(Minghui.org) تمرین‌کنندگان فالون دافا در روسیه کنفرانسی را برای بحث دربارۀ تجربیات تزکیه‌شان در 17سپتامبر برگزار کردند. پانزده تمرین‌کننده از شهرهای مختلف گفتند که از طریق صحبت با مردم دربارۀ آزار و شکنجه در چین و شرکت در  سایر فعالیت‌های روشنگری حقیقت چگونه در تزکیه خود پیشرفت کرده‌اند.

عکس گروهی تمرین‌کنندگان فالون دافا در روسیه پس از کنفرانس آنها در 17سپتامبر

کسانی که در کنفرانس شرکت کردند گفتند که از شنیدن تجربیات تزکیه سایر تمرین‌کنندگان بسیار سود برده‌اند.

تمرین‌کنندگان مقالات تجربه تزکیه خود را می‌خوانند.

تزکیه خود هنگام سازماندهی یک گروه طبل کمری چینی

میخائیل یرمین از مسکو در سال 2003 نحوه نواختن طبل کمری چینی را از یک تمرین‌کننده چینی آموخت. او به ایرکوتسک و کراسنویارسک سفر کرد تا به تمرین‌کنندگان در آنجا نحوه نواختن طبل را آموزش دهد. او فکر می‌کرد که نواختن طبل کمری در راهپیمایی‌ها و سایر رویدادهای محلی راهی عالی برای نشان دادن منش تمرین‌کنندگان است.

این تلاش همچنین فرصت‌های زیادی برای تزکیه به او داد. «چند سال پیش، ما در حین فعالیتی در پارک فیلوسکی در راهپیمایی طبل کمری می‌نواختیم. در همان حال با خودم فکر ‌کردم که فوق‌العاده هستم و به خودم افتخار کردم، زیرا به دیگران نحوه نواختن طبل کمری را به‌خوبی یاد داده‌ بودم. بعد از راهپیمایی مجبور شدیم طبل‌های‌مان را کنار بگذاریم و سریعاً برای نمایش تمرینات روی سکو برویم. در حالی که با عجله به سمت سکو می‌رفتم به زمین افتادم. دست راستم را دراز کردم تا از ضربه افتادن بکاهم و شانه‌ام در رفت. واقعاً دردناک بود و نتوانستم در نمایش تمرینات شرکت کنم.»

به این فکر کردم که چرا این اتفاق افتاد و به یاد آوردم که چقدر به خودم فکر می‌کردم که به تمرین‌کنندگان نواختن طبل کمری را آموزش دادم. به همین دلیل این اتفاق افتاد. بعد از اینکه متوجه اشتباهم شدم، معجزه‌ای رخ داد. شانه دررفته‌ام به وضعیت درستش برگشت. از استاد برای هر کاری که برایم انجام دادند صمیمانه تشکر کردم. در همان زمان، در قلبم از هم‌تمرین‌کنندگان طلب بخشش کردم. وقتی گروه ما دوباره در خیابان‌ها راهپیمایی کردند، بازویم هنوز خیلی درد می‌کرد، اما قابل تحمل بود.»

از بین بردن احساسات

ساشا از ایرکوتسک در سخنرانی‌اش گفت: «از اواخر زمستان گذشته، کم‌کم در تزکیه سست و به خواندن رمان‌های عاشقانه و تماشای فیلم علاقه‌مند شدم. کم‌کم از بیرون رفتن برای روشنگری حقیقت دست کشیدم. حتی اگر بیرون می‌رفتم، با اکراه این کار را می‌کردم. در همان زمان گرفتار مصیبت شدیدی شدم. پس از آن، در مورد کاستی‌هایم شروع به تأمل کردم. حسادت، شهوت و میل به خودنمایی را کشف کردم. همیشه دوست داشتم با دیگران رقابت کنم.

«بعد از شرکت در یک فعالیت روشنگری حقیقت، دوباره شروع به خواندن رمان کردم. کنترل خودم کار سختی بود. مدام فکر می‌کردم: «فقط خواندن این کتاب را تمام می‌کنم و بعد دیگر رمانی نخواهم خواند.» بعد کتاب دیگری برداشتم و شروع به خواندنش کردم. سعی نکردم از غفلتم در تزکیه خلاص شوم. اغلب عصبانی می‌شدم.»

او می‌دانست که باید حقیقت را روشن کند و مردم را نجات دهد. او و مادرش که تمرین‌کننده بود، به شهر نیو سیبری رفتند تا حقایق آزار و شکنجه را برای مقامات محلی مجری قانون توضیح دهند. ساشا می‌دانست که این فرصتی است تا خودش را تزکیه کند.

او گفت: «روز قبل از حرکت، یک تمرین‌کننده به من مجموعه اسنادی را داد تا چاپ کنم. علاوه بر نامه روشنگری حقیقت خودم، در مجموع حدود 40 صفحه بود. ما قصد داشتیم به دفتر امنیت فدرال، وزارت امور داخلی، دفتر حقوقی کل منطقه فدرال سیبری، دفتر دادستان منطقه و دفتر نظارت بر حقوق بشر برویم. چاپ اسناد، آزمونی برای شین شینگم بود. تقریباً همه آنها باید رنگی چاپ می‌شدند و من مجبور بودم مدام جوهر اضافه کنم. چاپگر دائماً خطوط اضافی چاپ می‌کرد یا رنگ خاصی را چاپ نمی‌کرد. سعی کردم آرام باشم و افکار درست بفرستم. با چاپگر صحبت کردم و تشویقش کردم که به کارش ادامه دهد. پنج ساعت طول کشید تا تمام مدارک آماده شود.»

ساشا همچنین دربارۀ تجربیاتش در هنگام روشنگری حقیقت برای ادارات مجری قانون صحبت کرد. برخی پذیرا بودند در حالی که برخی دیگر به آنچه در چین می‌گذشت اهمیتی نمی‌دادند. او ناراحت و غمگین شد. یادآوری صحبت‌های سایر تمرین‌کنندگان در هنگام انجام این کار به او این قدرت را داد که به گسترش حقیقت ادامه دهد.

او گفت: «آن آخر هفته به یک بازار عمده‌فروشی رفتم تا مطالب را بین فروشندگان چینی توزیع کنم. در آنجا نیز با آزمایش شین شینگ مواجه شدم.

خانمی با صدای بلند گفت آنچه را به او می‌دهم نمی‌خواهد. سعی کردم توضیح بدهم اما گوش نکرد. سپس به سراغ زن دیگری رفتم اما اولین زن روزنامه‌ای را که به او دادم گرفت و به من پس داد. در همان نزدیکی، زن دیگری با صدای بلند شروع به انتقاد از اطلاعات کرد. به سمت او رفتم و گفتم حزب کمونیست چین هیچ ربطی به مردم چین ندارد. او کمی آرام شد. تا آخرین مغازه رفتم اما به سختی کسی مطالب اطلاعاتی‌ام را گرفت. وقتی فهمیدم اشتباه عمل کردم، لحظه‌ای ساکت ایستادم، آرام شدم، سپس برگشتم. سپس مردم شروع به گرفتن مطالبم کردند.»

تزکیه خود هنگام سازماندهی فعالیت‌های روز جهانی فالون دافا

سوتلانا اهل مسکو دربارۀ چگونگی پیشرفتش در تزکیه در حین سازماندهی فعالیت‌هایی برای جشن گرفتن روز جهانی فالون دافای امسال صحبت کرد.

او گفت: «پس از شیوع پاندمی کووید در سال 2019 همه تجمعات و فعالیت‌های عمومی ممنوع شد. وقتی گروهی از ما برای درخواست مجوز برای برگزاری فعالیت‌ها در آوریل2022 رفتیم، برخی از پارک‌ها پاسخ دادند که هنوز نمی‌توانند اجازه فعالیت بدهند. اما، برخی از مکان‌ها به ما گفتند که رویدادهای زیادی در ماه مه وجود داشته است و مکان کاملاً رزرو شده است. وقتی نامه‌ای به یکی از ادارات فرستادم، درخواستم را بررسی کردند و به دفتر مدیریت 11 پارک دادند. یکی از آنها از ما دعوت کرد تا فعالیت‌های جشن روز جهانی فالون دافا را برگزار کنیم. یک هفته قبل از جشن تأییدیه گرفتیم و سریع آماده شدیم.»

سِوتلانا گفت که تمام تلاشش را کرد تا در این روند اضطراب و تمایلش به عدم اعتماد به سایر تمرین‌کنندگان را از بین ببرد. از سوی دیگر، او متوجه شد که نباید زیاد به دیگران تکیه کند. او همچنین متوجه شد رنجش دارد. او یاد گرفت که انتقاد را با آرامش بپذیرد و افکار و نیز عقاید و تصورات بشری را رها کند.

«چند روز قبل از این رویداد، مأموری در بخش امنیتی طی تماس تلفنی از ما پرسید که آیا به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهیم، و اگر چنین است، برنامه‌ریزی کرده‌ایم کجا آنها را برگزار کنیم. یک تمرین‌کننده با آنها گفتگو کرد و پس از صحبت با سایر تمرین‌کنندگان، تصمیم گرفتیم جزئیات را به آنها اطلاع دهیم. در نتیجه، هنگام برگزاری جشن‌های روز جهانی فالون دافا، مأموران بخش امنیتی برای مشاهده ما و همچنین مردم آمدند. در پایان این رویداد، آنها به ما گفتند که همه چیز را دوست داشتند و یک میدان انرژی قوی را احساس کردند.»

تغییر نگرش افراد پس از حذف افکار بشری

لاریسا پودجاچوا از پیاتیگورسک هر یکشنبه در پارک تمرینات را با سایر تمرین‌کنندگان انجام داد و اطلاعاتی درباره فالون دافا توزیع کرد. او اغلب با مردم گفتگو می‌کرد: «از اینکه برخی از گرفتن فلایر امتناع می‌کردند یا نظرات منفی می‌دادند، ناراحت می‌شدم. شروع کردم به بررسی افکارم. چرا این چیزها اذیتم می‌کرد؟ بچه که بودم از مسخره‌شدن می‌ترسیدم. وقتی می‌گویند عضو یک گروه خاص هستم اگر بخواهم بحث و از خودم دفاع کنم، به این معنی است که به استاد و دافا ایمان کافی ندارم.»

«همچنین متوجه شدم که نیک‌خواهی کافی برای روشنگری حقیقت برای این افراد را ندارم. مدام تکرار می‌کردم که «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» وقتی با لبخند به مردم سلام می‌کردم و با نیک‌خواهی در قلبم رفتنشان را تماشا می‌کردم، اگرچه فلایر را از من نمی‌گرفتند، این کلمات مقدس را به آنها می‌گفتم.»

«وضعیت تغییر کرده است و دیگر اظهارات منفی نمی‌شنوم. مردم اکنون مطالب را می‌گیرند و درباره فالون دافا می‌پرسند. نمی‌توانم حقیقت آزار و شکنجه را برای همه روشن کنم، اما اگر از صمیم قلب اطلاعات را به آنها تحویل دهید، مطمئناً آن را خواهند خواند و تصمیم درستی خواهند گرفت.»

رنگین‌کمان بعد از کنفرانس ظاهر شد.

تمرین‌کنندگان صبح‌ روزهای 17 و 18 سپتامبر تمرین‌ها را با هم در پارک انجام دادند. آنها همچنین اطلاعاتی درباره فالون دافا توزیع کردند. وقتی بعد از کنفرانس محل برگزاری را ترک کردند، رنگین کمان زیبایی را در آسمان دیدند.

تمرین‌کنندگان این تمرین‌ها را در پارک در 17 و 18 سپتامبر انجام دادند تا فالون دافا را به مردم معرفی کنند.

کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.