(Minghui.org) در چین آموزش فرزند معمولاً مسئله قابل توجهی برای والدین است. بسیاری از خانواده‌ها به‌منظور فرستادن فرزندان خود به دانشگاهی خوب، هرکاری انجام می‌دهند و هزینه‌های بالایی پرداخت می‌کنند.

من نیز مانند بسیاری از افراد دیگر، پسرم را به انواع فعالیت‌ها و کلاس‌های فوق‌برنامه فرستادم. پول‌ها خرج شد و او خسته شد. نه تنها نتیجه‌ای ندیدیم بلکه پسرم تبدیل به فرد خودسری شد و نمراتش افت کرد. در دبیرستان عادات بدی را پرورش داد و شروع به سیگار کشیدن و برقراری روابط غیراخلاقی کرد. من و و شوهرم نمی‌توانستیم او را به‌خوبی راهنمایی کنیم و ازآنجاکه من خلق و خوی بدی داشتم، پسرم تمایلی نداشت که با ما ارتباط برقرار کند. آن تبدیل به چرخه معیوبی شده بود.

من و شوهرم تمرین فالون دافا را در سال 2012 شروع کردیم. ما می‌دانیم که دافا به ما می‌آموزد که فرد بهتری شویم. آن همچنین به افراد خِرد می‌بخشد. باور داشتیم که دافا می‌تواند پسرمان را نیز تغییر دهد، بنابراین شوهرم از او خواست که جوآن فالون را بخواند. هم‌زمان در آموزش او از اصول دافا پیروی می‌کردیم.

قبل از اینکه خواندن کتاب را تمام کند، گفت: «مادر، من سیگار کشیدن را ترک کردم و دیگر به روابطم ادامه نمی‌دهم. به دوست‌ دختر قبلی‌ام گفتم که بر درس و مشقش تمرکز کند.» شگفت‌زده شدم و تحت تأثیر قرارگرفتم. استاد بودند که پسرم را تغییر دادند. دافا خیلی معجزه‌آسا است!

پسرم کتاب‌های دافا را مطالعه کرد و در زندگی روزمره‌اش با این اصول زندگی می‌کرد. اما گاهی اوقات ما دچار اختلاف می‌شدیم. یکبار که در زمان مورد انتظارم خانه نبود، وارد جر و بحث شدیم و متأسفانه بر سرش فریاد کشیدم. مانند آنچه که استاد به ما آموزش دادند عمل نکردم:

«برخی از افراد حتی وقتی که در حال تربیت و انضباط بچه‌های خود هستند از کوره در می‌روند، سر آن‌ها داد و فریاد کشیده و جنجال به راه می‌اندازند. وقتی بچه‌های خود را تربیت می‌کنید نباید بدان صورت باشید. واقعاً نباید عصبانی شوید. باید به بچه‌ها با منطق و به‌طور معقول آموزش دهید و آن تنها راهی است که بتوانید به آنها خوب آموزش دهید.» (جوآن فالون)

برای یافتن نقاط ضعفم به درون نگاه نکردم. اگرچه مادرش هستم، اما او یک دانش‌آموز دبیرستان مستقل است. او مجبور نبود که هر کاری را به روشی که من می‌پسندم انجام دهد. من نیز می‌بایست به او احترام می‌گذاشتم. در آن زمان احساسات او را درنظر نگرفتم. خودمحور شده بودم. استاد به ما می‌آموزند که نیک‌خواه، مهربان و بردبار باشیم. من به‌خوبی عمل نکردم.

از آن زمان به بعد مراقب بوده‌ام که اول خودم را اصلاح کنم. زمانی که کار اشتباهی انجام می‌داد، می‌توانستم با او به‌آرامی برخورد کنم. هم‌زمان پسرم نیز تغییر کرد. او با اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری زندگی می‌کرد و توانست بر تکالیف مدرسه‌اش تمرکز کند.

دافا همچنین خِرد بیشتری به او عطا کرد. او در هنر و نقاشی خوب بود. هربار در ایده گرفتن مشکل داشت، فا را مطالعه می‌کرد و بعد از آن ایده‌هایی به ذهنش خطور می‌کرد. مهارت‌های نقاشی‌اش نیز به‌طور چشمگیری ارتقاء یافت. او حتی توانست که وارد یک دانشگاه هنر حرفه‌ای شود. این برای ما غافلگیرکننده بود- دانش‌آموز دردسرسازی توانست به چنین مدرسه فوق‌العاده‌ای برود که همه اینها بخاطر دافا و بنیانگذارش استاد لی هُنگجی است. ما بسیار سپاسگزاریم.

بعد از اینکه پسرم به دانشگاه رفت چیزی اتفاق افتاد که باعث شد قدرت عظیم دافا را متوجه شوم.

در طول تعطیلات زمستانی سال دوم پسرم به ما گفت یکبار که خرید آنلاینی انجام داده یک آگهی بر روی تلفن همراهش ظاهر شده و بدون فکر آن را باز کرده و 2000 یوآن از حسابش دزدیده شده است. در آن زمان جرأت نکرده بود به ما چیزی بگوید. او می‌خواست خودش مشکل را حل کند، بنابراین با استفاده از یک برنامه در گوشی‌اش، وام گرفت. معلوم شد وام با نرخ بهره بالا است و او قادر به بازپرداخت آن نیست. مبلغ بزرگی بود - به اندازه یک ماه و نیم حقوقم بود.

به‌تازگی برای اولین بار خواندن جوآن فالون را به اتمام رسانده بودم و توانستم به درون نگاه کنم. افکارم را با پسرم به‌اشتراک گذاشتم. به او گفتم تقصیر ماست که به حد کافی نسبت به او خوب عمل نکردیم که در زمان بروز مشکلات احساس راحتی نکرده است به ما نزدیک شود.

آن شب بعد از اینکه شوهرم به خانه آمد، بایکدیگر به درون نگاه کردیم. روز بعد با پسرمان صحبت کردیم و به او گفتیم که ما در بازپرداخت وام کمک خواهیم کرد. همچنین با آرامش به او گفتیم که در آینده هر زمان با مشکلات مواجه می‌شود، صرف‌نظر از اینکه چه مشکلی باشد برای حمایت از او آماده خواهیم بود. پسرم از شنیدن آن خیلی خوشحال شد.

از آن زمان به بعد پسرم بیشتر مشتاق است که با ما ارتباط برقرار کند. او همچنین در مطالعه دافا کوشاتر شده است. راهنمایی استاد مرا در مسیری حقیقی قرار داد. ما همگی یادگرفتیم که مسیرمان را چطور به‌درستی بپیماییم و از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کنیم.