. همسایگان و دوستان‌مان حسادت می‌کنند که من و شوهرم از نظر جسمی و روحیِ تندرستیم. پس از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کردیم، آنها شاهد تغییرات‌مان بوده‌اند و همۀ آنها این تمرین تزکیه را تحسین می‌کنند.