(Minghui.org) ادامه قسمت اول.

ذره کوچکی از دافا

درحالی که از طریق مطالعه فا و تجربه مستقیم به‌تدریج در تزکیه به بلوغ می‌رسیدم، مقدار بیشتر و بیشتری از عظمت و تقدس دافا بر من آشکار می‌شد.

استاد در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر بیان کردند: «... به‌جاي موعظه کردن و آرمان‌گرايي بايد از تمام شرايط ممکن براي انتشار دافا و معتبرسازي آن به‌عنوان يک دانش درست و صحيح استفاده کنيد....» ایشان همچنین بیان کردند که ما باید دانسته و با آگاهی کامل تمرین تزکیه را انجام دهیم.

متوجه شدم که در تزکیه باید با مسائل بسیار منطقی رفتار کنیم و آنها را کاملاً مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. نباید بدون تفکر یا به‌صورت اجباری آنها را اداره کنیم.

به‌عنوان مثال، ممکن است شخص در یک جدال ذهنی بی‌پایان با افکار و وابستگی‌های خود باشد و حتی تمام انرژی خود را صرف همین موضوع کند. بارها شاهد چنین چیزی بوده‌ام. هنگامی که اصول صحیح فا را در این وضعیت به‌کار نمی‌گیریم و به‌جای آن سعی می‌کنیم بدون تحلیل و درک آنچه اتفاق می‌افتد و بدون توجه به اینکه براساس فا باید چه واکنشی نشان دهیم، موقعیت را اداره ‌کنیم، قطعاً به نتایج مثبتی نخواهیم رسید. کل این جریان بسیار علمی است. هنگامی که اصول صحیح را اعمال می‌کنیم به نتایج دقیق مشخصی دست خواهیم یافت. استاد در جوآن فالون کلید حل این مسئله را به همگی ما ارائه داده‌اند. فقط باید فا را با جدیت مطالعه کنیم.

در تزکیه، همیشه مسئله اعتباربخشی به فا در مقابل اعتباربخشی به خودمان قرار دارد. ما به‌طور پیوسته باید تصمیم بگیریم که این راه را بر‌گزینیم یا دیگری را. هنگامی که از فا جدا می‌شویم، ازآنجا که تصمیم می‌گیریم به عقاید و تصورات و وابستگی‌های بشری خود اعتبار ببخشیم، قدرت دافا نمی‌تواند در ما متجلی شود. این بر آنچه در اصلاح فا انجام می‌دهیم، تأثیری مستقیم دارد، اما زمانی که با دلایل درست و براساس فا کارها را انجام می‌دهیم، آنگاه همه چیز بدون مشکل پیش می‌رود و معجزات اتفاق می‌افتند.

یک بار با یک رسانه اجتماعی آشنا شدم که در آن مردم درباره انواع مسائل بحث و گفتگو می‌کردند. از آنجا که این رسانه به‌طور مستقیم از داخل چین قابل دسترس بود، می‌توان تصور کرد که مجادله بزرگی درباره موضوع فالون دافا در آن وجود داشت. بسیاری از سؤالات دارای باری منفی بودند، برخی از آنها به‌شدت شیطانی و پاسخ‌ها نیز عمدتاً افتراءآمیز بودند. نقل‌قول‌های مختلف از فا نیز دستکاری شده و برای حمایت از برخی از این افتراءها مورد استفاده قرار گرفته بودند. آن لانۀ شرارت بود که باعث مسموم کردن ذهن مردم و خراب کردن آیندۀ آنها و همچنین تصویر دافا می‌شد. بعضی از تمرین‌کنندگان در آنجا به‌خوبی عمل می‌کردند، اما تعدادشان زیاد نبود. بعضی از سؤالات به‌درستی مطرح نمی‌شدند و مردم همچنان می‌آمدند و آن اظهارات افتراءآمیز را می‌خواندند و تعدادشان کم نبود.

بنابراین من نیز درگیر شدم و سعی کردم هرچه سریع‌تر این شکاف را ازبین ببرم. با این فکر که مردم باید دست‌کم برای هر سؤال یک پاسخ صحیح و واقعی ببینند تا فرصتی برای نجات داشته باشند، 24 ساعت روز کار می‌کردم. پاسخ‌دهی به سؤالات را شروع کردم، اما پاسخ به برخی از سؤالات آسان نبود، بنابراین از پاسخ به پرسش‌های مشکل اجتناب کرده و بر سایر سؤالات تمرکز می‌کردم. در مرحله‌ای متوجه شکافم شدم و این فکر به ذهنم آمد: «آیا هیچ چیزی در این جهان وجود دارد که دافا نتواند به آن جواب دهد؟ آیا هیچ سؤالی وجود دارد که خرد دافا نتواند به آن پاسخ دهد؟»

بعد از آن فکرِ درست، کامپیوترم را روشن کردم و مستقیماً به سراغ آن سؤالات دشوار رفتم. استاد خردی به من عطا کردند تا بسیار سریع به آنها پاسخ دهم، طوری که پس از اتمام کار شگفت‌زده شده بودم. می‌توانستم احساس کنم که خرد عظیمِ فا در من تجلی می‌یابد، زیرا قلبم در جای درستی بود. وقتی در هر آنچه انجام می‌دهیم، آن را برای دافا انجام می‌دهیم نه برای خودمان، مطمئناً همه چیز به‌روشنی خواهد درخشید.

در فرصتی دیگر، پس از یک مطالعه گروهی فا تجربیات خود را به‌اشتراک می‌گذاشتیم. بحث می‌کردیم که چگونه می‌توانیم به‌عنوان یک گروه بهتر با هم رشد کنیم چراکه گاهی به‌هنگام بروز اختلافات، رفتار تند و ناملایمی با یکدیگر داریم. وقتی نوبت به من رسید، کلمات از قلبم بیرون می‌آمد. انرژی قدرتمندی را در کلماتم احساس می‌کردم. آنها مانند رعد و برق بودند و شگفت‌انگیزترین حس را در آن لحظه داشتند. خرد دافا- «خرد آفریدگار»، همانطور که استاد در لون‌یو به آن اشاره کرده‌اند، دوباره در من متجلی ‌شده بود و همانطور که صحبت می‌کردم، شگفت‌زده بودم. پاسخم جامع و متعادل بود و از زوایای مختلف آن مشکل را بررسی می‌کرد.

ما مریدان دافا هستیم، مقدس‌ترین عنوان در کیهان، با مأموریتی مقدس و عظیم. به درک من اینکه چنین موجوداتی در موقعیت‌های مختلف چه واکنشی نشان می‌دهند و خود را چگونه در نظر می‌گیرند و همچنین چه نگرشی دارند، مهم و حیاتی است. از آنجا که ما ذراتی کوچک از دافا هستیم، باید این سطح از تقدس و کرامت را به‌تصویر بکشیم. وقتی می‌بینم که با دافا یکی می‌شوم، دیگر بسیاری از چیزهایی که با آنها مواجه می‌شوم را به‌عنوان آزمایش‌های شخصی درنظر نمی‌گیرم.

به‌عنوان مثال، یک روز پس از آمدن به نیویورک برای یک کنفرانس فا، نزدیک جایی که تمرین‌کنندگان تجمعی را برای روشنگری حقیقت سازماندهی کرده بودند، فلایرهای اطلاع‌رسانی دافا را توزیع می‌کردم. آنجا انواع‌واقسام فعالیت‌ها برگزار می‌شدند و موسیقی دافا با صدای بلندی پخش می‌شد. دختری جوان همراه مردی از آنجا عبور می‌کرد و من فلایری به او دادم. پس از گرفتن آن، درکمال شگفتی شروع کرد تا با آن موسیقی به‌طور نامناسبی بسیار نزدیکِ من برقصد. در آن لحظه فکر کردم: نباید با یک مرید دافا اینگونه رفتار کنی؛ این محترمانه نیست. لحظه‌ای که این فکر به ذهنم آمد، او بلافاصله از رقصیدن دست کشید، لبخندی به من زد و رفت تا فعالیت دافا را تماشا کند. وقتی چنین فکر درستی ظاهر شد، او چگونه می‌توانست به رقصش ادامه دهد؟ حتی برای یک ثانیه هم آن را آزمایشی شخصی درنظر نگرفتم. این تجلی را کاملاً رد کردم، چراکه این به وقار دافا مربوط بود. من ذره‌ای از فا هستم که به‌طور فعالانه‌ای حقیقت را نیز روشن می‌کنم، چیزی بسیار مقدس.

یک بار دیگر، همانطور که در حال انجام مدیتیشن نشسته بودم، این احساس مقدس را داشتم که با دافا یکی هستم. در دافا بودم، نه در بیرون و در تلاش برای وارد شدن به آن. این درک را داشتم که تمام وابستگی‌ها و چیزهای بدی که در مسیرم ظاهر می‌شوند، صرفاً چیزهایی هستند که باید با آرامش آنها را از میان بردارم، زیرا آنها هیچ ارتباطی با من ندارند. ذره‌ای خالص و پاک از فای عظیم کیهان بودم.

من اغلب اوقات چنین افکار درستی ندارم، اما به‌طور منطقی درک می‌کنم که باید تمام تلاش خود را به‌کار گیرم تا از دافا حمایت کنم و در هر کار و هر مسئله‌ای خودم را به‌عنوان یک مرید دافا ببینم. این مسیر درست است. استاد در لون‌یو بیان کردند:

«هر تزکیه‌کننده‌ای كه بتواند با دافا یکی شود، موجودی روشن‌بین است، موجودی خدایی.»

در مسیر یکی شدن با دافا

در طول دوره بیش از پنج سال تزکیه‌ام، گرچه در ابتدا قلبم خیلی خالص نبود، اما در بسیاری از پروژه‌ها و فعالیت‌های روشنگری حقیقت مشارکت داشته‌ام و همیشه آنها را بالاترین اولویت در نظر گرفته‌ام. متوجه شدم که آن فقط درخصوص انجام فعالیت‌های زیادی نیست، بلکه موضوعی درخصوص رشد شین‌شینگ نیز است. آیا این کار را از روی علاقه و طلب شخصی انجام می‌دهیم یا با قلبی عاری از خودخواهی؟

البته، تزکیه روند دائمی رها کردن وابستگی‌ها است. اگر نتوانیم همگام با الزامات پیش برویم، حتی اگرچه در فعالیت‌های زیادی مشارکت داریم، اما هنوز نمی‌توانیم به موجودات در سطوح بالاتر که باید نجات را به آنها عرضه کنیم، دست یابیم، زیرا همانطور که استاد در فا شرح داده‌اند، باید در سطح خاصی باشیم تا آنها نجات ما را بپذیرند. بنابراین همیشه در همان سطح باقی ماندن، در واقع جزء انتخاب‌های ما نیست.

درکم درباره این مسئله این است که باید برای روشنگری حقیقت سخت تلاش کنیم، چراکه این موضوع ضرورت دارد و شمار افرادی که نجات می‌یابند، فوق‌العاده مهم است. نباید هرگز درخصوص آنچه در این زمینه انجام می‌دهیم، از خود رضایت داشته باشیم.

«‌‌نمی‌توانم به این حقیقت فکر نکنم که در مقابل مریدان دافای ما، دنیای ۷ میلیارد نفری وجود دارد. و گرچه تعداد زیادی مرید دافا در چین داریم، اما جمعیت یک‌ونیم میلیارد نفری در مقابل آنها وجود دارد.» («آموزش فای ارائه‌شده در کنفرانس فای 2015 نیویورک»)

درحال حاضر، با برخی استثنائات 7 روزِ هفته روی پروژه روشنگری حققیت در کشورم کار می‌کنم. ما با کمبود نیروی انسانی مواجهیم، بنابراین مقدار زیادی کار سخت، فشاری که به‌طور مرتب تکرار می‌شود، درگیری‌های شین‌شینگی و فرصت‌هایی وجود دارند. اینکه بخشی از پروژه‌ای باشیم که حقیقت را برای تعداد زیادی از مردم روشن می‌کند (400 هزار نفر در سال گذشته) کار ساده‌ای نیست، درعین حال اگرچه آن می‌تواند کار دشواری باشد، اما افتخار و شادی عظیمی است که می‌توانم هر روز در این مأموریت بزرگ استاد را یاری دهم.

یکی دیگر از پروژه‌های مهم، روشنگری حقیقت در فیس‌بوک است. در دو تا سه سال گذشته، ما در کشور‌مان حقیقت را برای صدها هزار نفر روشن کرده‌ایم و همچنین به ده‌ها هزار نفر در چهار کشور دیگر نیز کمک کرده‌ایم حقیقت را درک کنند، کشورهایی که تعداد تمرین‌کنندگان در آنجا بسیار کم هستند یا اصلاً تمرین‌کننده‌ای ندارند.

در انتشار این مطالب به‌صورت آنلاین، گاهی با بازخوردهایی منفی مواجه می‌شویم. واکنش به آنها و تلاش برای از بین بردن گره‌های ذهنی مردم، خودش روندی از تزکیه واقعی است. دیده‌ام که وقتی مطابق خواسته استاد، سمت خوب آن شخص را فرامی‌خوانیم و خالصانه آرزو داریم نجات‌شان دهیم، در اغلب موارد چیزها خوب پیش می‌روند. متأسفانه استثناءهایی نیز وجود دارند. در هنگام رسیدگی به چنین مواردی، بسیار آگاه و مراقب هستم، زیرا این موضوع با هستی آن موجودات درارتباط است. در این زمینه به بلوغ رسیده‌ام، اما به‌خاطر وابستگی‌هایم، مرتکب اشتباهاتی نیز در این مسیر شده‌ام. هر زمان به‌دلیل وابستگی‌هایم و فقدان خرد، چیزها را به‌طور نادرستی اداره می‌کنم، در قبلم از استاد می‌خواهم که کمک کنند آن موجودات فرصت دیگری به‌دست آورند.

وقتی که در جامعه هستم، سعی می‌کنم تا حد ممکن طی مراوده با مردم، حقیقت را برای‌شان روشن کنم. این فکر به‌طور مداوم در ذهنم است، اما برعکس آنچه در ابتدا انجام می‌دادم، اکنون منطقی‌تر هستم، در سطحی بیش‌ازحد بالا صحبت نمی‌کنم و سعی می‌کنم شخص مقابلم را درک کنم و رویکردم طوری باشد که بتوانم قلبش را تحت تأثیر قرار دهم.

یکی از تجربیات مهم دیگرم زمانی بود که سفارت چین در کشورم رویدادی را در هتلی لوکس برگزار می‌کرد. اکثر سران کشورمان دعوت شده بودند. قصد داشتیم به‌محض اینکه آنها از سالن بیرون می‌آیند، به هر یک از آنها یک بروشور درباره برداشت اعضای بدن بدهیم. برنامه‌مان این بود که در اتاق انتظار مقابل سالن برگزاری رویداد منتظر بمانیم. این ناحیه پر از نگهبانان، مطبوعات و غیره بود و فشار از سایر بُعدها نیز بسیار زیاد بود. نمی‌توانستم به‌هنگام مطالعه، حتی موقع خواندن لون‌یو، یا حتی برای فرستادن افکار درست به‌اندازه کافی تمرکز کنم و بسیار عصبی بودم. در وسط همه اینها قویاً این فکر را در ذهنم داشتم: این در مورد تزکیه شخصی من نیست. مهم نیست که آیا برای مقابله با این فشار به‌اندازه کافی قوی هستم یا خیر، زیرا من اینجا نیستم که مورد آزمایش قرار گیرم، بلکه موضوع آن موجودات ذی‌شعور و فرصت‌شان برای نجات است. بنابراین حتی اگر شین‌شینگم به‌اندازه کافی بالا نباشد، هیچ کسی حق ندارد در این زمینه با من مداخله کند. با این فکرِ درست در ذهنم که مداخله نیروهای کهن را در این زمینه نفی می‌کرد، موفق شدم این مأموریت را به‌انجام برسانم و آن موجودات ذی‌شعور را نجات دهم، حتی اگرچه موفق نشدم به ورای خود مداخله بروم. فقط استاد حق دارند مسیر تزکیه‌ام را نظم‌وترتیب دهند و تصمیم بگیرند چه زمانی و چگونه باید مورد آزمایش قرار گیرم نه هیچ کسی دیگر.

تبدیل شدن به طلای واقعی

استاد در کنفرانس فای 2015 کرانه غربی بیان کردند:

«... چند نفر به‌طور واقعی قادر خواهند بود به استاندارد کمال یک مرید دافا برسند؟ گاهی اوقات واقعاً خوش‌بین نیستم. اصلاح فا قطعاً‌ موفق می‌شود، این قطعی است. و مطمئناً مریدان دافایی خواهند بود که به کمال نائل می‌شوند. اما چه تعداد؟ واقعاً در این لحظه آنقدر خوش‌بین نیستم.»

به درک من، یک مرید دافای دوره اصلاح فا باید حقیقتاً عالی و برجسته باشد و نه فقط تحسین موجودات بشری بلکه موجودات الهی را نیز برانگیزاند و باید ثابت کند که طلای واقعی است. بنابراین الزامات بالا هستند، اما اگر کوشا باشیم، دستیابی به آنها آنقدر سخت نیست، زیرا ما فا را داریم و استاد مسیر را به گونه‌ای برای ما نظم‌وترتیب داده‌اند که اگر سهم خود را به‌خوبی به‌انجام برسانیم، قادریم آن را به پایان برسانیم. به‌دلیل وابستگی‌هایم و به‌خاطر حجم بالای کار روشنگری حقیقت موفق نشده‌ام بین سه کار تعادل برقرار کنم و به‌اندازه ابتدای تزکیه نمی‌توانم فا را مطالعه کنم و تمرینات را انجام دهم. این به نوبه خود بر پیشرفتم در تزکیه و اثربخشی‌ام در نجات موجودات ذی‌شعور تأثیر گذاشته است، اما در حال حاضر دوباره درحال بازگشت به سرعت و وضعیت قبلی‌ام هستم.

به درک من، ما باید با خودمان خیلی سختگیر باشیم، الزاماتِ سخت و پیوسته افکار درست داشته باشیم و درحالی که در بعضی زمینه‌ها خوب عمل می‌کنیم، در سایر زمنیه‌ها سست نشویم. می‌دانم تمرین‌کننده‌ای که نیمی از قلبش را برای تزکیه می‌گذارد، شایستگی مرید دافا بودن را ندارد، بنابراین باید بخش بیشتری از خودخواهی‌ام را ازبین ببرم و درهمه زمینه‌ها حقیقتاً کوشا شوم. این سفر را نمی‌توان با ذهنیت تزکیه شخصی، با افکار و وابستگی‌های قوی بشری و با حس قوی‌ای از منیت، به پایان رساند. اولویت دادن به دافا و اینکه کاملاً خودمان را وقف این مأموریت بزرگ کنیم، باید نقطه شروع مریدان واقعی دافا باشد.

مایلم با ماجرایی کوتاه تبادل تجربه‌ام را به پایان برسانم. یک شب، مدت کمی قبل از کسب فا، روی کاناپه نشسته بودم و درباره مسیر زندگی‌ام فکر می‌کردم. متوجه مسیر آرام و ملایمی شدم که طی آن موجودات الهی از من مراقبت و گام به گام به من کمک کرده بودند تا مسیر صحیح را طی کنم و اجازه ندهند که سقوط کنم. حس عمیقی از قدردانی داشتم و از ته قلبم سپاسگزار بودم. یک لحظه بعد، تکه‌ای آب‌نبات از روی میز برداشتم و پیامی را روی کاغذ بسته‌بندی دیدم: «وقتی تمام ستاره‌ها از درخشش بازایستند، عشق من برای تو جهان را روشن خواهد کرد.»

این پیام واقعاً قلبم را تحت تأثیر قرار داد، اما فقط پس از کسب فا، معنای عمیق‌تر این پیام را درک کردم: استاد با دیدن اینکه کیهان به انتهای هستی خود نزدیک می‌شود و اصلاً هیچ امیدی وجود ندارد، از روی نیک‌خواهی نسبت به موجودات ذی‌شعور، تصمیم گرفتند اصلاح فا را انجام دهند و زندگی جدیدی به ما ببخشند. آن پیام استاد برای ما موجودات ذی‌شعور بود و قلب مرا خشنود کرد.

متشکرم استاد، متشکرم هم‌تمرین‌کنندگان!