(Minghui.org) درود استاد! درود هم‌تمرین‌کنندگان!

من در سال 1997 در تورنتو، تمرین فالون دافا را شروع کردم. پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، فعالانه در پروژه‌های مختلف برای نجات مردم شرکت داشته‌ام. طی 20 سال گذشته، تجربه‌های فراموش‌نشدنی بسیاری داشته‌ام. ازطریق مطالعه سخنرانی‌های استاد درباره نیروهای کهن، کم‌کم متوجه شدم که آنها چگونه با ما مداخله می‌کنند. خودم را بررسی کردم و عقاید و تصورات و رفتارهایی را که در دوره‌های مختلف بازپیدایی در من شکل گرفته بودند، ازبین بردم. در طول این مسیر، استاد همیشه از من مراقبت و مرا روشن و آگاه، اصلاح و تشویق کرده‌اند. در اینجا مایلم ماجرایم را با شما در میان بگذارم.

تولید فیلم

سال‌ها است که «گروه فیلم حقیقت» در کانادا فیلم‌هایی را تولید کرده است که حقیقت را روشن می‌کنند تا بتوانند مردم را در مقیاسی وسیع نجات دهند. از آنجا که نیروهای کهن نمی‌خواهند مردم نجات پیدا کنند، مداخلات مداومی را تجربه کرده‌ایم. نخستین مداخله، مواجهه با کمبود بودجه و منابع بود، زیرا نیروهای کهن معتقد بودند که فقط با چنین محدودیت‌هایی می‌توانیم تقوای عظیم تزکیه‌کنندگان را به نمایش بگذاریم.

افرادی که با تولید فیلم آشنا هستند، می‌دانند که ساخت فیلم دشوار است. در جامعه مردم عادی، ساخت فیلم نیاز به بودجه کلانی دارد. از آنجا که پول کافی نداشتیم، از عهده پرداخت دستمزدِ بازیگران باتجربه برنمی‌آمدیم. فقط ابتدایی‌ترین تجهیزات را برای کار داشتیم و هر شخصی مجبور بود وظایف گوناگونی را که معمولاً ده نفر مختلف آنها را انجام می‌دهند، برعهده بگیرد. با چنین تیمی، موفقیت حتی برای باتجربه‌ترین کارگردان نیز دشوار است. فکر می‌کنم موفق شدن ما یک معجزه بود، اما می‌دانستیم این موفقیت به لطفِ قدرت‌بخشی از سوی دافا و افکار درست‌مان است.

در طول ده سال نخست آزار و شکنجه، به‌دلیل اینکه تعداد کمی تمرین‌کننده در خارج از چین وجود داشت، در چند پروژه شرکت داشتم. طی این مسیر هماهنگ‌کننده اصلی، روزنامه‌نگار، ویراستار، مفسر و نویسنده بودم. شعرها و آهنگ‌های زیادی را نیز می‌نوشتم. حتی اگرچه برای کمک به نجات مردم کارهای زیادی را انجام می‌دادیم، همه آنها بخشی از تزکیه ما بودند. احساس می‌کنم که باید این روند را گرامی بداریم، درباره آن فخرفروشی نکنیم و مغرور نشویم.

طی ده سال بعد به درک عمیق‌تری از این رسیدم که چگونه به‌طور حقیقی به ورای انسان بودن گام بردارم. در سکوت شغل‌های کم‌درآمدی نظیر آشپزی، نظافت، بیرون بردن زباله، صندوق‌داری، فروش، تحویل، آرایشگری و خدمات پشتیبانی را انجام می‌دادم. بسیاری از تمرین‌کنندگانی که اکنون با آنها کار می‌کنم، تازه از چین به اینجا آمده‌اند. برای شکل دادن بدن واحدی با آنها، آزمون‌های مربوط به شین‌شینگ را تجربه کرده‌ام و به معانی عمیق‌تر دافا و استانداردهای سخت‌گیرانه‌تر تزکیه روشن شده‌ام.

مدام به این فکر می‌کردم که برای نجات مردم چه کاری می‌توانم انجام دهم. به این درک رسیدم كه معجزات دافا فقط در صورتي كه تمرین‌کنندگان بدن واحدی را شكل ‌دهند، متجلی می‌شوند. ما باید همکاری خوبی داشته باشیم و با یکدیگر کار کنیم. وضعیت تزکیه تیم‌مان، در فیلم‌هایی که تولید می‌کنیم و میزان تأثیرگذاری آنها منعکس می‌شوند.

شرکت فیلم قرن جدید در سال 2017 تأسیس شد و فیلم‌های جدید یکی پس از دیگری تولید شدند و بیرون آمدند. فیلم‌های ما جوایز بسیاری را در جشنواره‌های مختلف فیلم از آن خود کردند. این فیلم‌ها از طریق مینگهویی در سرزمین اصلی چین منتشر شدند و برای تمرین‌کنندگان آنجا به ابزار مؤثری در نجات مردم تبدیل شدند. بسیاری از تمرین‌کنندگان جوان به تیم‌های بازاریابی و تولید پیوستند. انسجام عاری از خودخواهی‌مان تک‌تک اعضای تیم را تحت تأثیر قرار داد. حتی اگرچه فیلمبرداری فشرده بود، همیشه می‌توانستیم خنده‌های ازته قلب تمرین‌کنندگان جوان را بشنویم. ما اعضای قدیمی تیم بسیار الهام می‌گرفتیم و احساس خوشحالی می‌کردیم.

به دلیل ماهیت فشرده فیلمبرداری، باید تمام قلبم را روی این کار قرار می‌دادم. هر سال فقط چند روز مرخصی داشتیم و تقریباً هر روز مجبور بودیم تا دیروقت در شب کار کنیم. متعادل کردن نقش‌هایم در وظایف مختلف بخشی از تزکیه‌ام بوده است. همیشه باید به خودم یادآوری می‌کردم که تنها هدفم در این جهان انتشار حقیقت و نجات مردم است و هیچ چیزی نباید با آن مداخله کند. وقتم محدود است و هر روز برای مراقبت از فرزندانم فقط چند ساعت فرصت داشتم. دوستانم همگی سرشان با این کار شلوغ بود که فرزندانشان را با ماشین به فعالیت‌های بعد از مدرسه ببرند، اما من تحت تأثیر قرار نمی‌گرفتم.

مداخله با فرزندانم

هر وقت افکار بشری سعی داشتند مرا دچار تزلزل کنند، به خودم یادآوری می‌کردم که فرزندانم تحت راهنمایی یک تمرین‌کننده بزرگ می‌شوند. آنها جوآن فالون را می‌خوانند و مریدان جوان استاد هستند. آنها هرگز نیازی پیدا نمی‌کنند که به پزشک مراجعه کنند، زیرا تحت محافظت و برکت دافا هستند. می‌دانستم که باید روی این مأموریتم تمرکز کنم و به استاد و دافا باور داشته باشم. آنچه فرزندانم لازم داشتند، در اختیارشان قرار می‌دادم و در پروژه‌ام با آنها مانند هم‌تمرین‌کنندگان رفتار می‌کردم. درک می‌کردم که آنها نیز عهد کرده‌اند مریدان جوان دافا شوند.

می‌دانستم که مشارکتم در پروژه فیلم باید مهم باشد، زیرا نیروهای کهن شروع به مداخله با فرزندانم کردند. برای نمونه، پسر کوچکم که در خانه بسیار دوست‌داشتنی، باملاحظه و باهوش بود، پس از اینکه به سن مدرسه رسید و به مدرسه رفت، به کودکی با «نیازهای خاص» تبدیل شد. مجبور بودم هر روز به مدرسه‌اش بروم تا در مراقبت از او به معلمش کمک کنم و این کابوس 3 سال ادامه داشت.

نخست درک نمی‌کردم که چرا این اتفاق افتاده است و سعی می‌کردم با تزکیه شین‌شینگم آن را اداره کنم. از خودم می‌پرسیدم که آیا مطابق با قوانین موجودات انسانی در این دنیا هستم؟ آیا نسبت به فرزندانم احساسات دارم؟ آیا هنوز باید وابستگی‌ام را به عصبانیت و ناشکیبایی از بین ببرم؟ در پیمودن این مسیر تزکیه، واقعاً صبور و بردبار شدم و قلبم وسعت یافت. با خودم فکر می‌کردم، فرزند خودم روز به روز مشکلاتی برایم ایجاد می‌کند، اما هرگز از او دست نمی‌کشم. درباره مردمی که منتظر نجات یافتن هستند چه؟ فهمیدم که باید همان عزم را داشته باشم و هرگز از کسی چشم‌پوشی نکنم.

این آزمونِ تزکیه کمکم کرد تا حس عمیق‌تری از نیک‌خواهی و بردباری را نسبت به همه موجودات زنده به‌دست آورم، اما فرزندم همچنان در وضعیت غیرقابل کنترلی بود. وضعیت آنقدر جدی شد که مسئولان مدرسه مجبورم کردند او را نزد روانپزشکی ببرم. به‌طور سطحی به این درک رسیدم که مداخله کمکم می‌کند شین‌شینگم را ارتقاء دهم. دلیل واقعی این بود که حواسم را از پروژه فیلم منحرف کند تا مردم نجات پیدا نکنند.

استاد بیان کردند:

«هر وقت كه رنجي مي‌آيد، آن ‌را با جنبه‌ سرشت اصلي‌تان نمي‌بينيد بلكه كاملاً با جنبه‌ انساني‌تان به آن نگاه مي‌كنيد. سپس شيطان‌هاي خبيث از اين نقطه استفاده مي‌كنند و آسيب و تداخل بي‌پاياني را تحميل مي‌كنند، شاگردان را در رنج‌هاي درازمدت قرار مي‌دهند. درحقيقت اين از دركي ناكافي از فا به‌وسيله‌ جنبه‌ انساني‌تان ناشي مي‌شود. شما به‌طور انساني جنبه‌ خدايي‌تان را محدود كرده‌ايد؛ به‌عبارت ديگر قسمت‌هايي را كه به‌طور موفقيت‌آميز تزكيه شده‌اند محدود كرده‌ايد و از اين‌که آنها اصلاح فا را انجام دهند، جلوگيري كرده‌ايد.» («شرح دادن فا»، از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 1)

به این درک رسیدم که سرنوشت فرزندم در دست استاد است. هر اتفاقی که می‌افتاد با آرامش با آن روبرو می‌شدم و به آن وابسته نمی‌شدم. آن مانعم در نجات موجودات نمی‌شد. با آرامش افکار درست می‌فرستادم تا مداخله نیروهای کهن روی فرزندم را نفی کنم. در نتیجه، روانپزشک به مسئولان گفت که حال پسرم خوب است و به هیچ درمانی نیاز ندارد. رفتار فرزندم در مدرسه نیز ناگهان عادی شد.

به محض اینکه پسر دیگرم وارد دوره بلوغ شد، دردسرساز شد. او شروع به بازی کردن در اینترنت و گوش دادن به موسیقی‌های فاسد کرد. محیط سست در مدرسه، آموزش فرزندانم را به‌طور فزاینده‌ای دشوار ساخت. نگران بودم که فرزندانم در جامعه مردم عادی نابود شوند. امیدوار بودم او در آکادمی هنر فی تیان شرکت کند، اما می‌دانستم که نباید به این وابسته باشم که فرزندانم بخواهند از جامعه دوری کنند، زیرا ما باید مردم جامعه را نجات دهیم. راه حل بارز این است که جامعه را از این حالت منحرف و فاسد خارج کنیم که درواقع با نیک‌خواهی این کار را انجام می‌دهیم.

وقتی پسرم رفتاری نادرست و آلوده را از خود نشان می‌داد، فکرم این بود که باید به‌خوبی مراقبش باشم. هر روز جوآن فالون را با او می‌خواندم. در ماه ژوئن امسال در وب‌سایت مینگهویی دیدم که فی تیان درخواست دانشجوی جدید را می‌پذیرد. فکر کردم باید برای فرزندم درخواستی ارسال کنم و شاید او بتواند در نجات مردم نقشی ایفاء کند. دو روز بعد درخواستی برای مصاحبه دریافت کردم. سه روز بعد، فرزندم در آن مدرسه پذیرفته شد. فرزندم با جدیت در فی تیان تحصیل می‌کند. هر روز با سرعت نور در حال پیشرفت است. نمی‌توانم قدردانی قلبی‌ام را توصیف کنم.

فرزند بزرگم نیز پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، مسیر همواری را طی کرد. پس از یک سال، کار اداری بسیار خوبی پیدا کرد. دیگر نگران او نیستم، زیرا او تمرین‌کننده‌ای است که به‌طور هماهنگی با جامعه عادی بشری ادغام شده است. احساس می‌کردم که استاد مرا تشویق می‌کنند.

عمیقاً متوجه شده‌ام که وقتی آرزوی خالصانه‌ای برای نجات مردم داریم، جذب دافا می‌شویم. فا به ما خرد می‌بخشد تا ترفندهای نیروهای کهن را تشخیص دهیم. وقتی از ویژگی خودخواهی کیهان کهن دور می‌شویم، در زیبایی دافا غوطه‌ور خواهیم شد.

استاد در جنبه‌های مختلف زندگی روزمره بارم را سبک کردند تا بتوانم وقت و انرژی بیشتری را برای ساخت فیلم اختصاص دهم. فقط اگر با تمام وجودم در نجات موجودات ذی‌شعور تزکیه کنم، شایسته رحمت بی‌کران استاد خواهم بود.

این پایان ماجرای بیست سال تزکیه‌ام است. اگر هر چیز نادرستی می‌بینید، لطفاً به آن اشاره کنید.

استاد، متشکرم. هم‌تمرین‌کنندگان، متشکرم. هه‌شی

(ارائه‌شده در کنفرانس فای 2019 کانادا)