(Minghui.org)


استاد بیان کردند:

«افشای پلیس شرور و افراد بد و انتشار اعمال بدشان، برای مهار کردن و شوکه کردن آن افراد شرورِ غیرمنطقی، بسیار مؤثر است. درعین‌حال، با روشنگری حقایق برای مردم در سطح محلی، آن به‌طور مستقیم‌تری افشا می‌شود و باعث ایجاد آگاهی عمومی از آزار و شکنجۀ اهریمنی می‌شود. همچنین شیوه‌ای عالی برای نجات افرادی است که با دروغ‌ها فریب خورده و مسموم شده‌اند. امیدوارم همه مریدان دافا و شاگردان جدید در سرزمین اصلی چین این کار را به‌خوبی انجام دهند.» («یادداشتی بر مقاله مرید،» نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)

طی چند سال گذشته، موارد آزار و شکنجه محلی را گرد‌آوری و تکمیل و آنها را به وب‌سایت مینگهویی ارسال کرده‌ام.

در آغاز

پس از چاپ مقاله فوق از استاد، تمرین‌کنندگان محلی، اطلاعاتی را درباره موارد آزار و شکنجه در منطقه‌مان جمع‌آوری کردند. من کمی از کارهای مربوط به آن را انجام دادم. در آغاز سال 2008  تمرین‌کننده‌ای از من خواست که در این زمینه دوباره همکاری کنم. این تلاش زمان زیادی ادامه پیدا نکرد و طولی نکشید که خاتمه یافت.

در سال 2009 هماهنگ‌کننده ما  ادامه کار از سال 2008 را سازماندهی کرد و از من خواست که مجدداً کمک کنم. پس از غلبه بر بسیاری از موانع، آن کار تکمیل شد. این گزارش در قالب جدولی با استفاده از آمار تهیه شده بود و موارد بیشتری را پوشش ‌می‌داد. آن در موارد شدید خصوصاً مرگ‌ها و مجازات‌های شدید، فاقد جزئیات کامل بود.

برخی از تمرین‌کنندگان مواردی را برای این گزارش ارائه ندادند، چون آنها از اعمال تلافی‌جویانه احتمالی عاملان می‌ترسیدند و آن ممکن بود روشنگری حقیقت را برای مردم محلی مشکل‌تر کند. یک تمرین‌کننده بدون تأیید یا رضایت افراد، مواردی را به وب‌سایت مینگهویی ارسال کرده بود.

در سال 2013 از تمرین‌کنندگان محلی که در اردوگاه‌های کار اجباری تحت آزار و شکنجه قرار گرفته بودند، خواسته شده بود مطالبی درباره تجربه‌های‌شان بنویسند. من تجربه‌هایم را نوشتم و به سایر تمرین‌کنندگان نیز در نوشتن تجربه‌های‌شان کمک کردم. برخی از تمرین‌کنندگان مقاومت می‌کردند، بنابراین هیچ چیزی ارسال نشد. هیچ کس جرأت نداشت موارد تکمیل شده را نگهداری کند و سرانجام آنها از بین رفتند.

تمرین‌کنندگان برای نوشتن موارد آنها تلاش بسیاری کردند و سایر تمرین‌کنندگان به‌طور کوشایی کمک کردند. سرانجام، مطالب با ارزش نتوانستند به دلایل امنیتی نگهداری شوند.

وقتی لازم بود پروژه‌ای را مرور کنیم، موانع دیگری نیز وجود داشتند: برخی از تمرین‌کنندگان نمی‌خواستند اینکار را انجام دهند، تعدادی فوت شدند، سایرین از این منطقه رفتند و برخی نمی‌توانستند جزئیاتی را که سال‌ها قبل اتفاق افتاده بود، به‌خاطر بیاورند.

مأموریت و مسئولیت

گرچه، به جمع‌آوری مدارک در هر مورد آزار و شکنجه کمک کردم و سهمم را در این کار انجام دادم، اما هنوز مردد بودم، آیا این پروژه واقعاً مفید است. پس از مطالعه فا، دریافتم که استاد توجه خاصی به آزار و شکنجه‌ای که تمرین‌کنندگان تحمل کرده‌اند، دارند.

همیشه به تمرین‌کنندگان آزار و شکنجه شده محلی توجه داشتم و برای آنها نگران بودم. درباره اکثر موارد اطلاعاتی داشتم. زمانی، اغلب این کلمات «مأموریت» و «مسئولیت» را می‌شنیدم و آنها را در سرم می‌دیدم، اما به این هشدارها آگاه نشدم.

استاد بیان کردند:

«از روزی که آن راه‌اندازی شد به‌عنوان یک وسیله‌ برای تزکیه‌ مریدان دافا و تبادل تجربه‌های‌شان به‌طور استواری تأسیس شد، و برای گزارش درباره‌ آزار و شکنجه‌ مریدان دافا به‌روشی مناسب، درنظر گرفته شد. ...چراکه این سایت قادر است که به‌روشی مناسب و به‌موقع، درباره‌ آزار و شکنجه‌ای که مریدان دافا درحال رنج بردن از آن هستند به‌طور مستقیم گزارش دهد؛ [گزارش‌های مینگ‌هویی] بر اساس اطلاعات دست سوم نیست،‌ بلکه، بر اساس مطالب دست‌اولی است که به‌طور مستقیم دریافت می‌شوند.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فا ویژه دهمین سالگرد تأسیس وب‌سایت مینگهویی)

«درحالی‌که امیدوارید زودتر شاهد پایان این آزار و اذیت باشید، آن به‌خودی خود فقط یک آرزو است؛ آنچه یک مرید دافا باید در حال انجامش باشد کار کردن برروی افشای آن و مواجهه با آن با افکار درست است.» (آموزش فا در روز جهانی فالون دافا)

چرا من انتخاب شدم که هر بار درزمینه موارد آزار و شکنجه کار کنم؟ چرا همیشه من باید به وضعیت آزار و شکنجه محلی توجه کنم؟ پس از مطالعه فا، به‌تدریج دریافتم که آشکار کردن آزار و شکنجه میتوانست مأموریت و مسئولیتم باشد. اکنون دریافتم که از طریق کارم، افراد بیشتری می‌توانند حقیقت را درک کنند که مانع آنها می‌شود جرم‌های بیشتری را مرتکب شوند.

طی 17 سال گذشته از اعمال آزار و شکنجه، با حمایت استاد، اشتباهات اساسی مرتکب نشده‌ام. بدون هیچ نگرانی در زندگی شخصی‌ام، می‌توانستم فا را با تمرکز مطالعه کنم و کارهای دافا را به‌خوبی انجام دهم. گرچه وابستگی‌های بسیاری داشتم و به‌خوبی تزکیه نکرده بودم، اما دریافتم که نمی‌توانم روی دیگران حساب کنم. دو تمرین‌کننده کوشا که با من در این زمینه کار می‌کردند فوت شدند؛ تمرین‌کننده دیگر غیبش زد. من مجبور شدم مسئولیت افشاگری آزار و شکنجه محلی را برعهده بگیرم.

سه تمرین‌کننده دستگیر و در سال 2012 و 2013 به مراکز شستشوی مغزی فرستاده شدند. گزارش مواردشان را به وب‌سایت مینگهویی ارسال کردم. اخیراً، حساب کاربری ایمیل مینگهویی را دریافت کرده‌ام.

در این دو سال گذشته

مقالاتی را از سایر مناطق چین در وب‌سایت مینگهویی مطالعه کرده بودم که موارد خلاصه شده آزار و شکنجه محلی بودند. من برای انجام کارِ مشابه نگران بودم. سایت مینگهویی را جستجو کردم، اما نتوانستم اطلاعات بیشتری درباره منطقه محلی‌مان پیدا کنم. مصمم شدم قدم به قدم روی آن کارکنم.

با افشاگری جنایات برداشت اعضای بدن در آغاز سال 2014 تمرین‌کنندگان در شهرمان شروع به تحقیق در باره موارد مرگ و میر کردند و اگر مواردی مربوط به برداشت اعضای بدن وجود داشت بررسی می‌کردند. من یکی از این 4 تمرین‌کننده‌ای بودم که روی آن پروژه کار می‌کرد.

این کار را از طریق تحقیقات انجام دادیم. به برخی از مواردی برگشتیم که در طول 10 سال گذشته جرأت نداشتیم درباره آنها تحقیق کنیم، چون از اهریمن می‌ترسیدیم و شجاعت نداشتیم با خانواده‌های آنها روبه‌رو شویم. گرچه، بعضی از خانواده‌ها از ما استقبال نکردند و از همکاری با ما خودداری کردند، اما پیشرفت‌هایی داشتیم و اطلاعات بیشتری کسب کردیم.

یک پایگاه داده‌ها برای تمام موارد راه‌اندازی و برای ذخیره آنها از رمز عبور برای حفاظت ــ هارد دیسک استفاده کردم. پس از تدوین و ویرایش آنها، سه خلاصه گزارش پشت‌سرهم به مینگهویی فرستادم ــ یک گزارش در مورد کشته‌شدگان بود، یک گزارش در مورد تمرین‌کنندگانی که به زندان محکوم می‌شوند و یک گزارش درباره تمرین‌کنندگانی که به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدند.

در زمانی که روی گزارش‌ها کار می‌کردم، افراد محلی که دیش ماهواره ان‌تی‌دی‌تی‌وی(که می‌تواند برنامه‌های سانسور نشده را دریافت کند) نصب کرده بودند، پیام‌های تهدید در برنامه‌های‌شان دریافت می‌کردند. مقاله‌ای درباره آن نوشتم و به مینگهویی ارسال داشتم. پس از مدت کوتاهی پیام‌ها ناپدید شدند.

مانیتورهای تلویزیون در برخی از بانک‌ها در منطقه محل‌مان، پیام‌هایی می‌دادند که از مردم می‌خواست از اسکناس‌هایی که حروف فالون دافا روی آنها بود استفاده نکنند. به آنها کمک کردم نامه‌ای به مسئولین بانک بنویسند که درباره دافا و اصول عقوبت کارمایی برای آنها صحبت کنند. این نامه در مینگهویی چاپ شد و تمرین‌کنندگان محلی نامه را میان مسئولین بانک و کارکنانش توزیع کردند. تمرین‌کننده‌ای نامه را به رئیس بانک داد. کمی پس از آن، تمام مانیتورهای تلویزیون در بانک پخش آن پیام‌ها را متوقف کردند.

درکم از این مطلب

مطالعه فا به من کمک کرد که اصولی را درک کنم که در پشت این پروژه وجود داشت. می‌دانستم استاد از ما خواستند بدین طریق کار را انجام دهیم و اینها کارهایی بودند که باید انجام می‌دادیم. هنگام انجام پروژه احساس می‌کردم که تحت حمایت قرار گرفته‌ام.

دریافتم افرادی که در این پروژه شرکت دارند باید افکار درست قوی را حفظ کنند و نباید از آزار و شکنجه بترسند، حتی نباید درباره‌اش فکر کنند. ما باید آزار و شکنجه‌ای را که نیروهای کهن به ما تحمیل می‌کنند نفی کنیم.

من شور و شوقم را حفظ می‌کردم و صبور بودم. با تمرین‌کنندگانی که تحت آزار و شکنجه قرار گرفته بودند و خانواده‌شان، مانند افراد خانواده خودم رفتار می‌کردم. کارهای آنها کارهای خودم تلقی می‌شوند. در دوران تحقیقاتم، با دقت کار می‌کردم. قبل از اینکه موارد را نهایی کنم و آنها را ارائه دهم، سؤالات دقیق می‌پرسیدم، با صبر و حوصله به آنها گوش داده و تمام جنبه‌ها را مورد بررسی قرار می‌دادم. در فصل تعطیلات، هدایایی برای خانواده‌های تمرین‌کنندگان متوفی می‌خریدم و به آنها علاقه و محبت نشان می‌دادم.

نیک‌خواهی را تزکیه کردم. هنگامی‌که آزار و شکنجه شیطانی را افشاء می‌کردم، نسبت به مجرمان هیچ نفرتی نداشتم. با آنها به‌عنوان موجودات ذی‌شعور که لازم است نجات داده شوند رفتار می‌کردم، آن چیزی بود که استاد می‌خواستند. هدف‌مان از کاری که انجام می‌دادیم، متوقف کردن آنها از ادامه آزار و شکنجه بود. با تلاش‌های تمرین‌کنندگان در زمینه روشنگری حقیقت و فرستادن افکار درست، عوامل اهریمنی کمتر شده بودند. افراد بیشتری حقیقت را درک می‌کردند و دیگر مایل به شرکت در آزار و شکنجه نبودند.

گروه ما سعی کرده توجه کمتری را به خود جلب کند و دیده نشود، همواره به‌خاطر داریم که کلام‌مان را برای ایمنی سایر تمرین‌کنندگان تزکیه کنیم. کارهایی را که انجام می‌دادیم فقط تمرین‌کنندگان مربوطه آن را می‌دانستند. همین‌طور، آزمونی برای احساس تنهایی بود. هنگام تدوین این موارد، تمام روز درمقابل کامپیوتر کار می‌کردم و به‌ندرت بیرون می‌رفتم.

بسیاری از تمرین‌کنندگان دیگر بودند که در افشاگری آزار و شکنجه محلی‌مان کمک می‌کردند. قبل از اینکه این پروژه را شروع کنم، برخی از آنها کارهای بسیاری انجام داده بودند. بسیاری از تمرین‌کنندگان در طول مسیر نیز کمک کرده‌اند. صمیمانه از آنها تشکر می‌کنم.

وقتی مقاله‌ام در مینگهویی چاپ شد با عنوان نویسنده: «همکار مینگهویی» هیجان زده شدم. این نه‌تنها فقط عنوانی خوب بود، بلکه همچنین نشان دهنده مأموریت و مسئولیتی بود که انجام می‌شد. شرمنده بودم که به‌خوبی تزکیه نکرده و وقت بسیاری را تلف کرده‌ام. در آینده باید بهتر عمل کنم.